۳۷
(روز عاشورا)
در روز عاشور،خون گشته دل ها
می سوزد از غم،زینب کبری
حسین عزیز فاطمه رود به میدان
بر او رسد از دشمنان ظلم فراوان
ای بی قرینه،شهید کینه
مظلوم حسین جان۲
حسین به میدان،گردیده تنها
نقش زمین است،در بین اعدا
از کینه ی دشمن شده او تیرباران
خون شد دل زینب او در آن بیابان
ای بی قرینه،شهید کینه
مظلوم حسین جان۲
اهل حرم در،غمش نشسته
جبین او با،سنگی شکسته
فرزند زهرا از ستم نقش زمین شد
خواهر غمدیده ی او زینب غمین شد
ای بی قرینه،شهید کینه
مظلوم حسین جان۲
در راه قرآن،او جان نثار است
ظلم و ستم بر،او بی شمار است
آن بی حیا بر روی سینه اش نشسته
با چکمه های شمر دون سینه شکسته
ای بی قرینه،شهید کینه
مظلوم حسین جان۲
دشمن بی دین،سویش دویده
رأس حسین از،قفا بریده
حسین عزیز فاطمه گردیده صد چاک
سرش به روی نیزه و تنش روی خاک
ای بی قرینه،شهید کینه
مظلوم حسین جان۲
زد دشمن دین،آتش به خیمه
رأس منیرش،به روی نیزه
پیکر چاک او شده پامال اسبان
روی بلندی زینب او دیده گریان
ای بی قرینه،شهید کینه
مظلوم حسین جان۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_آمد_دوباره_ماه_محرم
#روز_عاشورا