من نمی گویم از این پایین از آن بالاتریم
لیک می گویم غلام خانه زاد حیدریم
من نمی گویم فقط مردانگی در خون ماست
لیک می گویم که ما بر شاه مردان نوکریم
گر چه از شوق جنان ، دل بر علی نسپرده ایم
لیک اگر فرمان دهد مولا، به دوزخ می پریم
گفت زهرا کعبه باشد شمع روی مرتضی
روز و شب ما در طواف قبله گاه کوثریم
کاش می شد از سعادت، در نجف تدفین ما
تا شود این ادعا اثبات خاک این دریم
مانده بودیم این چه شد ما خادم حیدر شدیم
عاقلی فریاد زد مدیون شیر مادریم
مدح حیدر را نبی فرمود ، پس ای مسلمین
ما که مداح علی هستیم با پیغمبریم
خاندان ما همه توصیف حیدر می کنند
از طفولیت خدا را شکر پای منبریم
( هر چه داریم از علی داریم ما ایرانیان)
با علی هشتاد میلیون جان ولی یک پیکریم
یا علی این خاک ما وقف تو و اولاد توست
روز و شب با عشق تو فکر دفاع از کشوریم
من شنیدم از یکی سربازهای زینبت
گفت ما در سوریه بر اهل ایران یاوریم
کشتی کل جهان را در تلاطم کردهاند
لیک با فرزند تو ما کشتی با لنگریم
یا علی ای آنکه داری رهبری بر رهبری
خاطرت آسوده باشد ما مطیع رهبریم
یا علی ما را دعا کن چون که یک ماه دگر
کل ایران عازم یک «امتحان»* دیگریم
* : انتخابات
رحمان جعفری
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مدح حضرت زینب کبری سلام الله علیها
شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است
راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است
با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند
چون که رمز اقتدار ما دم یا زینب است
چشم او غیر حسین ابن علی چیزی ندید
روشنی ما “رأیت الاّ جمیلا” زینب است
هالهای از نور دورش را همیشه میگرفت
آری آن مستورهی دور از تماشا زینب است
آنکه از حجب و حیا و پاکی و شرم و عفاف
چشم همسایه ندیده سایهاش را زینب است
خم به ابرویش نیاوردهاست درطوفان غم
آنکه صبر از دست او افتاد از پا زینباست
آنکه با آن خطبهی غرّای خود یکباره کرد
مردمان کوفه را گریان و رسوا زینب است
حجت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد
آنکه با احیاگریاش کرده غوغا زینب است
آن که عصر واقعه با آن همه داغ عزیز
دشمنان را برد از رو ماند برجا زینب است
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
اگر این انقلاب ما بود پیوسته مولایی
اگر با این همه دشمن کند هر روز آقایی
اگر در سختی و بحران نمی پاشد اساس ما
شود محکمتر از قبل و رَوَد سوی شکوفایی
همین که نقشه ها اینجا نمی گیرد،یقین دشمن
نمی فهمد که این ایران بُود ایران زهرایی
نگو دیگر که این ملت غیور و انقلابی نیست
ببین احوال مردم را به روز راهپیمایی
وداع با حاج قاسم را بخوان اعجاز این مکتب
که ثابت کرد در ایران ندارد فتنه کارایی
هرآنکس کرد از مردم ، چپاول ، آبرویش رفت
در این مکتب چپاولگر، ندارد غیر رسوایی
گله مندم ، گله مندی ، گله مندیم ما مردم
ولیکن نکته ای گویم شود حل یک معمایی
همینکه جامعه گوید ز دزد و اختلاس و درد
یقین دزدگیرها روشن بود از جمع دانایی
وگرنه دزد اگر دزدید ، ما در خواب ،او خندید
بدان که این چنین ننگی ندارد هیچ حاشایی
بیا پاکار و با وحدت دوای درد کشور باش
ندارد جان من خیری یقینا هیچ دعوایی
بیا و دل به رهبر دِه اطاعت کن از این سید
طبیب درد این کشور کند ما را مسیحایی
اگر قاسم سلیمانی شده قاسم سلیمانی
به آقا دل گرو داد و شد اینگونه تماشایی
برادر ناامیدی را بریز از ذهن خود بیرون
بیا با صبر امروزت ببین فردای زیبایی
رحمان جعفری
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
ولی آدم خوبه گاهی متن نامههای #امام_زمان به شیخ مفید رو بخونه ، تازه اونوقت متوجه میشه که چقدر باید خجالت کشید از نعمتی که ازش محرومیم و نخواستیم داشته باشیمش
غزل امام زمان (عج)
بکش به روی سرم دست مهربانت را
که باز حس کنم آن لطف بیکرانت را
عجیب نیست از این چشم هرچه را دیده
ندیده است اگر جلوهی عیانت را
غریبه راه ندارد به خلوتت اما
به روضه یافتهام بارها مکانت را
"رواق منظر چشم من آشیانهی توست"
کرم نما و نگاهی کن آشیانت را
به این امید که باشم اسیر دستانت
کبوترانه رها بودم آسمانت را
هزار جاده مرا میرساندم تا عشق
اگر که گم نکنم راه جمکرانت را
به زیر سایهی الطاف تو بزرگ شدم
مگیر از من کوچک تو سایهبانت را
بگو حسین و درآور دوباره اشک مرا
که سیر گریه کنم چشم روضهخوانت را
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
مرثیه شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع)
السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض
#موسی_بن_جعفر_الکاظم
#یا_باب_الحوائج
افتاده است روی زمین درد میکشد
پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها
با تازیانه روزه ی خود باز می کند
مردی که مانده بین حصار شکنجه ها
کنج سیاه چال به این فکر میکند
معصومهام میان مدینه چه میکند؟
دارد مدام پهلوی او تیر می کشد
از بسکه یاد فاطمه و کوچه میکند
لحظه به لحظه چهرهی او زرد میشود
جسمش به زیر بار بلا تیر میکشد
با دستهای بستهی خود روی خاکها
تصویر یک جراحت زنجیر میکشد
اینجا اگرچه حرمت او را شکستهاند
اما چهخوب شد کهکنارش کسی نبود
با روضههای عمهی خود گریه میکند
وقتیکه دست بسته کنارش سکینه بود
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
مدح و مرثیه حضرت موسی بن جعفر (ع)
#چهار_پاره
همه جا و همیشه هر لحظه
به دل ما محبتت لازم
رو به را شد امور تا که شدیم
متوسل به حضرت کاظم
در مسیر رسیدن به خدا
آخرین مدارجت گویند
فقط از بین چهارده معصوم
به تو باب الحوائجت گویند
از سر صبح تا دل شب با
غل و زنجیر زندگی کردی
روزها روزه بودی و شبها
کنج زندان تو بندگی کردی
چارده سال دوری از خانه
چارده سال تلخ و بی لبخند
چه بلایی سر تو آورده
دوری از خانواده و فرزند
به چه جرمی امام خوبیها
قعر زندان معذبت کردند
تو که خورشید آسمانهایی
از چه زندانی شبت کردند
خوب شد دخترت نبود آنجا
که ببیند شده چه با جانت
خوب شد دخترت نبود آنجا
که ببیند شکسته دندانت
سیلی و تازییانه می آمد
به پذیرائی شما دائم
خرد شد استخوانتان وقتی
به زمین زد عدو تورا قائم
استخوانهای تو شکسته شدند
ولی در زیر سم مرکب نه
بسته بودند با طناب آقا
دستهای تو مثل زینب نه
گشته ای مثل عمه سادات
پیکرت پر شد از کبودیها
با تو و عمه ات چه ها که نکرد
دست سنگین این یهودیها
کنج زندان و در دل غربت
چهره بین تراب میکردی
زیر لب یا رقیه میگفتی
یاد شام خراب میکردی
به لبت جان رسیده بود اما
نیزه بر پیکر شما که نرفت
سر و رویت شکسته شد اما
بین خورجین سر شما که نرفت
ساق بشکسته ات خبر میداد
چه بلایی سر تو آوردند
روی یک تخته در غریبانه
چار تن پیکر تو آوردند
پسر فاطمه خدا را شکر
به تنت کهنه پیرهن داری
تو غریبی ولی در این غربت
جای شکرش که تو کفن داری
ابراهیم میرزائی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مرثیه حضرت موسی بن جعفر (ع)
مثل حسین پیرهنت پاره پاره شد
اما تنت نرفت دگر زیر دست و پا
زنجیرها بریده امانت ولی نشد
بال و پری که داشتی آقا جدا جدا
قرآن بخوان کنار لبت خیزران که نیست
قرآن بخوان سرت نرود روی نیزه ها
زخمت زیاد بود و میان عبا شدی
مانند اکبری که نشد جا به یک عبا
تشییع میشدی به روی تخته و نشد
روی زمین سه روز و سه شب پیکرت رها
چه خوب شد که هفت کفن قسمتت شده
وای از تنی که قسمت اوگشت بوریا
ابراهیم میرزائی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
چهل سال آبروی ما شعار انقلابِ ماست
شعار انقلاب ما مدار انقلابِ ماست
چهل سال اجنبی از ما فقط مشت یقین خورده
یقین بر آن خداوندی که یار انقلابِ ماست
چهل سال از دو رهبر ما فقط حرف از خدا دیدیم
خدا داریم و هر ابلیس، خوار انقلابِ ماست
چهل سال است آمریکا خمیده مانده در دنیا
که این قد خم شدن ياران فشار انقلابِ ماست
چهل سال است آمریکا به دور ما حصاری زد
نمی داند که خود حصر حصار انقلابِ ماست
اگر پرسی که استکبار چگونه خاک بر سر شد
بگویم معجزِ گرد و غبار انقلابِ ماست
نه تنها جنگ تحمیلی چهل سال است میجنگیم
که فتنه در یمین گاهی یسار انقلابِ ماست
چهل سال است در میدان به یاری خدا ماندیم
چهل سال است اهریمن شکار انقلابِ ماست
بلوک شرق شد برچیده اکنون نوبت غرب است
بلی جانان من این کار ، کار انقلابِ ماست
چهل سال است با خون شهیدان روی پا هستیم
شهادت ارثی از ایل و تبار انقلابِ ماست
چهل سال انقلابِ ما به مردم میکند خدمت
که خدمت بهر این مردم بهار انقلابِ ماست
پزشکی و رفاهی، اقتصادی، هر چه که می شد
که این دستور آن بنیان گذار انقلابِ ماست
چهل سال انقلابِ ما قراری داشت با مردم
که با مستضعفین بودن قرار انقلابِ ماست
چه شد قول و قرار ما چرا بعضی زمسئولین
فقط در فکر ویلا و دلار انقلابِ ماست
بیا کرمان برو زابل بمان چند روز در سرپل
که یاری کردن مردم عیار انقلابِ ماست
چهل سال انقلابِ ما به مردم اتکا کرده
یقین این اتکا دار و ندار انقلابِ ماست
فقط لعنت به دزدان و به جمع بی کفایت ها
به هر خائن که با حیله سوار انقلابِ ماست
ولی با این همه خائن ولی با این همه دشمن
به مقصد می رسد آنچه قطار انقلابِ ماست
خدا را شکر میگویم در این جنگ چهل ساله
همیشه حضرت زهرا کنار انقلابِ ماست
دعای حضرت زهرا برای حضرت آقا
شود شامل که فرزندش نگار انقلابِ ماست
چهل سال انقلابِ ما حسینی ماند و میماند
همیشه کربلا یاران دیار انقلابِ ماست
رحمان جعفری
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
در چشمهایش عمق صدها کهکشان بود
دریای حلمش بیکران تا بیکران بود
میخواست تا خلوت کند با خالق خویش
زندان برایش هدیه ای از آسمان بود
زنجیر ها هم سد معراجش نبودند
آنجا که پای عشقبازی در میان بود
این پیر صائم را سر خوانی نشاندند
خوانی که قوت غالبش زخم زبان بود
ذریه زهرا قریب چارده سال
زندانی رجاله های بد دهان بود
بد کاره ها هم از قنوتش فیض بردند
انوار این خورشید سهم این و آن بود
آنقدر عمری روضه در خواند... آخر
جسمش به روی تخته ی دربی روان بود
علی آمره
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مرثیه امام کاظم علیه السلام
خدایا آرزو دارم ببینم بچههایم را
در این خلوت اجابت کن دوبارهربنایم را
ندارد فرق چندانیبرایم روز و شب دیگر
از این رو که نمیبینم رخ ماه رضایم را
دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم
چه میشد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را
نشد امروز دستم را بگیرد گرم در دستش
ولی یک روز میگیرد غریبانه عزایم را
دعا کردم برایحال زندانبان ولی افسوس
تلافی کرد با شلاّق همواره دعایم را
بلائی بر سرم آورد این جا سِندی نامرد
که جز مردن نمیبینم در این دنیا شفایم را
ندارد روزنی زندان، اماناز دست زندانبان
که با زنجیر غم بسته گلوی بیصدایم را
ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا
فشار ضربهی پایی شکسته ساقِ پایم را
غریبو تشنه و زخمیبهفکر همسر وفرزند
"بیا مادر بیا مادر" ببینی کربلایم را
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق
مبعث خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه)
آقا اگر به بزم تو مهمان نمیشدیم
اینگونه عاشقانه غزلخوان نمیشدیم
حتی اگر محبت بی حد تو نبود
سوگند برخودت که مسلمان نمیشدیم
اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است
بی مهر تو که صاحب ایمان نمیشدیم
قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی
ما مفتخر به مذهب سلمان نمیشدیم
قرآن اگر نبود کلام خدای تو
قاری نمیشدیم- به قرآن نمیشدیم
تو روشنای مشعل سبز هدایتی
پایان کار امر خدا در رسالتی
نقل محافل همه ی ما کلام توست
شیرینیِ دهان؛ رطب ذکر نام توست
فرمودهای که دین همهاش مهربانی است
این یک حدیث نه که تمام پیام توست
باید به سیرهی عملیات عمل کنیم
راه سعادت بشریت مرام توست
جایی که جبرئیل هم آنجا نمی پرد
اوج همیشگی بلندای بام توست
دل زنده شد بهعشق تو چیزی که بیگمان
ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست
امشب بخوان بهنام خداییکه منجلیست
از این به بعد یار و مددکار تو علیست
ای در کنار تو همه دم هر کجا علی
باطن ترین ظهور تو در اختفی علی
یک نور واحدید که فرقی نمی کند
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
وقتی نبی علیست علی هم همان نبیست
در بین کعبه احمد و بین حرا علی
یا ایهاالرسول به نام خدا بخوان
اقْرَأْ بِاسْمِ ربّ و به نام خدا علی
از هر طرف به قصه ی بعثت نظر کنی
بحث ولایت علی است ابتدا - علی
خیل فرشتگان همه تکرار میکنند
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
تا حال علی علی و از این پس علی علی
رفته نجف دلم شب مبعث علی علی
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مبعث خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه)
شکر ایزد که پی زلف پریشان شده ام
در شب بعثتتان حوریه باران شده ام
تا که از محضر عرفانی حق بازایی
پای این کوه حراء سر به گریبان شده ام
آیه ای عرضه کن ای معتکف غار حراء
قلباً آماده ی بشنیدن قرآن شده ام
به حدیثی نبوی روح مرا تصفیه کن
که سرا پا همه بازیچه شیطان شده ام
تهنیت باد پیمبر شدنت مرد امین
که در آمیخته با سیل مریدان شده ام
منم آن گمشده در وادی سرگردانی
که به دستان کریم تو مسلمان شده ام
نبی الله ترین ای سبب خلقت انس
تازه از بعد تو حس میکنم انسان شده ام
برکه بی رمق و مرده دلی بودم و حال
از عنایات تو چون رود خروشان شده ام
بودم آن بتکده مملو از لات و هبل
که به دستان پسر عم تو ویران شده ام
حمدلله به نمایندگی از قوم عجم
روزبه* بودم و از عشق تو سلمان شده ام
*نام حضرت سلمان فارسی
علی آمره
https://eitaa.com/sabkosher_madahi