#رسـم_خـوبان
اولین بار که میخواست بره آینه قرآن گرفتم براش. قرآن رو بوسید و باز کرد،
ترجمه آیه رو برام خوند، ولی بار آخری که میخواست بره وقتی قرآن رو باز کرد،
آیه رو ترجمه نکرد، گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی؟!رو به من کرد و گفت :
اگه ترجمه آیه رو بهتون بگم ناراحت نمیشین؟! گفتم: نه..!گفت: آیه شهادت اومده و من به آرزوم میرسم...
#شهید_سعید_بیاضیزاده🌷
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
#رسـم_خـوبان اولین بار که میخواست بره آینه قرآن گرفتم براش. قرآن رو بوسید و باز کرد، ترجمه آیه رو
#خاطرات_شـهدا
هرگز بیکار نمی شد، فعال، پرجنب و جوش و روحیه جهادی در سراسر زندگی اش مشهود بود. از هر فرصتی برای شرکت در اردوی راهیان نور گرفته تا اردوهای جهادی بهره می برد. در حال تکاپو و تلاش بود هرگز نمی نشست.
وقتی با سعید هیات می رفتیم این قدر اشک می ریخت که چشمهایش مثل کاسه خون سرخ می شد. ولی آرام و بی صدا مانند سیل بهار اشک می ریخت. آن قدر آرام که کسی متوجه نمی شد.
ازهمان ابتدا که به من گفت می خواهم به سوریه بروم چون سنش کم بود، به سوریه اعزامش نمی کردند ولی کوتاه نمی آمد و مرتب اصرار می کرد و از هر دری وارد می شد.
تا در نهایت توانست به سوریه اعزام شود. خودش مرتب می گفت: فکر می کنند من خسته شده ام کوتاه نمی آیم، این قدر می روم تا بالاخره با رفتنم موافقت کنند.
سرانجام در روز پنجشنبه ۱۱ محرم، در منطقهی «حماة» هدف آتش مزدورانِ سعودی قرار گرفت و به شهادت رسید.
#شهید_سعید_بیاضیزاده🌷
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1