ــ دل جای خداست ،
صاحب اين خانه خداست ؛
آن را اجاره ندهيد .
[ شیخ_رجبعلی_خیاط ]
شهید مطهری :
شایعه را دشمن درست میکند .
منافق پخش میکنید .
احمق باور میکند .
🔶 جناب آقای پزشکیان رئیس جمهور منتخب و محترم؛ چگونه ممکن است حضرتعالی در هیئات عزاداری اباعبدالله الحسین شرکت کنید در عین حال شخص هتاک به سردار پر افتخار سپاه پاسداران شهید همدانی؛ در کنار شما حضور داشته باشد؟
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
❌️ آخرین باری که ظریف تیم جمع کرده بود، از توش هنوز جاسوس درمیاد، خدا به خیر کند از دولت جدید!
✖️ دری اصفهانی جزء تیم برجام بود و صد سکه به عنوان قهرمان دیپلماسی گرفت و هماکنون به جرم جاسوسی زندان است.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
﴾﷽﴿
.
میگن رفیقِ شهید، شهیدت میکنه...
اما نگفته بودند گاهی انقدر شبیه هم میشوند که آدم حیرت میکند...
.
چقدر شبیه هم بودید؛
هم دانشگاهی، همکار، هم رزم، دوست
مگر چقدر با هم انس داشتید؟
چی بینتان رد و بدل شده بود؟
در کدام طبقهی آسمان با هم وعده کرده بودید؟
.
هر دو جوانِ بیست و شش هفت ساله
هر دو مدافعِ حریم آل الله
هر دو غیور و شجاع
اما؛
اوجِ تمام این شباهتها در شهادت شماست که جز خداوند هیچکس راز پنهانِ آن را نمیداند...
انگار سرنوشت تاریخ ۱۳ را برای هر دو شما انتخاب کرده بود.
یکی ۱۳ آبان و یکی ۱۳ دی...
.
اما شهادتتان...
نمیدانم برای نحوهی شهادتتان به کی متوسل شدید؟
چه دعایی خوانید؟
دست به دامان کدام امام شدید؟
در کدام مجلس روضه، حاجت روا شدید؟
که هر دو مثل هم
در میانِ آتش راهی به گلستان بهشت پیدا کردید.
.
فقط این را میدانم که از هر طرف نگاه میکنیم شبیه روضهها شده اید...
.
آتش و دستی جدا
بدنی که اربا اربا شده بود...
.
و حالا سرنوشتی که حالا هر دوی شما را همسفرهی اربابتان حسین(ع) کرده بود.
.
رفاقت خوبه بهشتی باشه
مثل روحالله مثل وحید❣🌷❣
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌷ایام #محرم بود. من به روضه رفته بودم که به یاد محـمــدحسیـن افتادم. از خدا خواستم محافظ او در آن کشور غریب باشد. اما بعد پیش خودم فکر کردم اگر پـسرم را دوسـت دارم، باید بهترین ها را برایش بخواهم.
با اینکه مادر نمی تواند حتی کوچک ترین آسیبی را در وجود فرزندش ببیند به خدا گفتم: محمدحسین عاشق شهادت است
من هم می دانم که شهادت بهترین چیزی است که می شود نصیب عزیزم شود. پس خدایا بهترین را نصیب او کن. یکی دو روز بعد از آن اتفاق، پسرم به شهادت رسید.
🌷محمد حسین مرادی یکی از شهدای مدافع حرم است که سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد و آبان ۱۳۹۲ در چند متری حرم حضرت زینب کبری (ع) هدف گلوله ی تکفیری ها قرار گرفت و چند روز بعد به شهادت رسید.
#شهیدمدافعحرممحمدحسینمرادی🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
⚘﷽⚘
فرمانده و مداح
شهید #مسعـــــود_مـــــلا🌷
فرازےازوصیتنـــــامہ ⇩↯⇩
"پروردگارا !
هم جراحت هم اسارت و هم شهادت را روزی من کن و نگذار شرمنده مولایمان سیدالشهدا(ع) بشوم..."
نحوه شهادت ⇩↯⇩
در تنگه ابوغریب گردان عمار با دو تیپ زرهی عراق درگیر شد.
گروهان مسعود ملا محاصره شدند و مسعود تعدادی از نیروهایش را عقب فرستاد، خود مسعود با یک سری از بچهها ماندند وسط عراقیها و نبرد تن به تن.
در میان این درگیری عراقیها مسعود را بستن به رگبار و پهلو و سینهاش زخمی شد و بعد اسارت.
دشمن بعثی ملعون دستهای مسعود ملا رو بست پشت نفربر و در حالی که مسعود زنده بود و فریاد یازینب(س) یازینب(س) داشت تا سه راهی فکه کشاندند و بعد آرزوی سوم مسعود محقق شد.
دشمن بعثی ملعون در حالی که مسعود ملا، بر لب فریاد یا حسین(ع) یا حسین(ع) داشت؛ دورهاش کردند و سر از بدن، آنهم از قفا جدا کردند.😭
راوی 👈 آزادهی جانباز مهدی سیفی
فرمانده و مداح دلسوخته،
گردان خط شکن عمار؛ لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص)
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🎥| #ببینید
💢شهیدان رضا سنجری و مرتضی عطایی در یک قاب تصویر.
⚜دوست شهید داشته باشی
شهیدت می کند . . .
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
"شهید ناشنوایی که با امام زمان ارتباط داشت"
#شهید_عبدالمطلب_اکبری🌿
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ "شهید ناشنوایی که با امام زمان ارتباط داشت" #شهید_عبدالمط
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🍃هرچه می گفت دوستانش حرف دلش را نمیفهمیدند. با انگشت کنار مزار پسرعموی شهیدش شکل سنگ قبری کشید و روی آن نوشت #شهید_عبدالمطلب_اکبری...
🍃همه خندیدند و برو بابا نثارش کردند. خنده آنها دلش را #شکست با دستش نامش راکه به اسم شهید زینت داده بود پاک کرد و سرش را پایین انداخت. درد و دل کرد با کسی که سالیان سال #امام و یاورش بود😞
🍃فردای آن روز عبدالمطلب عازم #جبهه شد اما کسی باور نمیکرد اویی که از زبان قاصر است و از شنیدن صدا محروم بتواند در میان صدای توپ و خمپاره از خدا #شهادت بخواهد.
🍃ده روز بعد پیکر غرق به خون عبدالمطلب برروی دست های مردم #تشییع شد. بعد از مراسم دوستانش فهمیدند منزل جدید رفیقشان همان جاییست که او با زبان بی زبانی نشانشان داد و کسی باور نکرد😓
🍃بعدها که #وصیت_نامه اش را خواندند نوشته بود: "یک عمر هر چه گفتم به من میخندیدن! یک عمر کسی را نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم. آقا خودش گفت: تو #شهید میشی.."
🍃دلم دنیای عبدالمطلب را می خواهد...
آقاجان، وزن #گناهانم بر زبان کوچک اما خطاکارم سنگینی می کند آنقدر سنگین که برای فرجت دعا نکرده ام. گوش هایم آلوده #معصیت است و مدتی است صدای دعای عهد را نشنیده است. آقاجان در انبوه آدمهای اطرافم تنهایم...می شود دست #دلم را بگیری؟؟😔
"شهید ناشنوایی که با امام زمان ارتباط داشت"
شهید عبدالمطلب اکبری❤️
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
فرزند شهید مدافع حرم عباس عبداللهی: نمیگم بابام شهید نمیشد ولی الان زمان خوبی نبود که بابا نداشته باشم ...
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🚩#شهیدی که بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را امضا کرد
به نقل از دختر شهید:
🖋«یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند.
بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم.
وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم.
ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم.
به فکر فرورفتم که چه کسی آن را برایم امضا کند؟
نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود.
وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد…
در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید؟ گفت: نه نخوردم.
به آشپزخانه رفتم تا برای پدر غذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم.
گفتم آقاجون کدام برنامه؟
گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند.
رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد.
می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه.
اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند.
آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم .
این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم…
صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود!
وقتی به خواهرم نشان دادم حدس زد که شاید داداشم آن را امضا کرده باشد ولی یادم افتاد که برادرم در خانه نبود.
خواب دیشب برایم تداعی شد، با تعجب ماجرا را برای خواهرم تعریف کردم.
پدر در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود.
در مدرسه ماجرا را برای دوستم تعریف کردم، دوستم هم به من اطمینان داد که واقعیت دارد. او ماجرا را برای خانم ناظم تعریف کرد و گفت: که این اتفاق برای شهید صالحی افتاده، یعنی اسمی از من و پدر من به میان نیامد.
مادر، شهید را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟
شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: «اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.
همان موقع برنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد.
علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد.
اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به “خود شهید مجتبی صالحی” است، اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🌹قمقمه ۲شهید تفحض شده پس از گذشت ۳۰سال هنوز آب داشت.🌹
حاججعفر نظرے میگوید: ابتداے کار تفحص در ارتفاعات ۱۷۸، رو به سوے کربلا ایستادیم و به امام حسین(ع) و آقا ابوالفضل(ع) سلام دادیم؛ پیکر مطهر دو شهید را پیدا کردیم که نشانے از علمدار کربلا داشتند.
به گزارش خانه خشتی: قصه از دیدار با یڪ مادر شهید شروع شد؛ مادر شهیدے که میگفت: «۳۰ سال است از پسرم بیخبرم»؛ مادر شهیدے که هر زنگ تلفن یا در قلبش را به تپش میانداخت، اسم احمد که میآمد، یاد آخرین حرفهایشان در آخرین اعزام میافتاد.
مامان، من میروم و دیگر برنمیگردم.
ـ تو که همیشه همینو میگے اما برمیگردی!
ـ نه این دفعه مطمئنم برنمیگردم.
این مادر ۳۰ سال انتظار کشید، نمیدانم چه حرفهایے را شبانه در گوش قاب عکس احمد زمزمه کرد که بالاخره احمد در ایام شهادت حضرت زهرا(س) به آغوش مادر بازگشت.
پدر و مادر شهید احمد صداقتی
او بالاخره آمد، چه شهادتے و چه آمدنی! مانند حضرت ابوالفضل(ع) شهید شد، در ایام میلاد رسول اکرم(ص) پیکرش تفحص شد و در ایام فاطمیه بر شانههاے مردم نشست.
براے نحوه تفحص این شهید، به سراغ «حاج جعفر نظری» از جستجوگران نور در منطقه شرهانے رفتیم؛ او حرفهای جالب و خواندنی را از روزے که این شهید و شهید دیگرے که ابوالفضل نام داشت پیدا شدند، برایمان روایت کرد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🕊سبک بالان عاشق🕊
🌹قمقمه ۲شهید تفحض شده پس از گذشت ۳۰سال هنوز آب داشت.🌹 حاججعفر نظرے میگوید: ابتداے کار تفحص
🌹قمقمه ۲شهید تفحض شده پس از گذشت ۳۰سال هنوز آب داشت.🌹
* تفحص شهیدے به نام ابوالفضل
عملیات محرم در ۳ مرحله صورت گرفت؛ مرحله اول در محور زبیدات، مرحله دوم در جبل حمرین و مرحله سوم، مرحلهاے بسیار مهم و حساس بود که از نقطه صفر مرزے به طرف خاڪ عراق و ارتفاعات بسیار مهم ۱۷۸ و ۱۷۵ اجرا شد.
شاید این دو قله بلندترین قلههایے هستند که اهمیت نظامی بالایے براے دشمن و نیروهاے خودمان داشت؛ بر همین اساس دو طرف تلاش میکردند این ارتفاعات را از دست ندهند؛ لذا در این منطقه عملیات طے ۱۰ روز انجام گرفت.
این ارتفاعات چندین بار هم دست به دست شد؛ تعداد زیادے از نیروهاے لشکر ۱۴ امام حسین(ع) و یگانهاے دیگرے از قمر بنے هاشم(ع) در این منطقه درگیرے تن به تن داشتند لذا پیکرهاے تعدادے از شهداے این عملیات در منطقه ماند. بعد از عملیات، گروه تفحص تلاش کرد تا پیکرهاے مطهر این شهدا را به خانوادههایشان بازگرداند؛ اما با توجه به اینکه طے چند سال گذشته، تجهیزات مهندسے براے یافتن پیکر شهدا ضعیف بود، تعدادے از شهدا در ارتفاعات ۱۷۸ مانده بودند.
تجهیزات الان نسبت به گذشته بهتر شده است؛ لذا به دستور سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوے مفقودین کار را با همراهے گروه چهار نفره روے ارتفاعات ۱۷۸ آغاز کردیم.
ارتفاعات ۱۷۸، نزدیکترین نقطه به کربلاے معلی است؛ خودبه خود هر کسے روے این ارتفاعات قرار میگیرد، انگار حرم آقا امام حسین(ع) روبهروے اوست.
بین گروهمان قرار گذاشتیم تا هر موقع روے این محور کار میکنیم، در ابتدا به طرف کربلا بایستیم، دست روے سینه بگذاریم و به امام حسین(ع) سلام کنیم.
در یکے از عملیاتهاے تفحص که در آستانه میلاد پیامبر اکرم(ص) بود، وقتے روے ارتفاعات قرار گرفتیم، به رسم معمول دست روے سینه گذاشتیم و گفتیم: «السلام علے الحسین و علے علے بن الحسین و علے اولاد الحسین و علے اصحاب الحسین و علی ابوالفضل العباس(ع) اخی الحسین(ع)» کار را شروع کردیم.
بعد از طے کاوش در چند تا از سنگرها، به نقطهاے رسیدیم؛ پاکت بیل مکانیکے (دهانه بیل مکانیکے که زمین فرود میرود) بالا آمد؛ قبل از اینکه شهیدے را ببینم، شاهد جارے شدن آب زلال از داخل پاکت بیل روے زمین بودیم. خیلے تعجب کردیم آنجا که چشمه آبے نبود، در آن سراشیبے هم نمیشد، آب نگهدارے کرد؛ آب در حدے جریان داشت که تا رفتم، دوربین عکاسے بیاورم و از صحنه عکس بگیرم، این جریان آب ادامه داشت.
بیل مکانیکے را پایین آوردیم؛ دیدیم پاکت بیل مکانیکے به قمقمه آبے که روے کمر شهید بود، برخورد کرده و در این قمقمه باز شده بود؛ قمقمه مربوط به شهیدے بود که سال ۶۱ در عملیات محرم به شهادت رسیده بود. این قمقمه از سال ۶۱ تا ۹۱ که ۳۰ سال و چند ماه میگذرد، سالم مانده بود؛ آبے زلال و پاک.
شهید را پایین گذاشتیم، وقتے مدارڪ او را بررسے کردیم، دیدیم نام آن شهید «ابوالفضل» است. این نشانے بود که ما را به یاد مشڪ حضرت ابوالفضل(ع) میانداخت.
🚩پیکر و دست مصنوعے شهید احمد صداقتے بعد از ۳۰ سال
#شهیدے_که_با_دستهاے_قطع_شده_و_فرق_شکافته_تفحص_شد.
حرکت بعدے را شروع کردیم؛ به دومین، سومین و چهارمین پیکر شهید رسیدیم. در زمان تفحص چهارمین شهید، وقتے پاکت بیل بالا آمد، در ابتدا با یڪ دست مصنوعے مواجه شدیم؛ دست آن شهید از کتف تا انگشتان مصنوعے بود که داخل اورکتش دیده میشد.
شهید را پایین گذاشتیم؛ دست دیگر این شهید در عملیات محرم قطع شده بود؛ مدارڪ او را بررسے کردیم، نامش «احمد صداقتی» از لشکر ۱۴ امام حسین(ع) اصفهان بود.
پیکر شهید احمد صداقتی
در پیکر شهید صداقتے هم چند نشانه از آقا ابوالفضل العباس(ع) پیدا کردیم؛ اینکه دو دست شهید قطع شده بود و سر ایشان هم از فرق شکافته شده بود.
این هم نشانے از آقا ابوالفضل(ع) است که دو دست مبارکشان در روز عاشورا قطع شد و عمود آهنین بر فرق مبارکشان فرود آمد؛ هم اینها نشانه سلام به آقا ابوالفضل(ع) در ابتداے کار بود.
شهید احمد صداقتی ارادت خاصے به آقا ابوالفضل(ع) داشت؛ او در عملیات محرم فرمانده گردان امام جعفر صادق(ع) بود؛ در حین عملیات، فرماندهے گردان حضرت زهرا(س) هم به دلیل درگیرے شدید و شهادت رزمندگان این گردان، به شهید صداقتے واگذار کردند.
1631823486_Y7dW0.mp3
30.74M
☑️ دعای روحبخش کمیل
🎙با نوای استاد فرهمند
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
شب جمعه ✨
شب ذکر قشنگ یا حسین است ♥️
خوشبخت آن کس
که امشب با حسین است ♥️
ببار ای ابر رحمت
بر دل ما
که ما قطره
ولی دریا حسین است♥️
اربابم تو را بحق خواهرعزیزت زينــــــب س🖤
بطلب😔🙏
🙏اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ
🙏وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ
🙏وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ
🙏دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.
🙏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#شب_جمعہ ✨
#شب_زیارتےارباب_بےڪفݧ 💚
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله 💚
#اللهم_ارزقنا_کربلا🙏
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜️الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜️
🍃أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج🍃
#قرار_عاشقی
🌷 هرشب ساعت ۲۳🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺#دعای سلامتی اقا امام زمان عج
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
روضه خوانی که یک عمر دروغ گفته بود
💠🔹 آیت الله مجتهدی تهرانی ره
روضه خوانهای قدیم اول شروع روضهشان
میگفتند:
《یَا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما》
◽️کاش ما هم در رکاب تو ای حسین بودیم
و به آن رستگاری بزرگ میرسیدیم
یک روضه خوان مقید بود حتماً
این جمله را هر بار بگوید
یک شب برای اینکه به این شخص بفهمانند
که تو اهل این ادعا نیستی
در عالم خواب دید که روز عاشوراست
لشکر ابن سعد این طرف و لشکر امام حسین
علیهالسلام آن طرف صف آرایی میکردند
او در خواب مراقب بود که مبادا امام حسین
علیهالسلام او را ببیند و بگوید بیا مرا یاری کن
اتفاقاً امام حسین علیهالسلام او را دید
و گفت: آشیخ حسین، بیا این اسب و زره
و شمشیر را بگیر و مرا یاری کن
او هم به ناچار اسب آقا را گرفت سوار شد
زره را پوشید و شمشیر را برداشت
اما با این حال مراقب بود که به محض
اینکه آقا به خیمهگاه میروند فرار کند
که همینطور هم شد
به محض اینکه امام حسین علیهالسلام
وارد خیمه شدند اسب امام علیهالسلام را
برداشت و فرار کرد
وقتی از خواب بلند شد فهمید که
یک عمر دروغ میگفته که
《یَا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما》
کاش ما هم در رکاب تو ای حسین بودیم
و به آن رستگاری بزرگ میرسیدیم
و امشب به او فهماندند که تو
مرد این سخن نبودی❗️
مگر کسی میتواند حبیب بن مظاهر
یا زهیر بشود !!؟؟
در شب عاشورا امام حسین علیهالسلام
فرمودند: من بیعت خود را از شما برداشتم
هر کدامتان دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرید و از اینجا بروید
حضرت سرشان را پایین انداخته بودند
که اصحاب خجالت نکشند
اما زهیر در همان حال به امام حسین
علیهالسلام عرض کرد:
آقا ما اگر هزار مرتبه در راه شما شهید
شویم دست از یاریتان بر نخواهیم برداشت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°