eitaa logo
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
413 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
10.6هزار ویدیو
92 فایل
🌹وقت تولدم که مؤذن مرا گرفت 🌹درگوش من به جای اذان گفت یاحسین 🌹درمکتب تو غیر دو واژه نخوانده ام 🌹در ابتدا حسین و در انتها حسین 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ على عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ علی اَصْحابِ الْحُسین
مشاهده در ایتا
دانلود
" " 🛑زوجین به حرف های هم گوش نمی دهند و بر موضع خود پافشاری میکنند. " " زوجین در کمک به یکدیگر پیش قدم نمی شوند و تمایلی به حل مسائل ندارند. "تو خواسته ها و احساساتم را " زوجین صادقانه با هم درباره نیازهایشان صحبت نمی کنند اما انتظار دارند همسرشان نیازهای آنها را برآورده کرده و احساسات شان را درک کند. " اگر واقعا یکدیگر هستیم نباید پیش بیاید" زوجین بر این باور هستند که عشق بر همه چیز پیروز می شود و هر مشکل و حرف ناراحت کننده از جانب همسر را نشانه ای از بی توجهی و عشق ناکافی می دانند.
🎀سیاست های زنانه🎀👠 ی زن و شوهر مثل رابطه ی خواهر و برادری نیست... مثل رابطه ی مادر و فرزندی نیست... مثل ارتباط پدر و پسری نیست... مثل هیچ رابطه ای نیست... 🔵دو نفر که هم اند اما هم خون نیستند... اگر کدورتی بین خواهر و برادر باشد، اگر بین والد و فرزند باشد،  به اندازه کدورت و ناراحتی مابین زن و شوهر مهم نیست... چون در آن رابطه همه هم خونند... خواسته یا آن کدورت رفع میشود... انگار هیچ چیز نبوده... انگار هیچ اتفاقی نیافتاده... 🔵 اما اتفاق اگر بین زن و شوهر رخ دهد و آنرا بزرگ کنند، اگر ناراحتی ایجاد کند، حتی در صورت بخشش، از ذهن دو طرف نمیرود... به مرور زمان به خدشه وارد میشود... کم کم کدورتها عادی میشود... کم کم از یکدیگر سرد میشوند... این خیلی است... سعی کنید زود از هم ناراحت نشوید... سعی کنید سریعا جبهه گیری نکنید... تا میتوانید همانجا گذشت کنید... موضوع را دنباله دار نکنید... اگر کوچک به چشم آمد... اگر آنها را بزرگ کردید ، منتظر سردی باشید... منتظر باشید چرا که ذره ذره روی هم تلنبار میکنید کارهای گذشته را ، حتی اگر بخشیده باشید... 🔵رابطه ی زن و شوهر مثل شما با خانواده تان نیست...  یادتان هست چند مرتبه با دعوا کرده اید؟ یادتان هست چند بار با برادرتان بگومگو داشته اید؟! ده بار؟صدبار؟هزاربار؟  هیچکدام را یادتان نیست و به دل ندارید...  با همسرتان چندبار داشتید؟ پنح بار؟ ده بار؟ پانزده بار؟ همه را یادتان هست... همه را کنج ذهن دارید...  رابطه زن و شوهر حساس است... مواظب تان باشید... 🔵هميشه باشد که نگفته ها را ميتوان گفت؛ ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت ... چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ با کوزه است ... دلها خیلی زود از حرفها می شکنند ! 📛مراقب باشیم...... ══════════✦✧ ⃟ ⃟♥️ ⃟ 🆔@sabke_zendegie_mahdavi ▁▂▃▄▅💐🇮🇷💐▅▄▃▂▁
Mohammad Motamedi - Minevisam Eshgh (320).mp3
11.22M
. یعنی با خیال یار مجنون تر شدن…❤️ هر که می شود دیوانه است بیمار نیست ❤️‍🩹
🇸🇩 زندگی مهدوی 🇸🇩
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_دوم به صفحه گوشی نگاه کردم،.. سایت العربیه باز بود و ردیف اخبار سوریه
🕌 🕌 سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت : _آره خب!کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجیها درافتادیم! سپس با کف دست روی پیشانی اش کوبید و با حالتی هیجان زده ادامه داد : _از همه مهمتر! این پسر سوریه ای یه دختر شرّ ایرانی شد! و از خاطرات خیال‌انگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید : _نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود! در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم : _خب تشنمه! و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد : _منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم! تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابرش چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد : _نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده ات رو زدی! و این منصفانه نبود که... بین حرفش پریدم : _من به خاطر تو کردم! مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد : _! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟ از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد : _ هم به خاطر من گذاشتی کنار؟ 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 📔📒📕📗📘📙