eitaa logo
سبک و شعر کربلایی سعید صادقی
3هزار دنبال‌کننده
47 عکس
59 ویدیو
65 فایل
کانال سبک و شعر (کربلایی سعید صادقی) ارائه اشعار مناسبتی مذهبی به همراه سبک ارتباط با مدیر 👇 @saeedsadeghiii
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ ─━⊰•••═•••❃❀❃•••═•••⊱━─ دلی پــردرد و نـــالان دارم امشب غــم پیــر جمـــاران دارم امشــب دلا، خون گریه کن از داغ هجــران که می سوزد از این غم قلب ایران چـــه دردی نیـــمهٔ خــــرداد دارد حکــایت از غـــم و فــــریاد دارد الهی ســـایه ای رفت از ســـرِ مـا سفــــر کرد از بَـرِ مـــا رهبــر مـا وطـن را سـر به سـر ، ماتم گرفته وجــود عــاشــقان را غــم گرفته امام عاشقان رخت ازجهان بست و روح پاک او بر عــرش پیوست اَلا ای مــرد مــردســـتان ایــران حضـــورت نغــمهٔ زیبــای بــاران زمستان با حضــورت شـد بهاری به سر شد قصــه های بی قراری وجـودت لرزه بر بیــگانه ها بود کلامــت گرمــیِ کاشــانه ها بود صــلابت با تو معنــا داشت آری حضــورت حکم دریا داشت آری دریغـــا ، ســایه از مــا برگـرفتی عـــروج ناگهــــانی ســـرگـرفتی تورفتی انقلابت ، پــای برجاست کلام و راه تو همـــواره برپاست شکــوفا گشــته نخـــل انقـلابت ز خــون عــاشـــقان بــاصــلابت دوباره زنده شـــد اســلام وقرآن به دست شیـــرمردان و دلیـــران همانهــا که شجاعت پیشه بودند به فکر دشمـــن بی ریشــه بودند مطیــــع و پیــــروِ راه ولایت علمـــداران میــــدان شهــــــادت اگــر مـــا پیــروِ پیــرِ خمینیـــم به زیـر پرچـــم ســرخ حسینیــم به پاس و حرمت خون شهیــدان به حق حاج قاســـم ، مرد میـدان به خــون لاله های جبهــه و جنگ کنیم این عرصه را بردشمنان تنگ همــه ، جان برکفان و اهل دردیم مُــریدِ مــردِ میـــدانِ نبــــردیـم زمــانش هست بر دشمــن بگوییم به نامـــردان و اهــریمــن بگوییم شما دلخوش به تاج وتخت باشید به فکـــر انتـــقام سخـــت باشید خمیــنی که جهــانی را تکــان داد به عالــم ، اقتـــدارش را نشان داد همان پرچم بـدست یک ولی هست به کـوری شــما ، سیــدعلــی هست ببنــدیم عهــد و پیــمان با ولایت وفــاداریــم تــا مـــرز شهــــادت به لب "هیهــات منّــا الذلة" داریم حـــدیث کــربلا در سینــــه داریم سرش بالای نی رفت و نشد خوار دم از آزادگــی زد بیــــن اغیـــار پیـــــام کــربـلا ، آزادگـــی بــود سخـــن از مردی و مــردانگی بود هــم اینک خــار چشم دشمنــانیم به زیر ســـایهٔ صـــاحب زمــانیــم الهی این عَـــلَم را حـفــظ فرمــا بـزودی می رســـد فــرزند زهـــرا ✍رقیه سعیدی( کیمیا )
┄┅✵﷽✵┅┄ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ روضه ای باز به نام پسـرِ فاطمه است باز هـم شـالِ عزا روی سرِ فاطمه است هر کجا بزمِ غـم حضـرت صـادق باشـد صحبت ازسوختنِ بال وپرِ فاطمه است باز هـم پشتِ در و آتش کین شد تکرار فاطمه بار دگر نقش زمیــن شـد انگـار بار هم در وسـط کـوچه  علی را بردند غـم دیگر  به سرِ شیعــه نمــودند آوار آتش افتاد به در حرمـت دیوار شکست پای سجاده نمازشب ازاین کارشکست وحشتی در دل اهل حـرم افتاد به شب دلِ آیینه ترین  صادق از اغیار شکست آه از آنـان کـه مراعات نمـازش نکننـــد اعتـنـا بر حــرم و راز ونیـازش نکننـــد آه ازآندم که ببندند دودستش به طناب پیکرش نقـش زمین باشد وبازش نکنند بی هـوا ، در پــیِ آزار کشــاندند چـرا؟ وسـط کوچـه و بـازار کـشاندند چــرا؟ نیمه شب پای پیاده پِیِ چندین مَرکَب باچنین حالت دشــوار ، کشاندند چرا؟ آسمان در وسط کوچه ، زمین می افتاد آسمان نَه! که خودِعرش برین می افتاد زنده میشد به دلش غربت زهــرا و علی تا که بر پهلو و یا روی  جَبین می افتاد باهمان حالت غم روضهٔ مادرمیخواند روضهٔ بی کسی وغربت حیدرمیخواند دلش از گریه اهل حرمش خون می شد زیر لب زمـزمه غارت معجر می خوانـد خیمــهٔ ســوخـته و خواهـر نالان حسین تکیـه بر نیـزه و آن حال پریشان حسین غـم اهـل حـرم  خویش فراموش نمود چون که افتاد به یادغم طفلان حسین ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎══─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا)