.32اگر حرف بی معنی بزنم يا كار بيهوده ای انجام بدهم، تمام روز به آن فكر می كنم و ناراحت می شوم .
.33از خودم انتظار دارم به نتايج خيلی مطلوبی دست يابم .
.34من خيلی كم حرف ميزنم زيرا نمی خواهم اشتباه كنم .
.35تنبلی و شلختگی اطرافيانم مرا خيلی عصبانی ميكند .
.36اغلب اتاق خود را تميز و مرتب نگه ميدارم .
.37قبل از انجام هر عملی ابتدا مدت زيادی برنامه ريزی ميكنم و نقشه می ريزم .
.38فكر ميكنم اگر در زمينه ای موفق نشوم ديگران ساير موفقيت هايم را نيز ناديده خواهندگرفت .
.39روز به روز بيشتر احساس ميكنم كه بايد كارها را درست تر انجام دهم .
.40وقتی اشتباهی از من سر ميزند، نميتوانم ناراحتی حاصل از آن را از ذهنم بيرون كنم .
.41من احساس ميكنم هر كاری را بايد به بهترين نحو انجام دهم .
.42اغلب دلواپس اين مسئله هستم كه ديگران در م ورد من چطور فكر ميكنند .
.43وقتی اطرافيانم از روی بی دقتی اشتباه ميكنند، تحمل خود را از دست می دهم و عصبانی می شوم .
.44وقتی از چيزی استفاده ميكنم، بالفاصله آن را سرجايش ميگذارم تا همه چيز مرتب باشد .
.45قبل از هر عملی ابتدا مدت زيادی در مورد چگونگی انجام آن فكر ميكنم .
.46از نظر من اشتباه كردن يعنی شكست خوردن .
.47حس ميكنم والدينم فشار زيادی بر من وارد ميكنند تا من موفق شوم .
.48من اغلب به كارهايی كه انجام داده ام، به ويژه اشتباهاتی كه كرده ام فكر ميكنم .
.49من اغلب ميترسم كه مردم، حرف های مرا خوب نفهمند و بد برداشت كنند .
.50وقتی اطرافيانم اشتباه ميكنند من احساس ناراحتی و ناكامی ميكنم .
.51كمد و ساير وسايلم مرتب و منظم است .
.52من يكباره و بدون تفكر قبلی تصميم نميگيرم .
.53به نظر من اشتباه كردن نشانه حماقت است .
.54حس ميكنم والدينم از من انتظار دارند كه آدم كاملی باشم و در همه زمينه ها عالی عمل كنم .
.55وقتی كاری را شروع ميكنم دائم فكر ميكنم كه چطور ميتوانم آن كار را بهتر انجام دهم .
.56محل مطالعه من اغلب اوقات منظم و مرتب است .
.57وقتی اشتباه بزرگی از من سر ميزند، حس ميكنم كه آدم به درد بخوری نیستم.
.58والدينم عقيده دارند كه به هرقيمتی كه شده من بايد بهترين نمره ها و نتايج را كسب كنم .
.59هميشه نگران اين موضوعم كه ديگران در مورد من چطور قضاوت می كنند .
به جزئیات خاصی توجه دارم که معموالً دیگران به آنها توجه نمی کنند.
در شروع بعضی از کارها تردید دارم، چون فکر می کنم نمی توانم با استانداردی که مدنظر من است آنها را انجام
دهم.
بعضی وقتها در جمع کردن کارها و پروژه ها مشکل دارم چون فکر می کنم هنوز آن طور که دلم می خواهد نیست.
در واگذار کردن کارها به دیگران تردید دارم چون مطمئن نیستم آنها بتوانند با کیفیتی که من انتظار دارم، کا ر
کنند.
•
دنیا را سفید و سیاه می بینم.
دیگران مرا به عنوان سرسخت، قاطع، غیر قابل انعطاف و... می دانند.
کارها و فعالیتهای خودم را مورد نقد قرار می دهم و پس از انجام هر کار، از زمان اجرا یا کیفیت آن انتقاد می کنم.
فقط در صورتی راضی می شوم که کاری که انجام داده ام به بهترین نحو ممکن انجام شده باشد.
دوست ندارم از شکستهایم حرف بزنم. آنها موجب شرمندگی من می شود.
در هنگام یادگرفتن یا اجرای کارهای تقریباً مهم، خیلی جدی می شوم و به سختی می توانم شوخ طبعی کنم.
اگر نتوانم کاری را به خوبی و با کیفیت همکارانم انجام دهم، بسیار ناراحت می شوم.
6اگر اشتباه كنم در نظر ديگران كوچك خواهم شد .
.7احساس ميكنم والدينم اصرار دارند كه من در همه زمينه ها موفق باشم .
.8اگر در انجام كاری نتوانم نتايج عالی و كامل كسب كنم، مدت زيادی ناراحتی حاصل از آن، در ذهنم باقی
ميماند .
.9من تمام نيروی خود را برای رسيدن به نتايج كامل و بی نقص صرف ميكنم .
.10وقتی نتايج كار خود را با ديگران مقايسه ميكنم اغلب احساس بی لياقتی ميكنم .