eitaa logo
کانال انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران موسسه فرهنگی هنری" سعا"
113 دنبال‌کننده
797 عکس
290 ویدیو
23 فایل
انجمن پژوهشی ادبی-دینی-عرفانی، اجتماعی و متون نثر ادب دینی دبیر انجمن : استاد موسوی #سعا قم : خیابان بعثت - بعثت ١۶ - پلاک ۶۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷عظم الله اجورنا و أجوركم یا امام المهدی حجت بن الحسن العسکری باستشهاد سيدة نساء العالمين فاطمة الزهراء عليها السلام " االلّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها و امها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُک"🌷🌴
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه: برخی فکر می‌کنند که حمایت حضرت زهرا(س) در راستای حمایت از شوی خود حضرت علی(ع) بوده اما حقیقت مطلب در ذات «ولایت» است نه در موارد خویشاوندی و مصلحت طلبی‌های معمول. آن روز که حضرت زهرا(س) به موضوع ولایت و احقاق حق امامت می‌پرداختند و آن همه سختی را برای «احتجاج» متحمل می‌شدند؛ به دلیل شناخت موضوع «ولایت» بود، نه موضوعی دیگر. اگر حضرت علی(ع) شوهر ایشان هم نبودند، باز از امر ولایت دفاع می‌کردند؛ چرا که موضوع ولایت یکی از نصوص اعتقادی تشیع و از فروع دین مبین اسلام است و قرآن نیز بر آن تأکید داشته است. خطبه‌ها، سخنرانی‌ها، گِله‌ها و شکوه‌های حضرت فاطمه(س)، فقط و فقط برای معرفی ولایت و ادامه راه رسول خدا(ص) بود؛ نه موضوع ریاست، حکومت و یا تحت سلطه قرار دادن امت اسلام. اهتمام حضرت زهرا(س) برای معرفی ولایت و امامت حضرت علی(ع) احساس وظیفه در حفظ اسلام و مسلمان بود؛ نه تصاحب قدرت و ثروت. ایشان می‌خواستند اسلام حقیقی در جوامع گسترش یابد نه اسلام سلیقه‌ا‌ی و نه اسلام سلاطین ایران و روم. همان اسلامی که متأسفانه تنها «پنج» سال حضرت علی(ع) حکمرانش بود و در طول همان پنج سال حقیقت دین اسلام برای بسیاری از مردم آشکار شد. نمونه و الگویی که برای پانزده قرن مورد مطالعه و عملکرد بسیاری از حکومت‌ها بوده و هنوز هم به آن مبانی آرمانی دست نیافته است. حکومت ولایی حضرت علی(ع) همان حکومت و ولایت مصداقی بود که حضرت زهرا(س) درباره‌اش با مردم و غاصبان حکومت به احتجاج برخاسته بود. اینک بعد از گذشت سالیان دراز مباحث امروزی حکومت در جهان اسلام باز با مصداق «ولایت» مطرح می‌شود و همان مبانی بعد از گذشت پانزده قرن، پلی از گذشته به آینده زده است، نه تنها آینده جهان اسلام که تمام جهان را در چتر حکومتی الهی و آرمانی، به نام «دولت کریمه حضرت مهدی(عج)» قرار خواهد داد. انشاءالله! https://telegram.me/holyfatemehzahra اگر گفته می‌شود همانند حضرت زهرا(س) بیندیشم، عبادت کنیم و یا زندگی کنیم، این همانند سازی غیر ممکن به نظر می‌رسد و منظور از توجه به رفتارشناسی اعتقادی ایشان به عنوان یک الگوی موفق الهی برای تکامل معارف دینی است. الگویی که نوع زندگی اش، اعتقادش، سیاستش همه و همه برای ما و نسل ما بهترین راهکار درمقابل فرهنگ‌های مصرفی و پوشالی بیگانه است. فرهنگ‌هایی که درطول تاریخ ثمره‌ا‌ی جز «تبعیض و بی‌عدالتی و فقر» برای کشورهای جهان اسلام و جهان سوم نداشته و نخواهد داشت تا زمانی که ملت‌ها به آرمان‌های دینی خود توجه نکنند. این تنها اعتقاد به اصول و مبانی دین است که مساوات و عدالت را ضمن رعایت حقوق هم نوعان، برای ملل مختلف جهان، به ارمغان می‌آورد. 🌹📚ازکتاب :فاطمه (س) مادرتمام خوبی ها"/گردآوری و تحقیق" سید علی اصغر موسوی "سعا https://eitaa.com/saapoem
مطلع نور خلقت از"لَولاک"مدیون بابت"زهرا" شده این سخن درمطلع از حیث ادب،زیبا شده گرچه سمت آسمان این روزها،دل می رود ژاژخایان را دوباره فرصت غوغا شده! با بهانه، بی بهانه، درپی بازیگری معرکه در شعر بی‌آیین شان برپا شده یک نمایشنامه با تندیس‌هایی از غبار ژانرِ معمول عزا در شعر شاعرها شده! این یکی درنقش مِسمار،آن یکی درنقش دَر وان یکی درنقش آتش، وین یکی تیپا شده! از "تولّا و تبرّا " مانده تنها : آه و واه ! بس که مضمون مبتلا بر آه و واویلا شده چادَر خاکی همان جعل حدیث"إنَّما" در میان جمع کلّاشان"ذَوی القُربی"شده!! در نبود شاعران پاکبازِ پاکدین ژاژخایی فرصت یک عده خَبط آرا شده هر که بر" نصِّ" کلامِ " إنَّما" دارد شعور کی میان شعر خود درگیر"مافیها" شده؟! "ساحت قدسی"خلل هرگزنمی‌بیندبه خود! مطلقِ این نکته ثابت در رخ دریا شده ازچه می‌بندی به"کوثر"تهمت سیلی،کتک؟! وقتی امواج زلالش قاب" أعطینا " شده هاله‌ای از نور دائم در کنارش بود و من هرگز این باور ندارم لحظه‌ای ویدا شده! "فاطمه" صدیقهٔ اعظم شهید منطق است منطق گفتار و کردارش ز حق، "زهرا" شده فاطمه قدرش به هستی همچو قدر "مصطفی"ست در ولایت صاحب حق،چون"علی"برما شده حق حضرت مُستتردر"خمس آل مصطفا"ست در" اولی الامرِ کلامُ اللهِ قرآن" جا شده شکرحق باید بگویم، چون که استادم"سعا" رهنمون این نکته را در مطلعی زیبا شده مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم - جمعه ٢ آذر ١۴٠٣ @saapoem
🌴دولت زهرایی🌷 غروب غرق شفق مویه گر ، که ای عالم: نثارکن به شب تیره گون غم ، شبنم ! مدینه با ستم اهل خدعه ویران شد ! اگرچه ظاهرا از رونق اش نشد هم ،کم نپرس جان فرشته ، هنوز من گیج ام ! "تمام شد!" خبرش رفت تا ثریا هم تمام شد! همگان درکنار هم باشید بدون "ام ابیها" که راحتید از دم ؟! "سقیفه" شد "عسل" چشم های "خرس"آلود گرفت جرات حق خواهی از شما ، کم کم به حال مضحک تان خنده می زند هستی ! چگونه گریه شما می کنید در ماتم ؟ صدای حضرت دریا گرفت خاموشی بسا که گوش شما شد کرانه ای محکم! صدای حضرت دریا ، هنوز می آید ... اگرچه خاک نهان کرده در دلش زمزم ! زلال دولت زهرایی اش ، به صبحی سبز کنارکعبه عیان می کند گل و خاتم .🌷🌴 مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی 20 بهمن ماه 97 سوم جمادی الثانی 1440 🌴🌷🌴🌷🌴 @saapoem
منظومه یاس کبود، سروده محمد شجاعی در سوگ پدر(1) تا که در بستر پیمبر دیده بست کوهِ غم بر شانهٔ «زهرا» نشست چون«رسول الله» در خاک آرمید «فاطمه» را هیچ‌‌کس خندان ندید بس که می‌گریید افتاد از نفس ناله‌اش را برنمی‌تابید کس بعدِ بابا قصه‌ای غمبار داشت در دل خود ناله‌های زار داشت از لباسش بوی او را می‌شنید جامه‌اش را بر دو دیده می‌کشید در اُحُد گَه اشک حسرت می‌فشاند روی قبر «حمزه» غُصه می‌نشاند عقدۀ دل گه به صحرا می‌گشود گَه به خانه سوگ برپا می‌نمود تا نهان دارد ز خلق اندوه و درد سایبانی در «بقیع» ایجاد کرد با عزیزان بر حصیری می‌نشست از غم او قلب مولا می‌شکست «بیت الاحزان» رازها در خویش داشت روزهایی مثل شب در پیش داشت... ادامه دارد در غربت امام علی علیه السلام(2) مرگ بابا ماتمی جانسوز بود درد «مولا» زخم بر زخمش فزود پرچم کین غاصبان افراختند بین امت اختلاف انداختند از خلافت چون علی محروم شد فاطمه بنت نبی مصدوم شد من چه گویم آنچه بر مادر گذشت «فضّه» گوید آنچه پشتِ در گذشت حملۀ دشمن شکست آیینه را شعله‌ور کرد آه داغ سینه را یاسِ باغ حضرت خیرالبشر داشت آیا طاقت دیوار و در؟ ناشکفته ماند این راز شگفت از چه رو زهرا از آنان رو گرفت غصه‌ای دیگر بر او آمد فرود قصۀ باغ فدک بر غم فزود دور شمع مرتضی جانانه سوخت در حریم عشق، چون پروانه سوخت وصیت به امام علی(ع) فاطمه با غصه چون همراه شد در خزانی عمر او کوتاه شد داشت در دل شوق دیدار پدر از سروش غیب هم می‌شد خبر وقت مرگش با علی واکرد راز گفت بنشین ای امیر سرفراز این وصیت را تو در خاطر سپار دِه به شب غسل و به شب در خاک دار تا نگیرند امت پیمان شکن آشکارا چوبۀ تابوت من دُرّ خود را سعی کن پنهان کنی راز خود را از همه کتمان کنی کن نهان از چشم، نور ایزدی تا نبیند کس فروغ احمدی تابوت دیواره‌دار گفت ای «اسما» بیا پیشم نشین من به زودی می روم زین سرزمین لیک، از تابوت‌های بی‌جدار هستم از ژرفای دل اندوهبار موقع تشییع، بر این باورم که نمایان است حجم پیکرم گفت ای بانو غم از تو دور باد از عجم، نوعی دگر دارم به یاد آنگه اسما با تلاش و ابتکار ساخت تابوتی چنین دیواره‌دار فاطمه لبخند زد آن را چو دید با دل آسوده از غصه رهید این نخستین خنده بود از آن جناب بعدِ معراج رسول مستطاب روز دیگر دختر خیرالبشر داشت شوق دیدن روی پدر گفت: ای اسما! وداع آخر است میزبانم حضرت پیغمبر است شادم از رفتن به مُلک جاودان کن علی را با خبر چون رفت جان سوی قبله روی کرد آن حق‌نهاد پلک را آرام خود برهم نهاد بر رخ او پرتوی از حق دمید روح بانو نزد بابا آرمید... ادامه دارد
منظومه یاس کبود، محمد شجاعی غمنالهٔ امام علی علیه السلام(3) تا که مولا مرگ زهرا را شنید پیش چشم خود جهان را تار دید گشت از اندوه، نقش بر زمین رفت در خانه پریشان، دلغمین آه، ای تنهاگل نیلوفرم آه، آه، ای مهربان چون مادرم آه، ای یاس کبود باغ من بعدِ بابا تازه کردی داغ من آه، ای مظلومۀ بی یاورم از تو من مظلوم‌تر، تنهاترم رفتی و از دیده‌ها پنهان شدی زود جانا، بر پدر مهمان شدی بعدِ تو ای هستیِ من را پناه گفت باید دردِ دل‌ها را به چاه دردهایم گشت افزون‌تر ز پیش من شدم چون تو غریب شهر خویش... نالهٔ مدینه و غسل شبانه(4) در مدینه غصه بی‌اندازه شد قصۀ داغ پیمبر تازه شد ناله از هر سوی، می‌آمد به گوش سیل مردم سوی مولا در خروش تا فلک می‌رفت سوز اشک و آه کودکان گِردش چو هاله دور ماه گفت با آنان امیرالمؤمنین ای فروغ چشم ختم‌المرسلین روح مادر غمزده، چشم‌انتظار رفت سوی رحمت پروردگار هان بیایید این وداع آخر است آخرین دیدارتان با مادر است آه، از این ماتم جانکاه، آه از یتیمی، از غریبی آه، آه آن یکی می‌گفت ای مادر بیا جانِ بابا، جان پیغمبر بیا آن یکی بر دست مادر می‌فتاد آن یکی صورت به پایش می‌نهاد آن یکی بر گِرد مادر می‌دوید از رخ او اشک ماتم می‌چکید آن یکی هم نای بنشستن نداشت قلب آنان تاب بشکستن نداشت آن یکی پروانه‌سان می‌خورد تاب پیش او چون شمع می‌گردید آب * پشتِ در مردم همه آسیمه‌سر کی تنِ پاکش برون آید ز در پس« ابوذر» بین مردم ایستاد گفت: در تشییع، وقفه اوفتاد رفت بیرون، هر کسی بیگانه بود ماند هرکه رازدار خانه بود چند مردِ آینه‌کردار ماند «بوذر» و«سلمان» و هم «عمار» ماند چشم‌ها چون نیمه‌شب درخواب شد مرتضی بار دگر بی‌تاب شد پیکر او را شبانه غسل داد اشکریزان سر به دیواری نهاد آه، ای یاس غم‌انگیز کبود مثل تو هرگز در این عالم نبود در مدینه باز هم تنها شدم باز هم بی یار و بی زهرا شدم... ادامه دارد
از منظومه یاس کبود سروده محمد شجاعی دفن غریبانه(5) دشت، تار و شهر، آرام و خموش آسمان می‌بُرد تابوتی به دوش «حیدر» از دل ناله‌ای غمناک کرد چون‌که ماهِ خویش را در خاک کرد آه، دنیا! این مزار فاطمه است اشک‌هایم یادگار فاطمه است گفت آنگه ای رسول خوش‌کلام بر تو باد از من درود از من سلام این که آمد، کوثر والای توست این همان زهرای بی‌همتای توست از فراقت زهر محنت می‌چشید از دل خود آه حسرت می‌کشید کی رَوَد فصل خزان از یاد من کی رَوَد غم از دل ناشاد من بین من با او در این ملک وجود این فراق نابگاه افتاد زود عمر من هم در عزاداری گذشت روز در غم، شب به بیداری گذشت آمدم با اشک‌های جاری‌ام شرمسارم زین امانت‌داری‌ام نور چشمت بود غمگین از فراق بازخواهد گفت، درد اشتیاق می‌گشاید قفل این گنجینه را شرح خواهد داد درد سینه را بشنو اسراری که او در خود نهفت با کسی حتی به من از آن نگفت جز خدا از درد من آگاه کیست؟ همدم من هیچکس جز چاه، نیست صبر خواهم کرد در این های و هو استخوان، گویی که دارم در گلو صبر خواهم کرد بر خاشاکِ چشم نیست هنگام بروز قهر و خشم در فضایی که غبارآلود هست دیده و لب را فرو بایست بست تا بمانَد تا ابد در روزگار نام و آیین محمد پایدار سال‌ها باید مرارت پیشه کرد با تحمل حفظ اصل و ریشه کرد ____ روزگاری این فضا خواهد شکست می‌شکوفد در بهاران هرچه هست می‌رسد مژده، سرآید انتظار می‌شود روشن دل از بوی بهار ابر ظلم از روی دنیا می‌رود آفتاب‌ عدل پیدا می‌شود _ در مدینه هم مزاری بی‌نشان می‌شود در آن زمان گوهرفشان کاجهاج کاجها تاجها راجها آماجها موج آسا زائرانش را ببین همچو روز با شکوه اربعین در همان‌جا با دو دست احترام می‌فرستند این‌چنین بر او سلام: ادامه دارد
محمد شجاعی سلام بر فاطمه(6) السلام ای فاطمه بنت رسول السلام ای راضیه، زهرا، بتول السلام ای دختر خیرالبشر السلام ای حاصل عمر پدر السلام ای پارهٔ جان نبی السلام ای روح و ریحان نبی السلام ای دختر پاک خلیل السلام ای آشنای جبرئیل السلام ای بنت والای امین ای درخشان‌ْگوهرِ خُلدِ برین السلام ای غمگسار مِهرکیش السلام ای مادر بابای خویش السلام ای بانوی والاگهر گفت بابا «ای فدای تو پدر» السلام ای همسر مولا علی «افتخار هر نبی و هر ولی» السلام ای یار معصوم امام مام پاک یازده نور تمام السلام ای جلوه‌گاه آفتاب السلام ای روح آیات کتاب السلام ای روشنای قلب دین جلوهٔ روح الهی در زمین السلام ای آیت شمس و قمر روح والفجر و ضُحی، نجم و سحر السلام ای حجت پروردگار ای امین رازدار کردگار السلام ای منبع فیض تمام السلام ای دور گردون را قوام السلام ای معنی خیر و شرف السلام ای آفرینش را هدف السلام ای چلچراغ دُرفِشان کوکب نورانی هفت آسمان السلام ای همنشین فرشیان السلام ای همکلام عرشیان السلام ای شور «مِشکات» سحر فاطمه، ای «لیله القدر پدر» السلام ای مظهر مهر و صفا اختر تابندهٔ برج وفا السلام ای معنی سعی و طواف گوهر گنجینهٔ شرم و عفاف السلام ای روح تسکین و قرار اسوهٔ حُجب و حیا، اوج وقار السلام ای حضرت «خیرالنسا» بانوی والای «اصحاب کسا» ای فروغ دیدهٔ خیرالبشر گفت در وصف مرام تو پدر: حضرت زهرا گلی چون مریم است برتر از گلبانوان عالم است بَهجَت دل، پارهٔ جان من است نور چشم و روح و ریحان من است شوق جنت چونکه پیدا می‌کنم بوسه بر سیمای زهرا می‌زنم _ فاطمه، ای دختر یاسین و نور جلوه‌ای از آتش موسی به طور آتش خشم خدا در خشم توست نهر کوثر چشمه‌ای از چشم توست با جلال و جاهِ تو ای سَروَرم رو به درگاه خدا می‌آورم: یارب از عالم بلا را دور کن از صفا و عاطفه پرنور کن
هوالعلیم نکته: "آنارشیسم ادبی!!" معنی آنارشیسم : در ادبیات و شعر یعنی" بی نظمی، هرج و مرج، ژاژخایی و بی قانونی در ساختار ادبی و محتوای فکری! متأسفانه ادبیات آئینی(بخش اشعار مناسبتی و زبانحال و مداحی) امروزبه علت انفصال پیشکسوتان فرهیخته از انجمن ها و جوانگرایی و جوانزدگی جامعه در حال زوال ایران، دچار نوعی یاوه گویی و یاوه سرایی شده است که در عکس مطلب برخی از آنها را مشاهده می کنید! عدم نظارت کافی بر انتشار اشعار، احادیث، تصاویر و شوربختانه "تصاویر و فیلم هایی که توسط هوش مصنوعی" ساخنه می شود، نوعی "هلوکاست فاطمی" را داردشکل می دهد که در آینده "مصائب حاشیه ای آن بر متن مصیبت" غلبه خواهد کرد و به بدترین شکل "احتجاج ولایی حضرت زهرا سلام الله علیها" را بی رنگ خواهد کرد!! هشدارامروز حقیر به کسانی است که از سرایش و خوانش شعر و مداحی دارند" توبره" پرمی کنند(چه توبره خوشنامی، چه توبره عنوان و چه توبره اشکم خودواحشامشان)"!!! برحذر باشنداز این"آنارشیسم ادب آیینی"که در نهایت" خَسرة الدنیا و الاخرة" خواهند شد و نصیبی از امیال زودگذر آن نخواهندبرد!! جهان درحال" تغییر ماهیت از جهل به علم است" و چندان طول نمی کشدکه این هرج و مرج را عُقلای قوم برنتابندو به این فضای افسارگسیخته شعرومداحی پایان بدهند! تجربه" ایام انتهایی عهدصفوی"و"دوران نکوهش بار قاجاری" ثابت کرده است که ژاژخایی فرصت طلبان چندان هم طول نخواهد کشیدچرا که" علامه محدث نوری(ره)هاو شهیدمطهری ها(ره)درراهند، ان شاء اللّه اللَّهُمَّ أجعل عواقب امورنا خیرا بحق الفاطمه، آمین یارب العالمین ✅✍️سیدعلی اصغرموسوی قم، ١۵ آذر ١۴٠٣ @saapoem
هوالحی الذی لایموت درگذشت ناگوار جوان برومند ناکام" آقای مهدی اسلامی رحمت اللّه و رضوانه علیه" را به والدین محترمش بخصوص دایی ارجمندم جناب آقای ابوالفضل اسلامی تسلیت و تعزیت عرض می کنم، امیدوارم خداوند نهایت صبر و تحمل این مصیبت را به والدینش عنایت فرمایند ان شاء اللّه. جهت شادی روح اموات و این جوان برومند ناکام فاتحه ای با صلوات بر محمد و آل محمد عنایت فرمایید :اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، اللهم غفرله بحق محمد و آل محمد، آمین یارب العالمین 🌷 از دوستان معزز خواهشمندم در صورت امکان برای این جوان برومند امشب" نماز لیلة الدفن" قرائت فرمایند، اجرکم عند اللّه کثیرا 🙏
نکته: نوستالژی : "پیش بینی"های حقیر فقیر از اوضاع "گذشته، حال، آینده" در طی یک دههٔ گذشته و درست از آب در آمدن آن! (صرفا جهت اطلاع) ✅ سیدعلی اصغرموسوی شاعر، نویسنده، پژوهشگر رسانه، هنر و ادبيات @saapoem
سلام قلم توانمندی دارید در این نوع نوشتن که آمیخته با طنز و ارسال المثل کنایه و ایجاز است و به نوعی شطحی بر ابواب شکسته بسته ی سیاست است غریقی که خرس را به اشتباه پوستین می پندارد مگر پوستین بر آب شناور می ماند که غریق خرس را پوستین بپندارد؟! حالی این قلم آمیخته به آرایه های ادبی را ستوده و می ستایم . ارادتمند دکتر اطلاقی
خرسی از حرص طعمه بر لب رود بهر ماهی گرفتن آمده بود ناگه از آب ماهیی برجست برد حال به صید ماهی دست پایش از جای شد در آب فتاد پوستین زان خطا در آب نهاد ای بسا کس که حرص زد راهش آب ناخورده کشت در چاهش آب بهر حیات خود طلبید لیک ازان جز هلاک خویش ندید آب بس تیز بود و پهناور خرس مسکین در آب شد مضطر دست و پا زد بسی و سود نداشت عاقبت خویش را به آب گذاشت از بلا چون به حیله نتوان رست باید آنجا ز حیله شستن دست همچو خیکی که پشم ناکنده باشد از رخت و پخت آگنده بر سر آب چرخ زن می رفت دست شسته ز جان و تن می رفت دو شناور ز دور بر لب آب بهر کاری همی شدند شتاب چشمشان ناگهان فتاد بر آن از تحیر شدند خیره در آن کان چه چیز است مرده یا زنده ست پوستی از قماش آگنده ست آن یکی بر کناره منزل ساخت وان دگر خویش را در آب انداخت آشنا کرد تا به آن برسید خرس خود مخلصی همی طلبید در شناور دو دست زد محکم باز ماند از شنا شناور هم اندر آن موج گشته از جان سیر گاه بالا همی شد و گه زیر یار چون دید حال او ز کنار بانگ برداشت کای گرامی یار گر گران است پوست بگذارش هم بدان موج آب بسپارش گفت من پوست را گذاشته ام دست از پوست باز داشته ام پوست از من همی ندارد دست بلکه پشتم به زور پنجه شکست جهد کن جهد ای برادر بوک پوست دانی ز خرس و خیک ز خوک نبری خرس را ز دور گمان پوستی پر قماش و رخت گران نکنی خوک را ز جهل خیال خیکی از شهد ناب مالامال گر تو گویی ستوده نیست بسی که نهی خرس و خوک نام کسی گویم آری ولی بداندیشی کش نباشد بجز بدی کیشی جز بدی و ددی نداند هیچ مرکب بخردی نراند هیچ خرس یا خوک اگر نهندش نام باشد آن خرس و خوک را دشنام بزهی گر بود درین اقوال زان دو باید نه از وی استحلال ای خدا دل گرفت ازین سخنم چند بیهوده گفت و گوی کنم زین سخن مهر بر زبانم نه هر چه مذموم ازان امانم ده از بدی و ددی مده سازم وز بدان و ددان رهان بازم هر که دل ز آرزوی او خوش نیست به زبان گفت و گوی او خوش نیست چون توان یاد دوستان کردن دل ازان یاد بوستان کردن حیف باشد حکایت دشمن رفتن از بوستان سوی گلخن چون حدیث خسان نه بهبود است باز گردم به آنچه مقصود است https://ganjoor.net/jami/7ourang/7-1/sd1/sh176
سلام علیکم و رحمة اللّه سپاس از بذل توجه تان جناب استاد اطلاقی عزیز نوشته های بنده معمولا به خاطر تجارب 40 ساله، ممزوج به همه نوع آرایه های ساختاری و محتوایی است و گاه از باب " لغز" با اندکی دستکاری در تمثیل های فارسی یا برگردان های معادل ترکی آن، سعی می کنم ضمن تفهیم موضوع به مخاطب، از تنبیه و تنبه اهالی سیاست هم غافل نمانم! بالطبع ما سخنور و شاعریم و در مکتب ادبای سخنور قرون گذشته، درس هایی فرا گرفته ایم که سرشار از بلاغت و فصاحت است و اگر اندکی چاشنی عوامانه هم بر آن بیافزاییم در روزگار فعلی، بهتر بر مزاج مخاطبان سازگار می آید! توفیق تان رفیق ان شاء اللّه 💐🙏
... و خالی از لطف نیست که عرض کنم نماد کشور "روسیه" در طبع :"خرس" است!! 📚✍️👌
قم در صورت تجهیز همه جانبه مراکز درمانی قابلیت جذب توریست و درآمد زایی را دارد https://www.alef.ir/news/4030919169.html
حکمت: نکته: عبرت!! چنان قَحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق چنان آسمان بر زمین شد بَخیل که لب تَر نکردند، زرع و نَخیل بخوشید سرچشمه‌های قدیم نَمانْد آب، جز آبِ چشمِ یتیم نبودی به‌جز آهِ بیوهْ زنی اگر بَر شدی دودی از روزَنی چو درویشِ بی‌رنگْ دیدم درخت قوی بازوان، سُست و درمانده سخت نه در کوه سبزی نه در باغ شَخّ ملخْ بوستان خورده، مَردُمْ ملخ در آن حال، پیش آمدم دوستی از او مانده بر استخوان، پوستی وگرچه به مُکنت، قوی حال بود خداوندِ جاه و زر و مال بود بدو گفتم: ای یارِ پاکیزه‌خوی چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی بغُرّید بر من، که عقلت کجاست؟ چو دانیّ و پُرسی، سؤالت خطاست نبینی که سختی به غایت رسید؟ مَشَقَّت به حَدِّ نَهایت رسید؟ نه باران همی آید از آسمان نه بَر می‌رود، دودِ فریادخوان بدو گفتم: آخِر تو را باک نیست کُشَد زَهر، جایی که تریاک نیست گر از نیستی دیگری شد هلاک تو را هست، بَط را ز طوفان چه باک؟ نگه کرد رنجیده در منْ فَقیه نگه کردنِ عالِمْ اندر سَفیه که مَرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق نیاساید و دوستانش غَریق من از بینوایی نِیَم رویْ زرد غمِ بینوایان، رُخَم زرد کرد نخواهد که بیند خردمند، ریش نه بر عُضوِ مردم، نه بر عُضوِ خویش یکی اول از تَندُرُستانْ منم که ریشی ببینم بلرزد تنم مُنَغَّص بُوَد عیش آن تندرست که باشد به پهلوی بیمارِ سست چو بینم که درویشِ مسکین نخورد به کامْ اَندَرَم، لُقمه زهر است و درد یکی را به زندانْ درش دوستان کجا مانَدَش، عیشِ در بوستان؟ ✍️شیخ اجلّ مکرم مصلح الدین سعدی شیرازی (ره) 📚💐 ✅گروه انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران https://eitaa.com/saapoem
🖌🔏  عدالت⚖ يعنی :                                                        حق هرکس را به اندازه ای که سزاوار است دادن و هر که را شايسته ی مقامی است آن مقام را به او سپردن . ✍️از بزرگمهر پرسيدند که ساسانيان را چه چيز بر باد داد ؟                                        گفت : « کارهای بزرگ را به اشخاص پست می دادند و شغل های پست را به افراد بزرگ می سپردند افراد بزرگ نسبت به شغل کوچک خود بی اعتنا شدند و اشخاص پست شايستگی کارهای بزرگ نداشتند.این شد که کار مملکت درهم شد و سلسله ساسانی از هم پاشید.» حضرت پیامبر رحمت(ص) می فرماید:« مملکت با بی دینی پایدار می ماند اما با ظلم و بیدادگری پابرجا نخواهد ماند.». ..... « الملک يبغی مع الکفر و لا يبغی مع الظلم »⚖💰⚰ @saapoem