به نام خدا
دوان دوان به منزل پیامبر رسید
یارسول میخواهند شمارا به شهادت برسانند
تمام جوانان نیرومند کفار جمع شده اند تا کار را یکسره کنند خانه در محاصره است
اصحاب جمع بودند....
پیامبر گفت:امشب شب هجرت است...
کدام شیر مرد حاضر است جانش را در دست گیرد و در بستر من بخوابد؟
به راستی کدام یک از اصحاب دل شیر داشتند تا به جنگ شمشیر های ابدیده و زهراگین کفار بروند که بدکینه ای از نبی اکرم(ص)،در دل داشتند؟؟
اری
بازهم مثل همیشه علی (ع)پیش امد...
ای رسول خدا جانم به فدای شما خداوند پشت و پناهتان باشد شما بروید من هستم....
نگاه پیامبر و علی در هم گره خورد...
حقا که تو وصی و برادر و جانشین بر حق پیامبری ای علی!
#لیله_المبیت
#داستانک
{پاتوق نوجونهای باحال}
@sabkebandegi
📚#داستانک
قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن.
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره، شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره، الان که آب برده دیگه فایده ای نداره.
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید...
#داستان
🖇@sabkebandegi🖇
°•ݒـاتؤقــ ݩـۏجـۅۅڹـہاے ݕــاحــاݪ°•