⭕️ چه اتفاقی در حال روی دادن است؟! آیا تحلیل ترور حاج قاسم با گرای داخلی قابل اعتناست؟! 🔺یادمه دم انتخابات تمام سایتهای خبری خارجی از بی بی سی تا رادیو فردا ، کانالهای تلگرامی ضد انقلاب از مملکته و وحید انلاین تا آمد نیوز در اتحادی عجیب با اصلاح طلبان با همراهی بازیگران از روحانی حمایت میکردند 🔺من اون زمان خیلی به این موضوع فکر میکردم که دلیل این هماهنگی چیست؟! آیا ماجرایی پشت پرده است ؟...آیا واقعا این ها رسانه نیابتی اصلاح طلبان در کشورن؟ و هر زمان بخواهند موضوعی رو هماهنگ منتشر میکنند؟ 🔺این اتحاد را مقایسه میکنم با همین یک ماه اخیر و اتفاقاتش... حاج قاسم ناجوانمردانه در حالی که ماموریتی دیپلماتیک داشت(به گفته وزیر خارجه یعنی ایشان هم مطلع بوده) به عراق سفر میکنند و توسط آمریکایی ها ناجوانمردانه ترور میشوند 🔺ترامپ تهدید میکند که اگر ایران جواب دهد ۵۲ نقطه کشور را بمباران میکند 🔺ناگهان روحانی توییت میکند و اشاره میکند به انهدام هواپیمایی مسافر بری ایران توسط آمریکا 🔺ایران آماده انتقام شده است و هدف پایگاه التاجی است... دقیقا ساعتی قبل طبق اطلاعات دریافتی مشخص میشود امریکا از این حمله مطلع شده و این پایگاه را تخلیه کرده است اما سپاه ناگهان عین الاسد را میزند تا تلفات امریکایی ها حد اکثری باشد 🔺درست در همین زمان هواپیمای اکراینی متاسفانه با اشتباه پدافند(در خصوص هک هنوز در حال تحقیق است) سقوط میکند... و موج خبری به جای انتقام به سمت گمانه زنی سقوط هواپیما سوییچ میشود! 🔺اصلاح طلبان نامه ای مینویسند که میشود با امریکا مذاکره کرد! 🔺ایران که دست بالا را در درگیری با امریکا داشت در افکار عمومی ناگهان با این پرسش مواجه میشود: موضوع هواپیما اکراینی چیست و انتقام میشود الویت دوم 🔺بعد از اینکه موضوع هواپیمای اکراینی را سپاه به گردن میگیرد(شاید به خاطر مصلحتی بزرگتر) رهبر انقلاب به میدان می آید و در نماز جمعه میگوید: حرف از مذاکره با امریکا اشتباه است جنتلمنهای پشت میز مذاکره همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند! 🔺با فراخوان مقاومت عراق تظاهرات میلیونی بغداد شکل میگیرد و همان روز مصاحبه ظریف منتشر میشود: ما روی میز مذاکره منتظر آمریکاییم تا اشتباهاتش را جبران کند! ترامپ در توییتی مینویسد : نه ممنون!!!!! 🔺این مرور خلاصه اتفاقات این یک ماه است.. این را هم در نظر بگیرید که دقیقا چند روز قبل از ترور حاج قاسم وزیر خارجه در دیداری عادی که جز وظایفشان نیز هست در سفری بودند که ناگهان عکسی منتشر میشود که یک افسر اسراییلی را در کنار ایشان نشان میدهد! البته این شخص به ظاهر آمریکایی و تحلیلگر مسائل خاورمیانه است تحلیل با شما! 👤رزنانس کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🔴حاج قاسم: چه آمریکا، چه سعودی چه هر الاغ دیگری بخواهند کاری در مقابل اراده خدا انجام بدهند نمیتوانند... #نه_مرسی! #دیپلماسی_ذلیلانه #ظریف_ترامپ کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🎙مداحی حماسی فارسی و عربی حاج میثم مطیعی 🔶دل های غم دیده یابد تسکین تنها با یک انتقام سنگین خونخواهان حاج قاسم بسم الله بسم الله القاصم الجبارین

#بِسْمِﺍﻟﻠَّﻪ_ِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦ_ِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ 💓 یٰا الّلهُ یٰا الرَّحمٰنُ یٰا رَحیمُ یٰا مُقَلّبِ القُلُوبِ ثَبّت قَلبِی عَلٰی دِینِکّ 💓 🌼 #اَلَّلـــــهُمَّ_عَجِّـــــل_لِوَلیـــــِڪَ_الفـــــَرَج 🌼

💝دعای فرج میخوانیم 💝همه با هم به نیت 💝سلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان ❤️❤️❤️

↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا 📌خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی) ✍خاطره نگار: بهناز ضرابی زاده از امروز در کانال سبک زندگی مهدوی می توانید روزی چهار قسمت از این کتاب زیبا رو مطالعه کنید 🙏 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸

🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 ‍ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :9⃣7⃣ #فصل_نهم گفت: «با بچه های مسجد قرار گذاشتیم بعد از اذان راه بیفتیم. گفتم که، امام دارد می آید.» یک دفعه اشک هایم سرازیر شد. گفتم: «از آن وقت که اسمت روی من افتاد، یا سرباز بودی، یا دنبال کار. حالا هم که این طور. گناه من چیست؟! از روز عروسی تا حالا، یک هفته پیشم نبودی. رفتی تهران پی کار، گفتی خانه مان را بسازیم، می آیم و توی قایش کاری دست و پا می کنم. نیامدی. من که می دانم تهران بهانه است. افتاده ای توی خط تظاهرات و اعلامیه پخش کردن و از این جور حرف ها. تو که سرت توی این حرف ها بود، چرا زن گرفتی؟! چرا مرا از حاج آقایم جدا کردی. زن گرفتی که این طور عذابم بدهی. من چه گناهی کرده ام. شوهر کردم که خوشبخت شوم. نمی دانستم باید روز و شب زانوی غم بغل کنم و بروم توی فکر خیال که امشب شوهرم می آید، فردا شب می آید...» خدیجه با صدای گریه من از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. صمد رفت گهواره را تکان داد و گفت: «راست می گویی. هر چه تو بگویی قبول دارم. ولی به جان قدم، این دفعه دیگر دفعه آخر است. بگذار بروم امامم را ببینم و بیایم. اگر از کنارت جم خوردم، هر چه دلت خواست بگو.» خدیجه اتاق را روی سرش گذاشته بود. بندهای گهواره را باز کردم و بچه را بغل گرفتم. گرسنه اش بود. آمد، نشست کنارم. خدیجه داشت قورت قورت شیر می خورد. ادامه دارد...✒️ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :0⃣8⃣ #فصل_نهم خم شد و او را بوسید. صدایش را عوض کرد و با لحن بچه گانه ای گفت: «شرمنده تو و مامانی هستم. قول می دهم از این به بعد کنارتان باشم. آقای خمینی دارد می آید. تو و مامان دعا کنید صحیح و سالم بیاید.» بعد بلند شد و به من نگاه کرد و با یک حالتی گفت: «قدم! نفس تو خیر است. تازه از گناه پاک شده ای. برای امام دعا کن به سلامت هواپیمایش بنشیند.» با گریه گفتم: «دلم برایت تنگ می شود. من کی تو را درست و حسابی ببینم...» چشم هایش سرخ شد گفت: «فکر کردی من دلم برای تو تنگ نمی شود؟! بی انصاف! اگر تو دلت فقط برای من تنگ می شود، من دلم برای دو نفر تنگ می شود.» خم شد و صورتم را بوسید. صورتم خیسِ خیس بود. چند روز بعد، انگار توی روستا زلزله آمده باشد، همه ریختند توی کوچه ها، میدان وسط ده و روی پشت بام ها. مردم به هم نقل و شیرینی تعارف می کردند. زن ها تنورها را روشن کرده و نان و کماج می پختند. می گفتند: «امام آمده.» در آن لحظات به فکر صمد بودم. می دانستم از همه ما به امام نزدیک تر است. دلم می خواست پرنده ای بودم، پرواز می کردم و می رفتم پیش او و با هم می رفتیم و امام را می دیدیم. ادامه دارد...✒ 🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🍃 کانال سبک زندگی مهدوی @sabke_zendegie_mahdavi 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃