eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
410 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
10.6هزار ویدیو
92 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه جالب یک دانشجوی ایرانی در ، درمورد قوانین در ۱۴۰۰ سال پیش... و تعجب مردم..! 🌴💎🌴 🦋🌼🍃🦋🌼🍃🦋🌼🍃🦋 سبک زندگی مهدوی ╭─🦋🍃🌼🍃🦋─╮ 🆔 @sabke_zendegie_mahdavi ╰─🦋🍃🌼🍃🦋─╯
. 📸 احتمالا مغزتان سوت می‌کشد، اگر ببینید! سعید حجاریان ⭕️ ⭕️ ✌️ *شما خیلی مونده تا ساختار مافیای اقتصادیِ اصلاحات رو بشناسید! ◾️ در این تصویر فقط یک شبکه کامل از مدارس سلام در تمامی مناطق تهران را مشاهده می‌کنید که زیر نظر سعید حجاریان کاشانی(تئوریسین اصلاحات) و فرزندانش اداره می‌شود!* ◾️ اکثر گلوگاه‌ها و شریان‌های حیاتی این مملکت دست زنگنه و آخوندی و حجاریان و جهانگیری و امثالهم هست. این ، تازه شروع شده، این فقط یک صفحه از اطلاعاتی هست که شما می‌بینید! ◾️شرکت‌های تو در تو و به هم پیچیده‌ای که به راحتی با زد و بند و پولشویی در هر زمینه‌ای که بخواهند فعالیت‌های غیر قانونی و فراقانونی انجام می‌دهند. (به عنوان مثال فقط عباس آخوندی ۱۳۰ شرکت ثبت شده دارد!) (استفاده از خلاء های قانونی و رانت‌اطلاعاتی و...) و به دلیل سند سازی‌های حرفه‌ای که حسابداران زبده و متخصص این شرکت‌ها انجام می‌دهند و ارتباطاتی که بین بدنه بسیاری از دستگاه ‌ها با این افراد وجود دارد، پی بردن و کشف فساد در این شرکت‌ها یا غیر ممکن یا بسیار سخت است. ✍پی‌نوشت: ☆ آقای رییسی، این خادمِ مجاهدِ! در حال جراحیِ این اقتصاد بیمار، و کوتاه‌کردن دست مفسدان و خائنان از سفره‌ی معیشت مردم است!🎯 با اطاعت از فرمان رهبری، در ۱۹ اردیبهشت، خطاب به همگان! با صبوری، دولت را کمک و حمایت کنیم گشایش نزدیک است...!✌️
🔴 خطرناک تر از لایحه عفاف و حجاب! 🔰آنچه که از لایحه فشل و مضحک عفاف و حجاب - که از سوی قوه قضائیه و دولت به مجلس فرستاده شده و رسانه ها بخشی از آن را منتشر کرده اند - نگران کننده تر و خطرناک تر محسوب می شود این است که این لایحه نشان می دهد که خطر از برخی اصول و مبانی، نفوذ پیداکردن گفتمان در امور قضایی و اجرایی کشور و تکیه بر های ویرانگر، در درون قوه قضائیه و دولت وجود دارد. 👈 مطمئن باشیم تفکری که جرأت کرده چنین لایحه آبرو بری را آن هم در وسط یک فرهنگی تمام عیار و اوج جبهه انقلاب، به نام قوه قضائیه و دولت عرضه کند، در سایر عرصه ها نیز با رفتارهای منفعلانه، تفکرات گمراه و مشاوره های غلط خود، ضربه های مهلکی به جمهوری اسلامی و دستاوردهای آن خواهد زد. ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••--------------- 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ┄┄┄••❅🖤🖤🖤❅••----------------
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_ششم او با لبخندی فاتحانه خبر داد... _مبارزه یعنی این! اگه میخوای #
🕌 🕌 _برا من فرقی نداره! بالاخره یه جایی باید ریشه این خشک بشه، اگه تو فکر میکنی میشه شروع کرد، من آماده‌ام! برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم.. که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید _حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟ شاید هم میخواست تحریکم کند و سرِ من از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم _بلیط بگیر! از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمیدانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچه ها ذوق کرد _نازنین! همه آرزوم این بود که تو این مبارزه تو هم کنارم باشی! سقوط بشّار اسد به اندازه همنشینی با سعد برایم مهم نبود و نمیخواستم بفهمد بیشتر به تن به این همراهی داده‌ام.. که همان اندک عدالتخواهی ام را عَلم کردم _اگه قراره این خیزش آخر به برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام! و باورم نمیشد فاصله این ادعا با پروازمان از تهران فقط چند روز باشد... که ششم فروردین در فرودگاه اردن بودیم. از فرودگاه اردن تا مرز سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم... 🔥سعد🔥 گفته بود اهل استان درعا است.. و خیال می کردم به هوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده... و با سرعت به سمت میدان پیش میرویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم... من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً میدانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه میکرد.. و میدیدم از آشوب شهر... 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_سیزدهم بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بی حالم تنها سقف بلند ب
🕌 🕌 سپس با یک دست پرده اشک را از نگاهش کنار زد تا صورتم را بهتر ببیند.. و با مهربانی دلداری ام داد _اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن! و نمیفهمید با هر کلمه حالم را بدتر میکند که لبخندی نمکین نشانم داد.. و مثل روزهای خوشیمان شیطنت کرد بلکه دلم را به دست آورد _تو که میدونی من تو عمرم یه رکعت نماز ! ولی این مسجد فرق میکنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم سوریه بوده و الان مخالفت با بشار اسد شده! و او مرا به این جهنم کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم.. و مظلومانه ناله زدم _تو که میدونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟ با همه عاشقی از پرسش بی پاسخم کلافه شد.. که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد _هسته اولیه انقلاب تو تشکیل شده، باید خودمون رو میرسوندیم اینجا! و من از اخبار بیخبر نبودم و میدیدم درعا با آمادگی کامل به سمت میرود که با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده میشد، بازخواستش کردم _این چند ماه همه شهرهای سوریه تظاهرات بود! چرا بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟ حالت تهوع طوری به سینه‌ام چنگ انداخت که حرفم نیمه ماند.. و او رنگ مرگ را در صورتم میدید که از جا پرید و اگر او نبود از ترس تنهایی جان میدادم.. که به التماس افتادم _کجا میری سعد؟ کاسه صبرم از تحمل اینهمه وحشت در نصفه روز تَرک خورده و بی اختیار.. 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📓📔📒📕📗📘📙📚