داشت تعریف می کرد هفت نفر رفته بودند مسافرت که بوسیله دو نفر غارت شدند.
بعد که تعجب همه را دیدند ، گفتند : آنها 7 تا بودند «تنها» ، دزدها دو تا بودند « همراه » .
بهشتی می گفت : مواظب باشید ، می خواهند شما میلیونها باشید تنها ، تا با چند همراه غارت تون کنند.
#شهیدانه
✨✨✨🌸🍃#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
از نماز یاد گرفتم
⏰با شهید بهشتی کاری داشتم. برایم زمان ملاقاتی در تقویم کوچک جیبی اش نوشت. فردا نُه صبح.
💥صبح هر چه سعی کردم با بیست دقیقه تأخیر رسیدم.
⏰با لبخند استقبال کرد و گفت: از وقت شما ده دقیقه مانده که آن هم با احوال پرسی و خوردن یک چای تمام خواهد شد.
🌠یک وقت دیگه خواستم. گفت: هفته بعد چهارشنبه بعد از نماز صبح.
🔺این بار قبل از نماز صبح در خانه شان رسیدم.
❤️بعد از نماز گفت: آقا جواد! من نظم و انضباط را از #نماز آموخته ام.
📚کتاب سید محمد بهشتی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی
#شهیدانه #معرفی_کتاب
✨✨✨✨✨✨✨✨
🌸🍃#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
فرمول طلایی رفع خشم و عادتهای بد
🔨دادستان جديد مي خواست ميخ را محکم بکوبد. بروجردي کار داشت باهاش. پشت در دادستاني معطلش کرده بود.
🌟گفتم:« يه روايتي هست که ميگه اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ. »*
🕯گفت: عجب چيز خوبي گفتي. بارک الله!
✨قرآن را باز کرد و خواند
💥من راه رفتم،
✨او خواند...
💥بد و بيراه گفتم،
✨او خواند...
💥گفتم: بلند شو بريم.
✨او خواند...
💥گفتم: سه ساعته فرماندهي عمليات کردستان را پشت در معطل کرده.
✨گفت: جوش نخور يه روايتي هست … شروع کرد همان روايت را براي خودم گفت.
✨گفت: بشين قرآن بخون.
☄️گفتم فکر ميکنه کيه؟
✨گفت قرآن بخون.
☄️عصباني شده بودم گفتم: اين يارو خيلي عوضيه بايد کتکش زد بايد يه بلايي سرش آورد.
✨گفت: باباجون بيا بشين قرآن بخون!
***
🌸دوباره ديدمش
💎گفت:« آقاجون دستت درد نکنه هر وقت ناراحت بودم مي رفتم سراغ سيگار با اون روايت ترکش کردم .»
از زندگینامه شهید محمد بروجردی / کتاب یادگاران 12 / انتشارات روایت فتح
* متن کامل این حدیث بدینگونه ست:
اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ
هرگاه فتنه ها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روي آوريد
#شهیدانه
🏴یاحسین
🍃#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
فرمول طلایی رفع خشم و عادتهای بد
🔨دادستان جديد مي خواست ميخ را محکم بکوبد. بروجردي کار داشت باهاش. پشت در دادستاني معطلش کرده بود.
🌟گفتم:« يه روايتي هست که ميگه اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ. »*
🕯گفت: عجب چيز خوبي گفتي. بارک الله!
✨قرآن را باز کرد و خواند
💥من راه رفتم،
✨او خواند...
💥بد و بيراه گفتم،
✨او خواند...
💥گفتم: بلند شو بريم.
✨او خواند...
💥گفتم: سه ساعته فرماندهي عمليات کردستان را پشت در معطل کرده.
✨گفت: جوش نخور يه روايتي هست … شروع کرد همان روايت را براي خودم گفت.
✨گفت: بشين قرآن بخون.
☄️گفتم فکر ميکنه کيه؟
✨گفت قرآن بخون.
☄️عصباني شده بودم گفتم: اين يارو خيلي عوضيه بايد کتکش زد بايد يه بلايي سرش آورد.
✨گفت: باباجون بيا بشين قرآن بخون!
***
🌸دوباره ديدمش
💎گفت:« آقاجون دستت درد نکنه هر وقت ناراحت بودم مي رفتم سراغ سيگار با اون روايت ترکش کردم .»
از زندگینامه شهید محمد بروجردی / کتاب یادگاران 12 / انتشارات روایت فتح
* متن کامل این حدیث بدینگونه ست: اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ هرگاه فتنه ها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روي آوريد
#شهیدانه
✨✨✨✨✨✨✨✨
🌸🍃#سبک_زندگی_کریمانه
https://eitaa.com/sabkezendegikareemane
خداوند شهادت را به کسانی میدهد که ...
این اواخر یکبار گفت:
من یکبار پیش حاج قاسم برای بچهها حرف میزدم، گفتم بچهها من اینطور فهمیدهام که خداوند شهادت را به کسانی میدهد که پرکار هستند و شهدای ما غالبا اینطور بودهاند.
بعد گفت: حاج قاسم این حرف را تأیید کرد و گفت بله همینطور بود.
شهید محمودرضا بیضایی
#شهیدانه
🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane
در جهاد امروز هم همین است
بچه های اطلاعات عملیات مثل شاگرد پیشش زانو زده بودند. تازه واردی بیخ گوش بغل دستیش گفت: علی آقا که می گویند ایشان هستند؟
هنوز جواب را نگرفته بود که علی خطاب به جمع گفت: اولین درس اطلاعات عملیات این است که
“کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس گیر نکرده باشد”.
شهید علی چیت سازیان
#شهیدانه
🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane
میگفت:اگہیہروزخواستۍتعریفۍ،
برا؎شھیدپیداڪنی🚶🏿♀️،
بگو:شھیدیعنۍباران،!
حُسنِبارانایناستڪہ،
زمینۍستولۍآسمانۍشدهاست،
وبہامدادِزمینمۍآید💔:)!"
#شهیدانه🌿
#امام_زمان
🏴🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane
میگفت:اگہیہروزخواستۍتعریفۍ،
برا؎شھیدپیداڪنی🚶🏿♀️،
بگو:شھیدیعنۍباران،!
حُسنِبارانایناستڪہ،
زمینۍستولۍآسمانۍشدهاست،
وبہامدادِزمینمۍآید💔:)!"
#شهیدانه🌿
#امام_زمان
🏴🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane
-هیچزمان!
آدمهاییکهتورابهخدانزدیکمیکنند،رهانکن!
بودنِآنهایعنیخداهنوزحواسشبهتهست..
_شهیدجهادمغنیه
‹ 🤎 ›↝#شهیدانه
🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane
😭😭😭😭
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟
عباسعلی گفت: امام گفته.
مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه.
خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته.
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست.
گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن..
حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره…
تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده!
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه…
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال. نمیشه…
مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید.
و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد…
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)
شادی روح پاک شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
🌟😔فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم🌟😔
#شهیدانه
#تلنگرانه
🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane
✍دستنوشته
#شهیده_فاطمه_حسینی :
هدف 👈 خدا
وسیله برای رسیدن به
خدا 👈 شهادت
کاش میفهمیدم شهادت سبک زندگیست نه سبک مرگ
به قول حاج قاسم قبل از اینکه شهید بشی باید شهید باشی یعنی #شهیدانه زندگی کنی؛ شهید زنده باشی .
#شهیده_فاطمه_حسینی
#شهید_تشییع_حاج_قاسم
🏴🍃🌸#سبک_زندگی_کریمانه
@sabkezendegikareemane