eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
2.1هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
147 فایل
•|به‌نام خدا|• 《به فکر مثل شهدا مردن نباش به فکر مثل شهدا زندگی کردن باش》 شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون و فرج آقا دعا کن شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
•~🌼🍃🌼~• 🌹اسیر بازی دنیا نشیم ! بخندیم به این بازی و با صاحب بازی معامله کنیم که معامله‌ای سراسرسود است...❤️ 🕊 ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @sadk_shohada🍂⃟💕
•~🌿🌸~• 🌹اسیر بازی دنیا نشیم ! بخندیم به این بازی و با صاحب بازی معامله کنیم که معامله‌ای سراسرسود است...❤️ ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @sadk_shohada🍂⃟💕
•~🌼🍃🌼~• 🌱نگاهش می کردم. یک ترکه دستش بود، روی خاک نقشه ی منطقه را توجیه می کرد. به م برخورده بود فرمانده گردان نشسته، یکی دیگر دارد توجیه میکند. فکر می کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع بلند شدیم. می خواست برود، دستش را گرفتم. گفتم « شما فرمانده گروهانی ؟ » خندید. گفت « نه یه کم بالاتر» دستم را فشار داد و رفت. حاج حسن گفت: تو این و نمی شناسی ؟ گفتم: نه. کیه ؟گفت: یه ساله جبهه ای، هنوز فرمانده تیپت رو نیمشناسی؟ 🕊 ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @sabkeshohadaa🍂⃟💕
•°🎋🌹 راه شهدای ِما راه حق است از خدا می‌خواهم که ادامه دهنده راه آنها باشیم ؛ آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند ، با جهادشان درس مقاومت و با رفتن‌شان درس عشق به ما می‌آموختند . ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪@sabkeshohadaa🍂
•°🌷 🌹اسیر بازی دنیا نشیم ! بخندیم به این بازی و با صاحب بازی معامله کنیم که معامله‌ای سراسرسود است...❤️ 🕊 ♥️ ♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷ ❪ @sabkeshohadaa🍂⃟💕
🌹 برش اول: نگاهش می کردم. یک تَرکه دستش بود؛ روی خاک، نقشه ی منطقه را توجیه می ­­­­کرد.  بِهِم برخورده بود. فرمانده گردان نشسته، یکی دیگر دارد توجیه میکند. فکر می کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع. بلند شدیم. می خواست برود، دستش را گرفتم. گفتم : "شما فرمانده گروهانی؟" خندید.. گفت: " نه یه کم بالاتر" دستم را فشار داد و رفت. حاج حسن گفت:" تواینو نمی شناسی؟"  گفتم: "نه.کیه؟" گفت:" یه ساله جبهه ای؛ هنوز فرمانده تیپت رو نمی شناسی؟» همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود. 🌹 برش دوم: حسین آمد، نشست روبه رویش گفت: "آزادت می کنم بری". به من گفت: "بهش بگو".  ترجمه کردم. باورش نمیشد حسین گفت: "بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیست؛ تسلیم بشن. بگه کاری باهاشون نداریم، اذیتشون نمی کنیم ." خودش بلند شد دست های او را باز کرد. 🔸 افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هم، هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می داند. 📚 برگرفته از کتاب «خـرازی» جلد هفتم از مجموعه کتاب یاران ♥️ ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾❤️‍🩹﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ راه های ارتباطی👇🤍 ایتا👇 https://eitaa.com/sabkeshohadaa اینستاگرام👇 https://instagram.com/sabke_shohsda_99
🍂🕊 ‌‌ ‏یاد شهید خرازۍ بخیر کھ؛ قمقمهٔ آبش رو در حالے که خودش تشنھ بود به هم‌رزمانش می‌داد و خودش ریگ تویِ دهانش مۍگذاشتـ که کامش به‌ هم نچسبهـ :) ! 🌿 ‏سلام بر علمدار خمینی؛ •┄┅•═༅✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༅═•‏┅┄•
شهدایمان هم که شهید شدند، این‌ها جزو لشکرهای غیبی خدا، جزو امدادهای غیبی خدا، سپاهی که «جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا» هستند، که ما نمی‌بینیم ...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌در مشکلات است که انسان ها آزمایش می شوند ، صبر پیشه کنید که دنیا فانی است...
ــ ـ چه زیبا گفت : یادمون باشه کـھ هر چی برای خدا کوچیکی و افتادگی کنیم .. خدا در نظر دیگران بزرگمون میکنه !
امروزمان را با درسے از حاج حسین خرازے به پایان میرسانیم ڪہ مے گفت : سهل ‌انگارے و سستے در اعمال عبادے تاثیر نامطلوبے در پیروزی‌ ها دارد... 🌸♥️