سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
جـامـانـدهایــم ... میگـویند : شهـدا رفتند تا ما بمانیـم ... ولــــی من میگویـم : "شهـدا رفتند
#شهید_حسین_رضایی:
در سحرگاه ۱۳ شهریور سال ۹۰ گروه پیشتازی به فرماندهی سردار جعفرخانی به کوه جاسوسان حمله می کنند
به قدری حسین نترس و دلیر بود که تا بالای ارتفاع روی کانال نیروهای پژاک می رود و به صورت ایستاده شروع به شلیک گلوله می کند و تعداد زیادی از نیروهای پژاک را به رگبار بست و این امر باعث غافل گیری اولیه نیروهای پژاک از این عمل شد تا اینکه از داخل غار یکی از نیروهای پژاک خارج شده و از سمت راست به پهلوی حسین تیر اندازی می کند و حسین را به شهادت می رسانند
.
فراری از وصیت نامه #شهید_صمد_امیدپور:
همیشه پشتیان ولایت فقیه باشید تا پیروزی در دستتان باشد و همین پشتیبانی ولی فقیه برای شما کافی و بس است و اگر شهید شدم برایم گریه نکنید. همه شما باید خوشحال باشید وگرنه من ناراحت می شوم
دوست دارم که شهید شوم, ولی تا یار که را خواهد و خواهان که باشد
.
#همسر_شهید_مهدی_قره_محمدی:
مهدی دفعه اول که می خواست سوریه برود، خیلی نذر و نیاز کرد و از من هم رضایت گرفت و گفت
«شما باید رضایت قلبی داشته باشی تا من بتوانم بروم»
و گفت «شما رضایت قلبی بده برای شهادتم»
گفتم رضایت میدهم. او برای نخستین بار توانست برود ولی مجروح برگشت. بعد از اینکه دوران نقاهتش تمام شد، چون از ناحیه دست مجروح شده بود خیلی نگران بود که دیگر نتواند سلاح به دست بگیرد و از مأموریت های رزمی باز بماند
در حرم امام رضا(ع) نذر کردیم که مهدی بتواند سلاح به دست بگیرد و خدا را شکر این اتفاق افتاد و حاجت او برآورده شد
.
#همرزم_شهید_علی_بریهی:
روحیهای جمعی، و رفتاری صمیمانه و مهربان داشت, اخلاق و برخورد بسیار خوبی داشت و خیلی زود با مردم دوست می شد. برای نظم و انضباط اتاقش اهمیتِ ویژهای قائل بود و همواره در ایجاد نظم در آسایشگاه پیشقدم میشد. بچههای بقیه گردانها هم هر وقت به آسایشگاه گردان ما میآمدند مستقیم به اتاقِ عبدالزهرا می رفتند؛ چون او هم بسیار مهمان نواز و شوخطبع بود و هم بساط چایش همیشه به راه بود
╔═. ♡♡♡.══════╗
@saberin_shahid_ghafari1
╚══════. ♡♡♡.═╝