تا
گره مےبندم
این
دل را
بھ ڪُنجِ
آن ضریح
نا گهان!!
وا مےشود
بغضِ گرفتار..😭
#مـشـهـدالـرضـا
به نیابت از #شهیدمحمدغفاری
ارسالے #دوست_شهید🌺
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #جمعه_های_خاطره_انگیز 🌹 #برادر_شهید:👇 💠 صبح های جمعه همراه محمد به کلاس قرآن می رفتم.برنامه هر هف
🌹 #پایگاه_شهدای_تفحص
🌹 #دوست_شهید:👇
💠 محمد به شهدای تفحص علاقه زیادی داشت«شهیدسیدامیرتشت زرین» ازشهدای تفحص شهر همدان بود که در حین تفحص به شهادت رسیده بود.محمد رابطه خوبی با این شهید داشت؛ وقتی هم که دبیرستان بودیم با همدیگر پایگاه بسیج دانش آموزی شهدای تفحص را راه انداختیم.
💠 غبارروبی مزارشهدا، برگزاری زیارت عاشورا و برگزاری هیأت از جمله کارهایمان بود. در کنار این کارها درس را هم خوب می خواندیم.اصلا اینطور نبود که بگوییم چون مشغول این کارها هستیم پس از زمان درس خواندن کم کنیم. محمد شاگرد درس خوانی بود که توانست برای رشته دندانپزشکی در دانشگاه دولتی پذیرفته شود
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
#ادامه_دارد...
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #بهترین_راه_برای_جذب 🌹 #مادرشهید:👇 💠 باهم در حال عبور از کوچه بودیم که دیدمحواس محمد به طرفی مشغ
🌹 #آغازعاشقی
🌹 #دوست_شهید:👇
💠 خیلی وقت بود که محمد دلش می خواست یک هیأت عزاداری راه بیاندازد.ایده اش را با پدرش وتعدادی از دوستان در میان گذاشت،وقتی استقبال بقیه را دید مصمم تر شد.
💠 عاشق حضرت علی(ع) بود و همین باعث شد تا نام هیأت را « ابوتراب » بگذارد.دهه سوم محرم را برای شروع هیأت انتخاب کرده بود.دور هم جمع می شدیم و زیارت ناحیه مقدسه می خواندیم.
💠امکانات خاصینداشتیم،بجای پارچه مشکی هم با چادرهای زنانه،دیوار را سیاه پوش میکردیم،شروع هیأت از خانه خود محمد بود...
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #آغازعاشقی 🌹 #دوست_شهید:👇 💠 خیلی وقت بود که محمد دلش می خواست یک هیأت عزاداری راه بیاندازد.ایده ا
🌹 #یک_عشق_وچندهیئت
🌹 #دوست_شهید:👇
💠هرکاری از دستش بر می آمد برای هیأت انجام می داد.مسئول سیستم صوت بود اما از کارهای دیگر هم غافل نمی شد.
💠وقتی وارد مقطع دبیرستان شد،هیأت یا عباس(ع) رابادوستانش به راه انداخت.
به هیئت محبین الحسن(ع) وچند هیأت دیگر هم به صورت ثابت رفت و آمد داشت،هرجا ذکر توسلی به ائمه می دید خودش را می رساند .محمد عاشق ائمه اطهار ( علیه السلام) بود.
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
#ادامه_دارد....
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #یک_عشق_وچندهیئت 🌹 #دوست_شهید:👇 💠هرکاری از دستش بر می آمد برای هیأت انجام می داد.مسئول سیستم صوت
🌹 #بوی_شهادت
🌹 #دوست_شهید:👇
💠 با بچه های هیئت رفته بودیم جمکران،محمد نماز میخواند وغرق در توسل بود.بچه های هیئت به شوخی می گفتند:
« محمد نماز جعفر طیار می خواند که اینقدر طول کشیده است.»
اما او غرق در از ونیاز خودش بود.به قول معروف محمد از همان زمان،نوربالا می زدوبوی شهادت می داد.
💠 بعضی وقت ها زمانی که محمد وارد جمع دوستان می شد به شوخی می گفتیم: « چهره او ۱۰ دقیقه قبل از شهادت است!»
اواخر هم با شوخی به محمد میگفتیم :
« محمدجان هیأت اومدن وضجه زدن ها داره نتیجه می ده! کمکم مثل اینکه رفتنی شدی ها..!»
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
#ادامه_دارد...
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #بوی_شهادت 🌹 #دوست_شهید:👇 💠 با بچه های هیئت رفته بودیم جمکران،محمد نماز میخواند وغرق در توسل بود
🌹 #راهی_که_رفت
🌹 #دوست_شهید:👇
🔸محمد همیشه دوست داشت تا شهید شود.بارها در قنوت نمازش می شنیدم که این دعا را می خواند:
🌷اللهم الرزقناتوفیق الشهادهٔ فی سبیلک🌷
🔸یکبار که باهم صحبت می کردیم با حالتی جدی گفت « اگر شهید نشدم دوست دارم در هیأت وموقع روضه از دنیا بروم » محمد عاشق راهی بود که می رفت وآخر هم به آرزویش رسید.
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
#ادامه_دارد.....
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #خیلی_عقبیم 🌹 #همرزم_شهید 💠 شهید جعفرخانی خیلی روی محمد حساب باز کرده بود؛ بعضی مواقع چند مسئولی
🌹 #اتاقی_دنج_وخلوت
🌹 #دوست_شهید
🔸 دانشکده یک نفر را می خواست تا مسئول امانات شود.چه عکسی بهتر از محمد که همه اورا به امانت داری می شناختند.خودش هم پیش قدم شده بود.البته می دانستیم که چرا محمد این مسئولیت را قبول کرده است.
🔸اتاق امانت دنج بود و بهترین جا برای خلوت و مطالعه به حساب می آمد.محمد هم دنبال چنین جایی بود که هم خلوت کند وهم شب ها نماز شب را راحت بخواند.
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹 #اتاقی_دنج_وخلوت 🌹 #دوست_شهید 🔸 دانشکده یک نفر را می خواست تا مسئول امانات شود.چه عکسی بهتر از م
🌹 #عاشق_رهبر
🌹 #دوست_شهید:👇
محمدعاشق آقا بود.زمانی که خبررسید قرار است مقام معظم رهبری برای مراسم پایان دوره به دانشگاه تشریف بیاورند همگی خوشحال شدیم.محمد حال و هوای دیگری داشت.یکی از آرزوهایش دیدن آقا بود.عشق وارادت خاصی به آقا داشت.روزی باهم سوار تاکسی شده بودیم.راننده تاکسی نگاه خوبی به رهبری نداشت.محمد خیلی باادب ومنطقی با او صحبت کرد.اما تأثیری نداشت وآن راننده حرف خودش را می زد.زمانی که محمد دید حرف هایش نتیجه ندارد بدون هیچ گونه حساسیتی از ماشین پیاده شد و واکنشی نشان نداد.سعی می کرد با استدلال وصحبت،نگاه چنین افراد کم اطلاعی را به رهبری ونظام اصلاح کند.
📚کتاب #راه_ستاره_ها
📌خاطرات وزندگینامه #شهیدمحمدغفاری
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝