دیوانہ میشدم وقتی میخواند . دل پاڪی داشت و اشڪ روان . در روضہ حرف های دلی میزد . قسمت هایی از مقتل را می خواند .
یادم است سیاهپوشان بود ؛ یڪ روز قبل از محرم آمد روضہ بخواند ، برگشت همان اول بسم الله گفت : بچہ ها محرم اومد . همین یڪ جملہ را ڪہ گفت همہ زدند زیر گریہ ...
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی🌷
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
#سبک_زندگی_شهدا
#چگونه_مثل_شهداباشیم👇
عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگیاش جاری بود، هر کجای زندگیاش سرک میکشیدی، میدیدیشان.
خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب میکرد برای عکس شهدا.
در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکسها را چسبانده بود.
مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه میگفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بیاعتنا نبود، سعی میکرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شبها که میخوابید.
📚 کتاب عمارحلب، صفحه ۲۰۱
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#مدافعان_حرم #قصه_دلبری
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝