eitaa logo
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
183 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
5 فایل
"بسم اللھ الرحمـٰن الرحیم" رَهبــرمعظم‌اِنقــلاب خِطاب‌بہ‌جانبازِشَھیـد؛ رندانہ‌آخرربود؎جامے‌زِخمخانہ‌؎دل خونین‌چوبرگ‌شقایق،رنگین‌چوافسانِہ‌؎‌دل -الھےدلٺوݩ‌ٺو‌مصلحٺ‌ِخداشاکرباشِہ🌱'° ˝حالا‌کہ‌‌شھدا‌دعوٺٺ‌‌‌کردݩ؛بمــوݩ.. ˝سربازاݩ‌ظھورمھد؎‌هسٺیم..♡
مشاهده در ایتا
دانلود
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷فرزند ایران | عقاب تیز پرواز غرب کشور، 🌷 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جواب امام صادق علیه السلام نسبت به دعای بی نیازی از مخلوق (ره) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
📚تقدیم به مرواریدهای شهر - داستان دوم » صد متر آخر! - اینها صمیمی ترین همکلاسی هایم هستند که به نظ
📚تقدیم به مرواریدهای شهر - داستان دوم » صد متر آخر! - آنها هرچند وقت یک بار از این کارها می‌کردند؛ مثلاً تاکسی‌ها را نگه می‌داشتند و سوار نمی شدند، یا بلندبلند توی خیابان با هم دعوا می‌کردند و بعد که دور و برشان شلوغ می‌شد، می‌خندیدند و می‌رفتند و هزار جور نمایش دیگر و هر بار اگر کسی از آنها می‌پرسید که چگونه روی شان می‌شود دیوانگی کنند؟ پاسخ می‌دادند که: «نگاه مردم برایمان مهم نیست! ». صبح امروز وقتی رسیدم به سوپر مارکت سر نبش، مثل همیشه ایستادم. قبل از اینکه سر به عقب بچرخانم و چادرم را مچاله کنم ته کوله پشتی، چشم هایم را بستم و به فرزانه، مینا و محدثه فکر کردم. همان لحظه انگار سوت داور مسابقه دوِ صد متر را شنیدم و بعد صدای فرزانه را که می‌خندید و از سکوی تماشاچی‌ها داد می‌زد: «نگاه مردم برام مهم نیست». من هم توی دلم تکرار کردم: «نگاه مردم برام مهم نیست! ». چشم هایم را که باز کردم، چشم تو چشم گنبد حرم بودم. طوری که فقط خودم بشنوم، به امام رضا گفتم: «فقط نگاه شما... ». آن وقت بود که اولین قدم از صد متری مانده تا مدرسه را برداشتم؛ با چشم‌های باز. با چادر. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺مادر دکتر عزيزی، بسیار زیبا راز شهرت او را برملا کرد.. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها رو تو زندگیت پیدا کن..♥️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
📚زندگی مهدوی در سایه دعای عهد - اما اولا: چون پیروزی، بدون تشکیلات، مدیریت، قدرت، وحدت، جرأت و امکا
📚زندگی مهدوی در سایه دعای عهد - ۱۵. اَللّهُمَّ وَ سُرّ نَبِیَّک مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلی دَعْوَتِهِ؛ خدایا! پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به دیدارش شاد کن و همچنین [شاد بگردان] افرادی را که از دعوت او پیروی کردند. چه زمانی این دعا مستجاب می‌شود؟ قطعاً یکی از مصادیق آن، روز ظهور است؛ وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مشاهده نماید که در سرتاسر گیتی گلبانگ توحید شنیده می‌شود، خوشحال می‌شود. پیامبر اکرم با شکست ابلیس، خوشحال می‌گردد. امام زین العابدین علیه السلام در دعای ابوحمزه عرضه می‌دارد: اگر مرا ببخشی، پیغمبر تو شاد می‌شود که یکی از افراد امتش بخشیده شده است. اگر من را نبخشی، شیطان شاد می‌شود که یک نفر دیگر را فریب داده و جهنمی کرده است. بنابراین؛ این فراز، در حقیقت درخواست ظهور است. .. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم 🔹وَمَا لَكُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٖ 🔸و شما را هيچ سرپرست و يارى جز خدا نيست 🔸And besides Allah you do not have any guardian or helper سوره توبه- آیه۱۱۶🌸 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
🌷امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام: نهایت دانش، آرامش و بردباری است .. -غررالحکم- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
. . -ماراگمان‌‌کنم‌‌زعلی‌‌آفریده‌‌اند .. -عشقش‌‌سرشته‌درگِل‌ما،بندِجان‌ماست.. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بازی شیطان با انسان -آیت‌الله‌جوادی‌آملی- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
『صابِرینِ مُتَنَعِّم』
📚تقدیم به مرواریدهای شهر - داستان دوم » صد متر آخر! - آنها هرچند وقت یک بار از این کارها می‌کردند؛
📚تقدیم به مرواریدهای شهر - داستان سوم » سیگار -   جناب سروان شما را به جدتان تقصیر من چیست؟... دعوا؟... من دعوایی ام، قبول؛ ولی شما از کل مغازه‌های این پاساژ شهادت بخواه، بگویند ابراهیم امروز اینجا غلط اضافه ای کرده یا نه؟ عمراً کسی حرف این آقا را قبول کند. او خواست من را بزند، من هم هلش دادم. همین!... چشم!... چشم! از اولش همه چیز را تعریف می‌کنم. من موتورم را بیشتر وقت‌ها داخل پارکینگ پاساژ لاله قفل و زنجیر می‌کنم، می‌روم مغازه رفیقم تیمور. این دفعه جای شما خالی، گفتم حیف است تا اینجا آمده ام، سری به حرم نزنم. پیاده از پاساژ تا حرم راهی نیست. زیارتی کردم و موقع برگشت، وقتی رسیدم به خروجیِ حرم، عقب گرد کردم سمت گنبد، دستم را گذاشتم روی سینه‌ام و سلام دادم و گفتم: «خیلی مخلصیم». من تا به کسی بگویم مخلصیم، منتظرم طرف بگوید: «تو چه غلطی کرده ای برای ما که مخلص باشی؟ ». اینجا بود که چانه‌ام را خاراندم گفتم: «به تک تک سبیل هام قسم، ابراهیم نیستم اگه این بار زیر قولم بزنم». من هربار می‌آیم حرم، یک قول‌هایی می‌دهم و هربار هم سبیل هایم را گرو می‌گذارم. اصلاً عادتم شده که هی قول بدهم. ماندن پای قرار، سخت است؛ اما بعضی وقت‌ها شده تا یک ماه هم پاسوزِ قول و قرارم بشوم.. چشم جناب سروان، می‌روم سر اصل مطلب. خلاصه اینکه این بار به آقا قول دادم مراقب چشمم باشم و نگاهم را همین طوری ول نکنم روی ناموس مردم. بد دنیایی شده خُب. شما خودتان بهتر ملتفتید! .. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼
2_144206449053852156.mp3
4.04M
‹🎧› -روایت تکان‌دهنده رهبر معظم انقلاب از نهج‌البلاغہ | 🌱 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ˹ @Saberine_Motenaem ˼