eitaa logo
کانال انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران موسسه فرهنگی هنری" سعا"
113 دنبال‌کننده
806 عکس
291 ویدیو
23 فایل
انجمن پژوهشی ادبی-دینی-عرفانی، اجتماعی و متون نثر ادب دینی دبیر انجمن : استاد موسوی #سعا قم : خیابان بعثت - بعثت ١۶ - پلاک ۶۶
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
سَلامٌ عَلَیْکُمْ بخدمت سروران گرامی عرض کنم که در این کانال قرآنی گاهی یک نکتهٔ قرآنی گذاشته می‌شود. به امید اینکه خدمتگزاری در محضر قرآن مجید و حضرات معصومین ( عَلَیْهِمْ جَمیعاً سَلامُ ٱللهِ) مرضيّ ذات مقدس حضرت ذُو الجَلال ( تَعالیٰ جَدُّهُ وَ عَظُمَ شَأْنُهُ ) واقع شود و ذخیره ای باشد برای: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلّا مَنْ أَتَی ٱللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ إلتماس دعاء ألحقیر: محمّد بن المرحوم عليٍّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۱ بسم الله الرحمن الرحیم سلام درسته که ( مرضات) و ( رضوان ) هر دو از یک ریشه هستند اما تفاوت معنایی دارند. ( رضوان ) مهمتر است چون مخصوص ذات مقدس حضرت ذُو الجَلال است. ( عَزَّ و جَلَّ ) میفرماید: وَ رِضْوانٌ مِنَ اٱللّٰهِ أَکْبَرُ ولی ( مَرْضات ) هم برای وجود مقدس حضرت ذُو الجَلال ( تَعالیٰ جَدُّهُ ) کاربرد دارد: إِبْتِغاءَ مَرْضاتِ ٱللّٰهِ و هم برای غیرِ خداوند متعال: تَبْتَغي مَرْضاتَ أَزْواجِکَ. التماس دعاء چهارم ربیع الثانی ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن عليٍّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۲ بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام قبل از شروع به مطالعه خواهشمندم کلمهٔ بَرّ را که بمعنای نیکوکار است با ( بَرّ ) بمعنای ( خشکی ) و یا با ( بِرّ ) بمعنای ( نیکوکاری ) إشتباه نگیرید. فرق است بین دو لفظ ( أَبْرار ) و ( بَرَرَة ): إِنَّ ٱلْأَبْرارَ لَفي نَعیمٍ ( إنفطار ۱۳ ) کلمهٔ ( أَبْرار ) جمع ( بَرّ ) بمعنای نیکوکار و بر وزن أَفْعال است که یکی از اوزان چهارگانهٔ جمع های قِلّه باشد و جمع قِلِّه معمولاً بین سه تا ۱۰ را گویند. اگرچه قِلِّهٔ کُلّی داریم مثل تعداد ماهها که ۴ را أَشْهُر فرموده: فَسیحُوا في ٱلْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ ( توبه ۲ ) و ۱۲ را شُهُور فرموده: إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ....( توبه ۳۶ ) ( پس معلوم شد که وزن أَفْعُل نیز یکی دیگر از اوزان جمع قِلِّه باشد ) و نیز جمع قِلِّه نِسبي هم نوع دیگر جُموع قِلّه باشد. یعنی به نسبت این تعداد إنسان که روی کرهٔ خاکی هستند چند در صد دارای ایمان کامل هستند؟ قرآن مجید که سخن از قلیل آورده است: وَ قَلیلٌ ما هُمْ ( ص ۲۶ ) وَ قَلیلٌ مِنِ عِباديَ ٱلشَّکُورُ ( سَبَأ ۱۳ ) لذا نتیجه می‌گیریم کلمهٔ ( أَبْرار ) مخصوص إنسانها باشد. کلمهٔ ( بَرَرَة ) نیز جمع ( بَرّ ) بمعنای نیکوکار است که جمع کِثره باشد و همگان را شامل می‌شود. این لفظ مخصوص حضرات ملائکة مکرّمین باشد ( سَلامُ ٱللهِ عَلَیْهِمْ ) چون آن بزرگواران بلاإستثناء هستند. کِرامٍ بَرَرَةٍ ( عَبَس ۱۶ ) التماس دعاء پنجم ربیع الثاني ۱۴۴۵ إلحقیر: محمد بن عليّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماه ۳ بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام در هر آیهٔ شریفه از کلام وحی که سخن از ( زن ) شده که مطلقِ زن در نظر بوده و نه یک زن خاصّ، با ( ة ) وارد شده: وَ إِنِ ٱمْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً...( نِساء ۱۲۸ ) وَ ٱمْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها...( أحزاب ۵۰ ) و هر جا که صحبت از یک زنِ خاصّ مراد است به صورت ( ت ) وارد شده: وَ قالَتِ ٱمْرَأَتُ فِرْعَوْنَ...( قصص ۹ ) إمْرَأَتُ ٱلْعَزیزِ...( یوسف ۳۰ ) التماس دعاء ششم ربیع الثاني ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن المرحوم عليّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۴ بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام کلمهٔ ( رَبّ ) بمعنای ( پروراننده) است. وظیفهٔ کسی که در مقام ( پروردن) است تربیت و رعایت و تعهد است نسبت به آن چیزی که می‌پروراند که از آن جمله می‌توان به دو مورد اصلی إشاره کرد: ۱— هدایت: باغبان برای پروراندن یک درخت دائماً او را به سمتی که باید برود هدایت میکند. در مسیر این هدایت گاهی باید چیزی از او گرفته شود مثلاً شاخه های خشک و یا زائد. ۲— دادن: باغبان برای پروراندن یک درخت آب و کود و موادّ مغذّی را باید به درخت برساند تا رشد حاصل شود. اگرچه این مثال بسیار پیش پا افتاده است ولی برای تقریب معنا به ذهن مناسب بنظر می‌رسد که گفته اند: در مثَل مناقشه نیست. دو موضوع فوق الإشاره را در آیات شریفهٔ کلام وحي توجه کنیم: ۱— هدایت: در بسیاری از آیات قرآن مجید، کار ( هدایت ) به ( رَبّ ) نسبت داده شده است . به عنوان نمونه: أُولٰئِکَ عَلیٰ هُدیً مِنْ رَبِّهِمْ ( بقره ۵ ) البته کلّیّت ندارد. ۲— دادن: در هیچ آیه ای از قرآن کریم ( إِعْطاء = دادن ) به ( أللّٰه ) نسبت داده نشده است بلکه در همه جا به ( رَبّ ) نسبت داده شده. به عنوان نمونه: وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضیٰ ( ضُحیٰ ۵ ) کُلّاً نُمِدُّ هٰؤُلاءِ وَ هٰؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ ( إسْراء ۲۰ ) جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً ( نَبَأ ۳۶ ) و گاهی هم ( دادن ) و هم ( هدایت ) در یک آیه جمع است: قالَ رَبُّنَا ٱلَّذي أَعْطیٰ کُلَّ شَیْئٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدیٰ ( طٰهٰ ۵۰ ) التماس دعاء هفتم ربیع الثانی ۱۴۴۵ أَلْحَقیر: محمّد بن المرحوم عليّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۵ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام این نکته را از کتاب ( بَصائر ذَوي ٱلتَّمْییز ) اثر فیروزآبادی عرض می‌کنم: کلمهٔ ( اتاق ) در زبان قرآن کریم به دو لفظ وارد شده است: ألف— حُجْرَة: که با حَجَر ساخته می‌شده و مکان بسته و همکف باشد: إِنَّ ٱلَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ ٱلْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُونَ ( حُجُرات ۴ ) ب— غُرْفَة: مکان مرتفع و بلند که چه بسا به پله یا elevator نیاز دارد: لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ ( زُمَر ۲۰ ) وَ هُمْ فِي ٱلْغُرُفاتِ آمنُونَ ( سَبَأ ۳۷ ) ناگفته نماند ( غُرْفَة ) را معنای دیگری هم باشد: کنار هم گذاشتن دو دست برای برداشتن یا نوشیدن آب: إِلّا مَنِ ٱغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ ( بقره ۲۴۹ ) که در این آیهٔ شریفه إحتمال دارد کلمهٔ ( غُرْفَة ) مصدر باشد. التماس دعاء نهم ربیع الثاني ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن المرحوم عليٍّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۶ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام بین دو کلمهٔ ( أَجْر ) و ( ثَواب ) تفاوت معنائی وجود دارد: ألف— أَجْر: این لفظ و مشتقات آن معمولاً در مقام بیان عقد و قرارداد کاربرد دارد. ...عَلیٰ أَنْ تَأْجُرَني ثَمانيَ حِجَجٍ ( قصص ۲۷ ) که در بارهٔ عقد ازدواج جناب موسیٰ ( سَلامُ ٱللّٰهِ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ نَبِیِّنا وَ آلِهِ ) با دختر جناب شعیب ( عَلیٰ نَبِیِّنا وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ ) باشد. فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ( نساء ۲۴ ) که در بیان احکام ازدواج باشد. قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّ ٱلْمَوَدَّةَ في ٱلْقُرْبیٰ ( شوریٰ ۲۳ ) که در باب بیان رسالت حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء ( عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ أَفْضَلُ ٱلصَّلوٰةِ وَ ٱلسَّلامِ ) باشد. معلوم است که ( أُجرت و دستمزد ) در قبال ( دسترنج ) دریافت می‌شود که آن زحمت کشیده شده بر أساس یک قرارداد و یا contract صورت می‌گیرد. ب— ثَواب: که أصلاً به قراردادها مرتبط نیست بلکه امری است فراتر از هرگونه عقد و قرارداد. و یک موضوع إلهي است و فقط حضرت ذُو الجَلال ( تَبارَکَ ٱسْمُهُ وَ تَعالیٰ جَدُّهُ ) ثَواب دهنده است. سخن در بارهٔ ( ثَواب ) دو شاخه می‌شود: ۱— مشتقات ثَواب: [ مَثُوبَة]: که هم در باب خیرات کاربرد دارد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ ٱتَّقَوا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ ٱللّٰهِ خَیْرٌ ( بقره ۱۰۳ ) و هم در باب شرّ و بدیها کاربرد دارد: قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذٰلِکَ مَثُوبَةً ( مائده ۶۰ ) [ فعل های مشتقّ از ثواب]: هم در خیرات کاربرد دارند: فَأَثابَهُمُ ٱللّٰهُ بِما قالُوا جَنّاتٍ ( مائده ۸۵ ) و هم در شرّ و بدی کاربرد دارند: فَأَثابَکُمْ غَمّاً بِغَمٍّ ( آل عمران ۱۵۳ ) هَلْ ثُوِّبَ ٱلْکُفّارُ ما کانُوا یَفْعَلُون ( مُطَفّفین ۳۶ ) ۲— خودِ کلمهٔ ثَواب: صرف نظر از مشتقات ثَواب ( که بعضی گفته شد ) در تمام مصحف شریف خودِ کلمهٔ ( ثَواب ) فقط به خیرات و پاداش خوب دلالت دارد: نِعْمَ ٱلثَّوابُ ( کهف ۳۱ ) هُوَ خَیْرٌ ثَواباً ( کهف ۴۴ ) التماس دعاء یازدهم ربیع الثانی ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن المرحوم عليٍّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۷ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام کلمهٔ ( عَدْن ) بمعنای ( إقامت کردن ) است. عَدَنَ في ٱلْمَکانِ یعنی در آن مکان مقیم شد. کلمهٔ ( مَعْدَن ) هم از همین ریشه مشتق است. ( عَدْن ) یکی از طبقات عالیهٔ بهشت است که خداوند متعال به لطف و کرامت خود، نصیب مطالعه کنندگان این وجیزهٔ مختصره و راقم این سطور بفرماید. ( أللّٰهُمَّ آمینَ ) در یازده آیه از قرآن مجید سخن از ( جَنّات عَدْن ) آمده از جمله اینکه هر جا صحبت از ( مَسکن ) شده که ( محل سکونت ) و یا ( محل سکینه و آرامش ) است، سخن از ( عَدْن ) وارد است: وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً في جَنّاتِ عَدْنٍ ( توبه ۷۲ ) چون شرط لازم برای مقیم شدن و اقامت کردن در هر مکانی داشتن مَسکن است به هر دو معنا ( محل سکونت ) و ( محل آرامش ) التماس دعاء دوازدهم ربیع الثانی ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن المرحوم عليٍّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۸ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام در زبان قرآن کریم همزه ای وجود دارد که آن را ( همزهٔ إِزاله ) گویند و این همان مفهومی است که بعضاً در باب إِفعال مشهود است. مثلاً ( فَلْس ) یا ( فُلُوس ) که بمعنای ( پول ) باشد وقتی همزه می‌گیرد یعنی می‌شود ( إِفْلاس ) معنای ضدّ پیدا می‌کند یعنی می‌شود ( بی پولی ) در مصحف شریف نیز این مدل همزه کاربرد دارد. مثلاً ( قَسَطَ ) یعنی ( ظُلْم کردن ) که می‌فرماید ( قاسطین ) هیزم جهنم هستند: وَ أَمَّا ٱلْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً ( جِنّ ۱۵ ) وقتی همزهٔ إِزاله بر آن وارد می‌شود ( أَقْسَطَ ) بمعنای ( عدالت کردن ) است یعنی مفهوم متضادّ حاصل شده: إِنَّ ٱللّٰهَ یُحِبُّ ٱلْمُقْسِطینَ ( حُجُرات ۹ ) و ( مائده ۴۲ ) و ( مُمْتَحِنة ۸ ) چند نمونهٔ دیگر هم در کلام وحی وجود دارد که بجهت إختصار صرف نظر می‌کنم و فقط به یک نمونه اشاره دارم: { عَرَب }: کلمهٔ ( عَرَبيّ ) بمعنای بی عیب و نقص: قُرْآناً عَرَبیّاً غَیْرَ ذي عِوَجٍ ( زُمَر ۲۸ ) ( یعني قرآن عربي بدون هیچ کژی و بدون هیچ نقصان ) نیز حُور العین به ( عُرُب ) معرفی شده اند چون کوچکترین نقصان در وجود آنها نیست و بدون هیچ نقصان مهیّای پذیرایی از أصحاب یمین هستند. ( رَزَقَنَا ٱللّٰهُ ): عُرُباً أَتْراباً ( واقعه ۳۷ ) وقتی به تفاسیر مراجعه می‌کنیم تا بدانیم چرا قرآن مجید ( أَعْراب ) را به مذمت و ملامت و سرزنش یاد کرده برخورد می‌کنیم به اینکه ( أَعراب ) را جمع ( عَرَب ) و یا جمع ( أَعْرابيّ ) می‌پندارند و به این نکتهٔ ظریف کمتر توجه دارند که مقام کلام الله مجید أَجَلّ است از اینکه یک قوم را ملامت کند یا به بدی یاد کرده باشد. وقتی می‌فرماید: أَلْأَعْرابُ أَشَدُّ کُفْراً ( توبه ۹۷ ) یقیناً مراد فقط قوم عَرَب نیست. بلکه همزه در کلمهٔ ( أَعْراب ) همزهٔ إِزاله است. یعنی هرکس که إیمان کامل و محکم و ثابت و راسخ و بدون نقصان دارد ( عَرَبيّ ) است اگرچه از قومیت ( عَرَب ) باشد یا نباشد و هرکس إیمان راسخ و محکم و ثابت و بدون نقصان ندارد و در ایمانش نقصان و خَلَل وجود دارد چه در عقائد و أخلاق و أحکام، ( أَعْراب ) است اگرچه از قوم عَرَب باشد یا نباشد. إلتماس دعاء سیزدهم ربیع الثاني ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن عَليٍّ ٱلقمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۹ بسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام قالَ هي عَصايَ أَتَوَکَّؤُ عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلیٰ غَنَمي وَ لِيَ فیها مَآرِبُ أُخْریٰ ( طٰهٰ ۱۸ ) جناب کلیم ( سَلامُ ٱللهِ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ نَبِیِّنا وَ آلِهِ) فرمودند: این عصای من است که بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ میریزم و برایم فوائد دیگری هم دارد. سؤال: چرا ابتداء سخن از تکیه کردن آمده و سپس سخن از برگ ریزان و دیگر فوائد؟ جواب: درست است که از ( واو ) نمی‌توان تقدیم و تأخیر برداشت کرد یعنی وقتی میگوییم ( احمد و حسن آمدند ) از این جمله معلوم نمی‌شود کدام زودتر و کدام دیرتر و یا همزمان آمده باشند. مگر اینکه به قرینه متوسل شویم و از سیاق کلام بتوانیم تقدیم و تأخیر را برداشت کنیم. آیهٔ مورد بحث گویای این واقعیت است که همیشه مصلحت انسان بر مصلحت غَنَم و حَشَم مقدم است. گوسفند در تسخیر انسان است و نه بالعکس. لذا اول سخن از تکیه کردن خود آورده و سپس سخن از برگ ریزان برای گوسفندان. سؤال: اصلاً چه نیازی به عصا بوده است؟ در روایت است که أنبیاء إلهی قدرت چهل پهلوان در وجود خود دارند. جناب لاوي یک درخت تنومند را به تنهائی از جای برکَند. جناب موسیٰ سنگ بزرگ صخره‌ای را به تنهائی از روی چاه برداشت تا دختران جناب شعیب به آب برسند. همه و همه مقبول است. اما یادمان باشد که آن بزرگوار هنوز مبعوث نشده بود. قرار بود برود و قطعه ای آتش بیاورد ولی با ندای وحي إلهی مواجه شد. بدیهی است که او را اضطراب و رعشه بگیرد. پیامبر عظیم الشأن إسلام ( صَلَواتُ ٱللّٰهِ عَلَیْهِ وَ عَلیٰ آلِهِ ) وقتی با أمین وحی، جناب جبرائیل مواجه شدند، رعشه و لرز بر بدن مبارک احساس کردند که مدّثّر و مزّمّل گویای این موضوع است. وانگهی، عصا که فقط برای ناتوانها نیست. معمولاً کوهنوردان هم با خود چوبدست حمل می‌کنند. در شبی تیره نهان از چشم ماه راه را رفتیم تا گاهِ پگاه مضاف بر سرمای شدید همراه با خانواده و همراه با طفل نوزاد و بُعد مسافت و خستگی طیّ طریق اینجاست که شاید آن عصا به کار آید که همان عصا مبنای إعجازهای آن بزرگوار شد. سخن از عصا شد. این هم نکتهٔ پایان: نمی‌دانم روایت است یا نه. ولی سخنی حکیمانه است: مَنْ بَلَغَ ٱلْأَرْبَعینَ وَ لَمْ یَتَعَصَّ فَقَدْ عَصیٰ هرکس به چهل سالگی برسد و عصا به دست نگیرد نافرمانی کرده است. مسلّم است که مراد این چوبدست ظاهری نباشد بلکه کنایه از دست به عصا حرکت کردن است. یعنی به چهل رسیدیم کم کم حسّ کنیم که عمرمان رو به افول است. حسابمان با خلق خدا، عبادات جا مانده و قضا شده، گناهان مرتکب شده را در صدد جبران باشیم. سعدی که دَه سال هم آوانس داده است: هر دم از عمر می‌رود نفَسی چون نگه میکنم نمانده بسی ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه در یابی خجل آن کس که کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت عمر برف است و آفتاب تموز اندکی ماند و خواجه غِرّه هنوز التماس دعاء چهاردهم ربیع ٱلثّاني ۱۴۴۵ ألْحَقیر: محمّد بن المرحوم عليٍّ القمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۱۰ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ سلام در شاخهٔ لغت شناسی یک فرمول وجود دارد که وقتی مبنی زیاد می‌شود در واقع معنی زیاد می‌شود: زِیادَةُ ٱلْمَبْنیٰ= زِیادَةُ ٱلْمَعْنیٰ یعنی وقتی یک کلمه حاوی معنای کمتری باشد لفظ هم کوچکتر می‌آید و وقتی معنای یک کلمه سنگین تر و بیشتر می‌شود لفظ هم به همان مراتب سنگین تر و بیشتر می‌شود. این فرمول نمونه های فراوانی دارد از جمله به یک نمونه اشاره دارم: ألف— تَنَزَّلُ : کلمهٔ ( تَنَزَّلُ ) در اصل بوده ( تَتَنَزَّلُ ) که طبق یکی از قواعد علم صرف هر جا دو حرف ( ت ) پشت سر هم قرار می‌گیرند میتوان یکی را بجهت سهولت تلفظ، حذف کرد. تَنَزَّلُ ٱلْمَلائِکَةُ وَ ٱلرُّوحُ فیها ( قَدر ۴ ) حال دقّت کنیم که حضرات ملائکه ( عَلَیْهِمُ ٱلسَّلامُ ) به چه مناسبت فرود می‌آیند ؟ بمناسبت شب قدر. قبول است. چند شب قدر وجود دارد؟ سالانه فقط یک شب. آن بزرگواران به چه کسی فرود می‌آیند ؟ به خدمت ذي کرامت کاملترین انسان که تمام ذرّات کائنات سر در خط فرمان او دارند. یعنی وجود مقدّس حضرت مولانا، وليّ ٱلأمر، قطب عالم إمکان، صاحب ٱلعَصر، شمس ٱلشّموس، أنیس ٱلنّفوس، جناب إمام، حجّت بن ٱلحَسن ٱلعسکريّ ( عَلَیٔهِما آلافُ ٱلتَّحیَّةِ وَ ٱلثَّناء وَ عَجَّلَ ٱللّٰهُ لَهُ ٱلْفَرجَ ) لذا فعل سبک شده است و حرف ( ت ) حذف شده است چون زمان کم است یعنی فقط شب قدر و مُنْزَلٌ عَلَیْه فقط یکی است یعنی حضرت إمام. ب— تَتَنَزَّلُ: در کلمهٔ ( تَتَنَزَّلُ ) حرف ( ت ) حذف نشده و به گونه ای ، این کلمه سنگین آمده. چرا؟ آیه را ببینیم: إِنَّ ٱلَّذینَ قالُوا رَبُّنَا ٱللّٰهُ ثُمَّ ٱسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ ٱلْمَلائِکَةُ أَلّا تَخافُوا ...( فُصِّلَتْ ۳۰ ) طبق این آیهٔ شریفه، چه موقع حضرات ملائکه فرود می‌آیند ؟ بر تمامی کسانیکه که موحّد هستند و برای یکتاپرستی، نیروهای مقاومت فراهم کرده اند. دشمن هر لحظه هجوم می‌کند چون قسم خورده که تنها مأموریتش هجوم کردن به ایمان مردم باشد. نیروهای مقاومت اعتقادات است. اجرای احکام است. بر پا داشتن أخلاق است. و اینها مسائلی است که دشمن قسم خورده بهمراه نیروها و أولیاء خود کاملاً در کمین هستند تا این ساختمان عقیدتی، احکامی، اخلاقی را تصاحب کنند. بدرستی که آنانکه گفتند پروردگار ما فقط خداوند متعال است و بر این عقیده استوار ماندند و استقامت کردند، حضرات ملائکه ( عَلَیْهِمُ ٱلسَّلامُ ) بر آنان فرود می‌آیند.... یعنی هر فرد موحّد ممکن است مُنْزَلٌ عَلَیْه باشد. هر زمان، هر مکان، به هر مناسبتی ، در هر موقعیتی که نیروهای مقاومت پیروزمندانه عمل می‌کنند ، نزول حضرات ملائکه با خبرهای خوش، صورت می‌گیرد. نیروهای مقاومت در هر موقعیتی مختلف است. تمام أعضاء و جوارح و جوانج نیروهای مقاومت است که در اختیار بشر می‌باشد. چشم چه می‌بیند. گوش چه می‌شنود. زبان چه می‌گوید. پا کجا می‌رود. دست چه می‌نویسد. دهان چه می‌خورد. و غیره. آیا کنترل شده هست؟ پس خوشا بحال آنکه مُنْزَلٌ عَلَیْه ملائکه باشد. إلتماس دعاء نیمهٔ ربیع الثاني ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن المرحوم عَليٍّ ٱلقمصريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
شماره ۱۱ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ برای شناسایی مقاماتِ کلام در مصحف شریف مقدمات بسیار دقیق و فراوان مورد نیاز است. ذیلاً به یکی از این مقدمات نگاهی دارم و سپس دو آیه را مقایسه کنیم: مقدمهٔ أول: بسیاری از مردم ( إِنَّ ) را حرف تأکید میدانند و ( بدرستیکه ) یا ( همانا ) و یا هر کلمه ای که مفهوم تأکید دارد, ترجمه می‌کنند. ولی در بعض آیات شریفه ( إِنَّ ) برای بیان علّت می آید. { نامگذاری: مواضعی را که ( إِنَّ ) در مفهوم بیان علت می‌آید أبو یعقوب سَکّاکی صاحب کتاب مفتاح العلوم ( مُلَوِّح ) نامیده و خطیب قزوینی در کتاب تلخیص المفتاح ( إخراج ) نامیده و سعد الدّین تفتازانی در کتاب مطوّل ( جواب از سؤال مقدّر ) نام گذاشته است که شناسایی موارد از حوصلهٔ این مقال خارج است.} بعنوان نمونه: وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ چرا؟ إِنَّ صَلوٰتَکَ سَکَنٌ لَهُم ( توبه ۱۰۳ ) زیرا صلوة تو بر آنها برایشان سبب آرامش است. مرا در بارهٔ کسانی‌که کافر شدند مخاطب قرار مده وَ لا تُخاطِبْني في ٱلَّذینَ ظَلَمُوا چرا؟ إنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ( هود ۳۷ ) زیرا آنها غرق شونده هستند. و این موضوع را ( جواب از سؤال مقدّر باشد ) مقدّمهْ دوم: حرف ( فاء ) در بعض مواضع بیان علت می‌کند: وَ لا تَطْغَوْا فیهِ در زمین طغیان نکنید چرا؟ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبي ( طٰهٰ ۸۱ ) زیرا غضب و خشم من بر شما فرود می‌آید. پس از مقدمات فوق دو آیه در نظر است: ألف— إِنَّکَ لا تُسْمِعُ ٱلْمَوْتیٰ ( نمل ۸۰ ) ب— فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ ٱلْمَوْتیٰ ( روم ۵۲ ) سؤال اینجاست که آیهٔ ( ألف ) با ( إِنَّ ) شروع شده ولی آیهٔ ( ب ) هم با ( إِنَّ ) و هم با ( فَ ) شروع شده. به عبارت دیگر در آیهٔ ( ب ) حرف ( فَ ) آمده ولی در آیهٔ ( ألف ) این حرف ( فَ ) نیامده است. چرا؟ آیهٔ ( ألف ) در مقام بیان هدایت و رحمت است در نتیجه یک حرف تعلیل ( بیان علت ) کفایت می‌کند: وَ إِنَّهُ لَهُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ ( نمل ۷۷ ) إِنَّکَ عَلَی ٱلْحَقِّ ٱلْمُبینِ ( نمل ۷۹ ) یعنی قرآن مجید و وجود مقدس حضرت مولانا جناب خاتم الانبیاء و صاحب عصمت حضرت صدیقه طاهره و صاحبان ولایت یعنی دوازده إمام بر حقّ ( عَلَیْهِمْ جَمیعاً سَلامُ ٱللهِ) هدایت کنندگان و رحمت هستند برای مؤمنین. ولی آیهٔ ( ب ) در مقام تهدید وارد شده است: وَ لَئِنْ أَرْسَلْنا ریحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرّاً لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ ( روم ۵۱ ) لذا با دو حرف تعلیل ( فَ ) و ( إِنَّ ) همراه شده ولی با کمال تأسف با این‌همه بیان فصیح و گویا باز هم هستند کسانیکه ایمان نیاورده‌اند. التماس دعاء شانزدهم ربیع الثانی ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن المرحوم عليٍّ القمصريّ
☝️تو خود حدیث مفصل بخوان از مدیریت فرهنگی کشور !!!! کتاب های فاخر ادبی دارد جای «ضایعات کاغذ»جمع آوری می شود! وزیر محترم در پی آوردن و بازآفرینی شؤون خوانندگان فراری است ! حتی به تملق تشييع جنازه هاشان اهتمام می ورزد 🫡 آفرین بر این شکوفایی فرهنگ و هنر !!!!🤧🥸
جمعه۳ فروردین، یک راننده اسنپ در بندر ماهشهر با شلیک گلوله مسافرش به قتل رسید. جسد بی جانش بعد سرقت گوشی و ماشین، روی زمین افتاده بود. دو روز بعد، قاتل دستگیر شد. از اوباش محل بوده و دارای سوابق متعدد کیفری. تا اینجای ماجرا عادی بود. ولی نکته قابل تامل این بود که مقتول یک روحانی بوده، به نام حجه الاسلام حمزه اکرمی، حدوداً ۴۵ ساله با محاسنی جوگندمی و نگاهی پر از راز نگفته، و این دلنوشته‌ایست برای او. "بعد از کشته شدنت مدیر حوزه علمیه و نماینده خوزستان در مجلس خبرگان پیام دادند و خواستار رسیدگی به پرونده قتل شدند. ولی چرا پیش از آن که محاسنت با خونت رنگین شود کسی خواستار رسیدگی به زندگی‌ات نشد برادر؟! تو که روحانی بودی و میگویند حکومت در قبضه روحانیان است! تو که معاون پژوهش حوزه علمیه شهرتان بودی! چه شد که روز جمعه سوم عید، وقتی بادصبا مشک فشان بود، به جای استراحت، مسافرکشی میکردی و کسی خبر نداشت؟! کسی رسیدگی نکرده بود؟! حالا سرّ آن راز نگفته را از چشمانت می توان خواند و عاقلی کو که کند فهم، زبان سوسن؟! راستی برادرجان؛ چرا جامعه غوغاسالار ما که برای درگذشت یک خواننده یا یک هنرپیشه بر اثر بیماری، از کاه کوه میسازد و گاه زمین و زمان را به هم میدوزد، درمرگ توسکوت کرد؟! مرگ تو که عادی هم نبود! قتل بود و سرب داغ و خونی که در ماه رمضان با دهان روزه و در حین مسافرکشی بر زمین ریخته بود! تو مگر۱۵سال معاون‌پژوهشی حوزه نبودی؟ اگر یک استاددانشگاه بااین سابقه مسافرکشی میکرد و جان بر سر تامین‌ معاش زن و بچه‌اش میگذاشت، چه میکردند؟! چرا قتل تو بازتاب نداشت؟! این سکوت، وهم‌انگیز نیست؟! برادرت خلیل
1_3820720104.mp3
11.46M
🎶 مناجات سحرگهان که موذن برآورد آواز 🎙 با صدای استاد قاسم رفعتی 🔹 قاسم رفعتی خواننده این مناجات می گوید زمانی که داشتیم این قطعه را می‌ساختیم آن‌قدر به نظرمان کامل رسید که احساس کردیم این قطعه نیاز به ساز ندارد.حال خوب و خوش به هیچ اثری راه پیدا نمی‌کند، مگر اینکه‌ این حال در درون خود خواننده وجود داشته باشد. ┄┅═✧❁ 🍃🔸🍃 ❁✧═┅
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » 🌹یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآْخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً ترجمه: ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوا الامر (اوصیاى پیامبر) را! و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر باز گردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است 🌹نساء/۵۹ * ✅✍در مظهریت « عام» همهٔ مخلوقات جلوهٔ حق اند و مظهریت عام دارند و نمود و نماد حقیقت عمومی و عام اند. اما در مصداق حق و مظهریت « خاص» بودن و القاب "جلوهٔ " حق داشتن، فقط مختص وجود مبارک ولی اللّه اعظم حضرت حجت بن الحسن العسکری علیه آلاف تحیة والثناء است🌴🌹🌴 درحوزه ولایت حقه و کلیهٔ مطلقه، درغیاب ایشان ، هرکه ادعای حقانیت و مظهریت خاصّ می کند؛ « کذاب» است! ✅ امروزه دربازارآشفتهٔ عقاید تحت عنوانین عرفانی شاهد افکاری هستم که متأسفانه ،کم کم به ادعای « خدایی» هم خواهدرسید!!! اللّهم اجعل عواقب امورنا خیراً، آمین یاربّ العالمین💐✅ سید علی اصغر موسوی قم - ۱۳۹۵ 🌴🌲🌴 ترجمان قرآن🌹 ای بهار همیشگی، بازآ، در دل خسته نکهت جانی! بسته گیتی دخیل بر نامت، چشم امید روزگارانی چشم گیتی ز نور تو روشن، نبض کیوان به ناز تو آرام راز خلقت، ز غیبتت ظاهر، گرچه آیینه وار پنهانی! عقل را: امتداد پویایی؛ عشق را: دولت ازل هستی عاشق و عارف و حکیم و طبیب، هرچه نامم، تو بهتر از آنی مُحکمات از کلام زیبایت، غرق تفسیر «إنّما» هستند وجه تشبیه خلقت احسن، ترجمان شریف قرآنی راز یاسین و کوثر و فجری، راز قدر و شهود طاهایی حق ملحق به باطن و غیبی، هم حضور و ظهور ایمانی حجت و آیت و امام مبین، امتداد کرامت خیری در تکامل شبیه پیغمبر، شرح و تفسیر حق، ز انسانی صبح جمعه کنار ندبه و عهد، نه فقط این چکامه بارانی ست صد غزل با ردیف «یا مهدی» از دلم نانوشته می خوانی یا "اباصالح" ای تبلور حق، شرّ دشمن گرفته دنیا را رخصت جلوه از خدا بستان! خیر محضی، امید درمانی دوستان را صیانت دینی، دشمنان را هراس دیرینی توأمان، هم کرامت آیینی، هم طنین غریو توفانی تا کی از رنج بی امان گفتن، تا کی از ناله و خزان گفتن؟! ای بهار همیشگی، باز آ، در دل خسته نکهت جانی!🌹🌻🌺 *** مکتب شعر امامیه مکتب شعر دینی در ايران سید علی اصغر موسوی قم- ۱۳۸۵ @saapoem