#خداشناسی
#چرخ_ریسندگی
یه روز (پیامبر)حضرت محمد 🌕صلی الله علیه و آله و سلم به همراه یارانش🧔 از محلی می گذشتند که پیر زنی🧕 رو دیدند که پشت چرخ ریسندگی⚙ نشسته بود و پنبه رو به نخ🧺 تبدیل میکرد.
پیامبر از اون پیرزن 🧕پرسیدند : آیا به خدا☀️ اعتقاد داری؟
پیرزن پاسخ داد: بله یا رسول الله 🌕به خدا ☀️اعتقاد دارم.
حضرت پرسیدند:به چه دلیل ❓
پیرزن 🧕دستش ✋رو از روی چرخ⚙ریسندگی برداشت.
پیامبر🌕راه افتادن و چیزی نگفتند یاران پیامبر🧔که همراهانشان بودند به پیامبر 🌕گفتند:ای پیامبر خدا 🌕چرا (واینستادید) منتظر نموندید که (تا) پیرزن 🧕جواب سوالتون رو بده
حضرت فرمودند:مگه جوابش رو ندیدید؟👀
حضرت ادامه دادند_ پیرزن 🧕به سوالم پاسخ(جواب)داد
((و جواب عالی ای داد،)) مگه متوجه نشدین؟🤔🤔
گفتند: نه پیامبر خدا🌟 ما چیزی نشنیدیم👂🏻 حضرت فرمودند:جواب پیرزن🧕 شنیدنی🦻 نبود باید چشم هاتون 👀رو باز میکردین تا متوجه 🧐می شدید این پیرزن🧕 چه کاری کرد.
گفتن:یا رسول الله مگه پیرزن🧕 چه کاری کرد؟
پیامبر🌟 فرمودند:مگه متوجه نشدید؟🧐
سپس ادامه دادند: در جواب، اون پیرزن🧕 دستشو ✋از روی چرخ⚙ ریسندگی برداشت و چرخ از حرکت ایستاد و به من پیغمبر گفت این عالم 🌏هستی گرداننده ای داره پس خدا☀️ هم وجود داره به این دلیل که این چرخ کوچیک⚙ من به نیروی دست✋ من برای حرکت احتیاج(یا نیاز) داره
یعنی ای پیغمبر🌕 برای هر چیزی که نیاز به حرکت داره 🏃♂️گرداننده ای وجود داره چرخ⚙ من به این کوچیکی بدون حرکت دست✋ من نمیچرخه پس چطور چرخ این عالم🌏 بدون گردوننده ای بچرخه⁉️.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
#داستان
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🖇پاتوق نوجونهای باحال🖇
🆔@sabkebandegi
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰