کشف، شهود 🌹
کشف رازاست،نگاهم به پریشانی نیست
موج این آینه را، صحبت حیرانی نیست
موج در موج به کثرت زده تمثیل جمال
حلقه در حلقه به جز وحدت کیهانی نیست
تو در آن برزخ گیسو به سیاهی خرسند
من به دنبال سحرگاه که زندانی نیست!
ای شده مست تجلای خود و چشم حسود-
درپی کشف، که این چهرهٔ جانانی نیست!
عطرگیسو مگر از غنچهٔ لب لبریز است؟
درفضا جز سخن قمصر کاشانی نیست!
بامن از خویش بگو، دردل من، آیا تو -
راحتی؟ عشق مزاحم به تن آسانی نیست!
»» ««
در دل انگارهٔ پیشین به همین قافیه- وزن
گفته بودم سخن از نوع غزلخوانی نیست
سرمهٔ خواب نبین چشم به یلدا دارد
صبح در پنجره خمیازهٔ پنهانی نیست!
نقطه چین است، نه آژنگ! که پیرم خوانی
گرچه این پیر، همان طفل دبستانی نیست!
با الفبا سخن عشق نیاموز به دل
معجم سینه، کم از لهجهٔ تهرانی نیست!!
این صراحت که شده اصل شهودم در عشق
از همان جنس که پیوسته نمی دانی نیست!
«سرزلف تو نباشد، سرزلفی دیگر!
از برای دل ما، قحط پریشانی نیست» 🏵️
سید علی اصغر موسوی
قم- تیرماه ۱۳۹۹
#صائب
#سعا
#غزل_عاشقانه
#saapoem
@saapoem
🌹🏵️🌹
🌹✅
اللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ
خدایا ما به تو شکایت کنیم از نبودن پیامبرمان که درودهاى تو بر او و آلش باد
وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ
و از غیبت مولایمان و از بسیارى دشمنان و کمى افرادمان و از سختى آشوبها و از کمک دادن اوضاع
الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ
زمانه به زیان ما
پس درود فرست بر محمد و آلش و کمک ده ما را بر این اوضاع به گشایش
تُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍ
فورى از طرف خود و برطرف کردن رنج وناراحتى و یارى با عزت و ظاهر ساختن سلطنت حقه و رحمتى
مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
از جانب تو که ما را فراگیرد و تندرستى از طرف تو که ما را بپوشاند به رحمتت اى مهربانترین مهربانان💐💚🙏
#saapoem
@saapoem
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
کانال انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران
موسسه فرهنگی هنری" سعا"
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ ع
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
https://www.instagram.com/tv/CgouUprlIhs/?igshid=MDJmNzVkMjY=
⁉️پرسش : انسان زنده درچند عالم از عوالم حیات (هستی) می تواند حضور پیدا کند؟
سیدعلی اصغرموسوی
ضمن عرض ادب و احترام
باید عرض کنم.عوالم حیاتی که ازآن ها پرسش شد به عنوان «عالم» هستند و نه کیفیت حضوردرآن عالم!
منظوربنده عوالم هستی ازقرارزیر بود: 1- عالم ناسوت (دنیاوخاک وخیال) 2-عالم ملکوت (حس ومثال)3- عالم جبروت (عالم ارواح مومنین و اولیاو انبیا) 4- عالم لاهوت ( عالم متعالی حضرت رسول (ص) قاب قوسین) و بعدی عالم که نه عرش الهی (هو) یا (الله) که محیط برهست و نیست است.
واما : ناسوت :عالم (دنیا)خوروخواب و آمیزش و تولد و مرگ و فنا ،خیال و حس ومثال و تصویر ،عقل و روح ؛ است. ملکوت :عالم (برزخ) و حس و مثال و عقل و روح است . جبروت : عالم(ارواح ) ارواج مجرده و عقول ، روح و قرب پروردگاراست. لاهوت : عالم خلوت الهی برای حبیب خود و عالم صفات مقدسه است.
تداخل درهرکدام باید دارای مراتبی باشد که "ادراک" آن عالم و حضورش برای شخص "مدعی" مشخص کند! حال فرض گیریم کسی از عرفا و صلحای روز گاروفات کند به کدام عالم متعلق خواهد بود تا "قیامت کبری"؟!
چگونه می تواند شخص "زنده" ! که نه پیامبر است و نه امام ! وارد عالم "ملکوت " - آن هم نه درخواب ، که دربیداری- شده و با شخصیتی از عرفا و یا صلحا ارتباط برقرارکرده و گفت و شنود داشته باشد؟
اصلااین " کشف " و عالم کشف ! مال کدامیک از عوالم گفته شده است؟! مگرمی شود بدون "مرگ" وارد عالم ملکوت شد و با افراد برزخی به مصاحبه پرداخت ؟! حال ببینیم چه جوابی دوستان پژوهنده دارند ، برای این همه "کشف و مکاشفه "هایی که برای برخی می نویسند و عوام هم تصدیقشان می کنند؟!⁉️
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍️الهام📚
تقدیم :به روح آقام «ره»و روضه های خاطره انگیزش🌷🌴
گفت: «هیهات»که«ذلت»ببردنام ازمن!
یا خطر نیز برد، فرصت آرام از من
چشم خورشید مگر کور شود، تا بیند
شب ستانده ست دراین معرکهها کام ازمن!
پرتوافشان ترازآن چشمهی نورم ، که سحر
آسمان شعله گرفته ست، فقط وام از من
گفت و خوش گفت: بیا در صف عاشورا باش
عشق با تو، خطر مسلخ و فرجام از من!
* *
... سالهارفت وگذشت ازپی هم، تاآمد
آن که میبرد، سحر خاطرهی شام از من
کربلا در سخنش، مشتری دیگر داشت
هر که میگفت، ببر در دل خود نام از من
دید چون سمت تماشای مرا، با من گفت:
شوق پروازهرآیینه ز تو، بام از من!
ملکوتی که شکفت از دم میخانهی او
برد در خلسهی می، نشوهی صد جام از من
سالها رفته، هم او رفته، همی گلبانش
لیک مشکل ببرد فاصله، الهام از من
مکتب شعرامامیه
سیدعلی اصغرموسوی
1385- قم
#سیدعلی_اصغر_موسوی
🌹آرزوی قشنگ بابا
می چکند از نگاه ها، پنهان
اشک ها، یادگار دریایند
آسمان هم به گریه می آید
وقتی از چشم «کودکی»، آیند
کودکی مانده در دل غربت
خفته امّا درون ویرانه
آن که روزی نگاه زیبایش
شد حدیث هزار پروانه
جرم او را کسی نمی دانست
جرم پروانه را نمی دانند
آن چه مردم شنیده می گویند
رسمِ جانانه را، نمی دانند
چشم ها را گشوده، می نالید
در فضای غریبِ ویرانه
مثل شمعی که اشک می ریزد
در سکوت حزینِ یک خانه
ناله هایش، اگرچه می گفتند:
«غربت خانه کرده بی تابش»
دور می زد درون تاریکی
لحظه لحظه، نگاه بی خوابش
جست وجوهای او، نشان می داد
انتظار کسی، به جان دارد!
سر به بالا گرفته، می پرسید:
عمّه، این خانه، آسمان دارد؟!
آسمان را گرفت در آغوش
مثل یک عقده در گلو، افسرد
آرزوی قشنگِ «بابا» هم!
در همان آخرین نگاهش، مُرد🌷🥀🍁
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ۱۳۷۵
#حضرت_رقیه
#سعا
#سیدعلی_اصغرموسوی
#saapoem
@saapoem