#امیرالمومنین #شب_قدر #زمینه بند اول از خونه تا مسجد مگه چقد راهه همین مسیر اما با روضه همراهه هر قدمی که میزنه مدینه تو نگاهشه هر شب غربت علی همون روز سیاهشه فاطمه پشت در بود فاطمه خون جگر بود برا علی سپر بود شکسته بال و پرش دری که شعله ور بود به ضربه بی اثر بود نوبت میخ در بود خمیده شد کمرش بین کوچه ها با چشم تر می‌گفت فاطمه حیدر حیدر ..... بند دوم به سجده افتاده خون روی شمشیره سرش شکست اما پهلوشو میگیره فزت و رب الکعبرو به زیر لب داره علی دنیا چیکار کرده باهاش از دنیا بیزاره علی علی و حال خسته مولا دلش شکسته با یاد دست بسته چیکار کنه غمشو ضرب غلافو دیده علی نفس بریده چه ناله ها کشیده تا دیده فاطمشو افتاده زمین تنها مادر هی میزد صدا حیدر حیدر ..... بند سوم تو لحظه ی آخر دمی که بی حاله روضه شده بر پا صحبت گوداله داره میبینه خواهری شلوغ شده تو قتلگاه شمشیر و نیزه میزنن سمت حسین بی پناه تو سینه داغ اکبر دیگه نداره یاور جلو چشای خواهر رو سینه رفته چرا زینب و حال مضطر حنجر و ضرب خنجر داره میبینه مادر سری به نیزه رها در کوفه و شام زینب مضطر میخونه حزین حیدر حیدر @sabksher

#شب_قدر #امیرالمومنین بند اول با علی بودن آخرین شب بود خون دله بی قرار زینب بود شیر خیبر کجا و این بستر ذکر یا فاطمه روی لب بود وای بر من که بی علی ماندیم دیدی دنیا که خون جگر شده ایم بعد مادر یتیم بودیم و بی پدر ما یتیم تر شده ایم یتیمی دیده ی گریون یتیمی یتیمی خاری دورون یتیمی کنار پیکر بابا بخونید یتیمی درد بی درمون یتیمی ...... بند دوم نیمه ی شب دوباره هجران و درد دوری و چشم گریان و وقت غسلش حسن زمین افتاد شد مدینه دل پریشان و نیمه شب،غسل،بی صدا بردن همه از فاطمه نشان دارد میشود خاک مرهم درده آن گلویی که استخوان دارد یتیمی قلب بی سامون یتیمی یتیمی و غم هجرون یتیمی کنار پیکر بابا بخونید یتیمی درد بی درمون یتیمی ...... بند سوم مثل زینب گریان بابا بود آیه آیه شبیه زهرا بود سیلی و تازیانه و آتش دست به دیوار و قامتش تا بود سره بابا به روی دامن او چقدر بغض در گلو دارد کربلا کوفه شام‌ را دیده لب‌ به رگ های‌زیر و رو دارد یتیمی صورت گلگون یتیمی یتیمی دست و پای خون یتیمی کنار جسم این دختر بخونید یتیمی درد بی درمون یتیمی @sabksher

#امیرالمومنین #شب_قدر بند اول قدم‌به قدم میره مسجد امیر غریب قلبش خونه دلش به خدا تنگ‌زهراست اگر که نگاهش گریونه سپر بود زهرا پشت در بود زینب خون جگر بود وای از دل مولا حزین بود غرق خون روی زمین بود سهم فاطمه همین بود وای از دل مولا مولای غریبه بمیرم جلو فاطمه دستاشو بستن مولای غریبه با غلاف زدن و غرورش رو شکستن مولا مولا‌ ..... بند دوم به سجده غریبونه افتاد علی که پناه عالم بود از فزتُ ی رو لب فهمیدم این ضربه به زخماش مرهم بود غریبه اونکه نعم الحبیبه وقت امن یجیبه وای از دل مولا شکسته خون روی نگاشو بسته افتاده امام خسته وای از دل مولا مولای غریبه وقت رفتنشم فکر اشک یتیماس مولای غریبه فکر کرب و بلا فکر زینب تنهاس ...... بند سوم قدم به قدم میره میدون حسین علی بی لشکر شد میافته میون یک گودال غریبه و جسمش پرپر شد به سر خورد نیزه و تیر و سپر خورد خواهرش خون جگر خورد وای از دل زینب جدا شد سری روی نی رها شد سهم زینبش دعا شد وای از دل زینب زینب چه غریبه مثل فاطمسو دست و بازو کبوده زینب چه غریبه بمیرم که چه تنها تو آتیش و دوده @sabksher