May 11
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " #محمدحسین_محمدخانی است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
📋 #اطلاع_نگاشت
🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " #علی_تمام_زاده است ،
این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🔴 تجلیل و قدردانی رهبر انقلاب از همسرشان
«از باب حقگزاری هم که شده، باید به نقش همسرم در زندگیام اشاره کنم. ایشان قبل از هرچیز از طمأنینه و آرامش و روحیهای قوی برخوردار است. من بارها دربرابر او بازداشت شدم، بارها مورد ضرب و جرح واقع شدم و علیرغم همه اینها هیچگاه ترس و ضعف و ملالتی در او مشاهده نکردم. باید به صبر و شکیبایی فراوانش در تحمل سختی و مشقت زندگی پیش از انقلاب و اصرار او بر سادهزیستی در دوران انقلاب اشاره کنم. بحمدالله خانه ما همواره تا کنون از زوائد زندگی و زرق و برقهای دنیوی به دور مانده است و همسرم در این امر بالاترین نقش را داشته است. این بانوی صالحه، هرگز از من درخواست خرید لباس نکرده، هیچوقت برای خود زیورآلات نخرید و مقداری زیورآلات از هدیه بستگان داشت که برای خرید زغال جهت کمک به سرمای فقرا در زمستان مشهد آنها را فروخت...»
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت9
یه دربست گرفتم و رفتم سمت حسینیه
وارد حیاط شدم و همینجور که سرم پایین بود به افرادی که داخل حیاط بودن
سلام کردم و وارد حسینیه شدم
- سلام!
عاطفه: سلام عزیزم ،زهرا کجاست؟
- زهرا تب کردن نتونست بیاد
عاطفه: آخی عزیززم ،حتمن از خستگی دیروزه!
- احتمالن، هانیه کجاست؟
عاطفه: هانیه امروز تا غروب کلاس داره نمیتونه بیاد
- آها
رفتم کنار عاطفه ،مشغول تمیز کردن کشمشا شدیم
خانم موسوی وارد شد: سلام بچه ها ،نرگس زهرا کجاست پس؟
- سلام ،زهرا تب کرده نتونست بیاد
موسوی: چه بد ،امروز یه عالم کار داریم ،هنوز خریدامون تمام نشده
،عاطفه جان آماده شو همراه برادرا بری خرید
عاطفه: خانم موسوی ،من دوساعت دیگه باید برم دانشگاه
موسوی( خندش گرفت) هیچی امروز فک کنم همه باید تارو مار شین ،نرگس تو چی؟ باید بری دانشگاه؟
- نه من امروز کلاسی ندارم
موسوی: خا خدارو شکر پس تو آماده شو
( نمیدونستم این دفعه چه بهونه ای بیارم ،میترسیدم شک کنه بهم مجبور شدم قبول کنم)
- باشه
بلند شدم و رفتم داخل حیاط
رفتیم کنار اقای زمانی و ساجدی
خانم موسوی: بچه ها سفارش نکنماااا سه روز دیگه محرمه وسیله ها تا غروب باید خریده باشین
اقای ساجدی : چشم خانم موسوی
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
توی راه فقط ذکر میگفتم و یه قرآن کوچیک گرفتم شروع کردم به خوندن
نفسم بالا نمیاومد شیشه پنجره رو تا آخر پایین آوردم
ساجدی: خانم اصغری حالتون خوبه؟
- بله خوبم
یه دفعه ماشین ایستاد
زمانی: یاسر داداش گلوم خشک شد بپر چند تا آبمیوه و کیک بخر
ساجدی: چشم
ساجدی با پیاده شدن از ماشین ،حالم بدتر شده بود ،صدای ضربان قلبمو میشنیدم که به تندی داره میزنه
چرا هرچی قرآن میخونم قلبم آروم نمیشه
خدایا خودت کمکم کن
زمانی: خانم اصغری ،انگار حالتون خوب نیست!
زبونم قفل شده بود ،به من من افتادم
- خوبم ،چیز خاصی نیست
ساجدی اومد سوار ماشین شد
یه آبمیوه با کیک به من داد
منم چون اینقدر حالم بد بود ،آبمیوه رو سریع خوردم شاید این قلب آتشینم کمی سرد بشه
رفتیم بازار و شروع کردیم خرید کردن
روغن، قند ،مرغ و گوشت ،ظرف یک بار مصرف
تو دستای همه مون پر بود از وسیله
،البته وسیله هایی که سنگین بود و خودشون برداشتن وسلیه های سبک و دادن دست من
نزدیکای غروب بود که کل خریدامونو انجام دادیم رفتیم سمت حسینیه
همه بچه ها رفته بودن فقط خانم موسوی مونده بود داخل حسینیه
وسیله ها رو بردیم گذاشتیم داخل آشپز خونه
موسوی: دست همه تو درد نکنه ،اجرتون با سید الشهدا
- خیلی ممنون ،منم با اجازه تون اگه کاری ندارین برم خونه
موسوی: صبر کن تنها نرو،بچه ها اگه مسیرتون میخوره خانم اصغری رو هم برسونین
ساجدی: اختیار ما دست آقا حسامه ،چی میگی؟
زمانی: بله حتمن بریم
- نه مزاحمتون نمیشم خودم یه دربست میگیرم میرم
زمانی: اختیار دارین چه زحمتی ،درست نیست این موقع شب تنهایی برین خونه
از خانم موسوی خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم
ساجدی: حسام جان من سر این میدون پیاده میشم ،جایی کار دارم
زمانی: یاسر جان خانم اصغری رو میرسونیم بعد تو میرسونم
ساجدی : نه داداش دیرم میشه ،یه کار واجب دارم
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
....................................................
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت
نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗عشق در یک نگاه💗
قسمت10
سر میدون ساجدی پیاده شد
توی مسیر هیچ حرفی بینمون زده نشد
اقای زمانی حتی یه بار هم از آینه به من نگاه نکرد
وقتی که رسیدیم انگار ریتم قلبم دوباره برگشت ،یه نفس عمیقی کشیدم و زیر لب گفتم خدایا شکرت
از ماشین پیاده شدم ،همینجور که سرم پایین بود : خیلی ممنونم ،لطف کردین منو رسوندین
زمانی: خواهش میکنم ،وظیفه بود
،به خانواده سلام برسونین ،یا علی
- اصلا نزاشت خداحافظی کنم ،رفت
وارد خونه شدم
همه تو پذیرایی نشسته بودن
- سلام
بابا: سلام بابا، چقدر دیر کردی؟
مامان: عع اقا سلمان ،صبر کن تازه رسیده دخترم
- ببخشید بابا جون ،رفته بودیم خرید واسه حسینیه
بابا: بابا جان من اینو میدونم ،در و همسایه هم میدونن؟ نمیگن این موقع شب دختر اقا سلمان کجا بوده تا حالا؟
زهرا: بابا جان ملت خیلی حرفا میزنن ،مهم اینه که شما و مامان حرفاشونو باور نکنین
- ببخشید من برم بخوابم خستم
مامان: مادر غذا نخوردی
- گرسنه ام نیست ،مامان جون
شب بخیر
رفتم توی اتاقم لباسامو درآوردم ،رفتم روی تخت دراز کشیدم
دراتاق باز شد ،زهرا با یه ظرف برنج و خورشت قیمه اومد داخل
زهرا: پاشو ،پاشو ،صبح تا الان چیزی نخوردی
- چرا خوردم
زهرا: حتمن کیک و آبمیوه
- اره ،تو از کجا میدونی ؟
زهرا: اخه منم دیروز کیک و آبمیوه خوردم ،
- الان بهتری، تبت پایین اومد ؟
زهرا: اره بابا ،همین که تو رفتی خوب شدم ،انگار همش نشونه بود تو امروز بری جای من
- زهرا جان من از فردا دیگه نمیام حسینیه
زهرا: چرا ؟
- از درسام عقب افتادم،نمیتونم بیام
زهرا: من که باور نمیکنم ولی باشه ،به خانم موسوی میگم
حالا پاشو غذاتو بخور بعد بگیر بخواب
- دستت درد نکنه
•••••
🍁نویسنده: فاطمه ب🍁
.................................................
دوستان گرانقدر کپی رمان درصورت ذکر نام نویسنده و تغییر ندادن نام رمان مجاز است در غیر این صورت نویسنده راضی نیست و اینکار پیگردالهی دارد💯
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
✨دعای سلامتی امام زمان را می خوانیم
🌷بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌷
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
🌺به جمال مولا مهدی صلوات 🌺
❤️اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ❤️
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
حكایتی از زبان مسيح
مردی بود بسيار متمكن و پولدار
روزی به كارگرانی برای كار در باغش نياز داشت
بنابراين پيشكارش را به ميدان شهر فرستاد
تا كارگرانی را برای كار اجير كند
پيشكار رفت و همهٔ كارگران موجود
در ميدان شهر را اجير كرد و آورد
و آنها در باغ به كار مشغول شدند
كارگرانی كه آن روز در میدان نبودند
اين موضوع را شنيدند و آنها نيز آمدند
روز بعد و روزهای بعد نيز تعدادی دیگر
به جمع كارگران اضافه شدند
گرچه این كارگران تازه غروب بود كه رسیدند
اما مرد ثروتمند آنها را نيز استخدام كرد
شبانگاه هنگامی كه خورشيد فرو نشسته بود
او همهٔ كارگران را گرد آورد و به همه آنها
دستمزدی يكسان داد
بدیهی ست آنانی كه از صبح به كار
مشغول بودند آزرده شدند و گفتند:
این بی انصافی است چه میكنید آقا!؟
ما از صبح كار كردهایم و اينان غروب رسیدند
و بيش از دو ساعت نيست كه كار كردهاند
بعضیها هم كه چند دقيقه پيش به ما
ملحق شدند آنها كه اصلاً كاری نكردهاند!
مرد ثروتمند خنديد و گفت:
به دیگران كاری نداشته باشيد
آیا آنچه كه به خود شما دادهام كم بوده؟
كارگران یكصدا گفتند:
نه آنچه كه شما به ما پرداختهايد
بيشتر از دستمزد معمولی ما نيز بوده است
با وجود اين انصاف نیست كه اینانی كه
دير رسیدند و كاری نكردند
همان دستمزدی را بگیرند كه ما گرفتهایم
مرد دارا گفت:
من به آنها دادهام زیرا بسیار دارم
من اگر چند برابر اين نیز بپردازم
چیزی از دارائی من كم نمیشود
من از استغنای خویش میبخشم
شما نگران اين موضوع نباشيد
شما بيش از توقعتان مزد گرفتهاید
پس مقايسه نكنيد
من در ازای كارشان نیست كه به آنها
دستمزد میدهم بلكه میدهم
چون برای دادن و بخشیدن بسیار دارم
من از سر بی نیازی ست كه میبخشم
مسيح گفت:
بعضیها برای رسیدن به خدا سخت میكوشند
بعضیها درست دم غروب از راه میرسند
بعضیها هم وقتی كار تمام شده است
پيدايشان میشود
اما همه به یكسان زير چتر لطف
و مرحمت الهی قرار میگیرند
شما نمیدانید كه خدا استحقاق بنده
را نمینگرد بلكه دارائی خویش را مینگرد
او به غنای خود نگاه میكند نه به كار ما
از غنای ذات الهی جز بهشت نمیشكفد
بايد هم اینگونه باشد
بهشت ظهور بی نیازی و غنای خداوند است
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
خدایا🙏
در شب میلاد باسعادت
حضرت زینب کبری (س)💚
و روز پرستار
به مریض ها و آنهایی
که قرض دار آبرومند هستند و
ناامید ها و درمانده ها،
نوری از بخشش و رحمتت را✨
عطا فرما 🙏
آمین یا رَبَّ 🙏
✨الهی بین شما،
هیچکس مریض و مریض دار نباشه
اگرم هست به زودی خبر
سلامتیشو بشنوه.
تنتون سلامت.
ذهنتون بی دغدغه باشه
آمین❤️
فرخنده میلاد با سعادت 🌸🍃
خانم حضرت زینب کبری س💖
و روز پرستار بر شما مبارک 🎊🌸🎊
شبتون سرشار از آرامش الهی ✨🙏
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
❣ خواب مہدی (عج) را ببینید شب بخیر😍
❣بوسہ از پایش بچینید شب بخیر😇
❣خواب زهرا(س)را ببینید شب بخیر☺️
❣هدیه از مادر بگیرید شب بخیر😴
❣شبتون مهدوی🎈
❣دمتون مادری💕
❣نفستون حیدری😌
❣یاعلی مدد🎈✌️🏻
😴اعمال قبل از خواب😴
🌷حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب :
🍃🌸1️⃣. #قرآن_را_ختم_کنید
👈🏻✨( ٣ بار سوره توحید)✨👉🏻
🍃🌸2️⃣ #پیامبران_را_شفیع_خود_گردانید
👈🏻✨ (۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)✨👉🏻
🍃🌸3️⃣ #مومنین_را_ازخود_راضی_کنید
👈🏻✨(۱بار: اللهم اغفرللمومنین والمومنات)✨👉🏻
🍃🌸4️⃣ #یک_حج_و_یک_عمره_به_جا_آورید
👈🏻✨ ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)✨👉🏻
🍃🌸5️⃣ #اقامه_هزار_ركعت_نماز
👈🏻✨(٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ»✨👉🏻
🍃🌸6️⃣ #خواندن_سوره_تکاثر (از بین برنده عذاب قبر )👇🏻
✨💗 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم💗
🌸أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾
🌸حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾
🌸کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾
🌸ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾
🌸کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾
🌸لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾
🌸ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾
🌸ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾✨
7⃣#وضو_هنگام_خواب
امام صادق: «هركس با وضو به رختخواب برود، رختخواب براى او حكم مسجد را دارد. واگر در ميان رختخواب به ياد آورد كه وضو ندارد، بر روانداز تيمّم كند كه اگر با وضو يا تيمّم بخوابد، تا زمانى كه به ياد خداست گويى نماز مىخوانَد»
(به جای تیمم وضو بگیریم تا یه خودسازی هم انجام داده باشیم )
📚مستدرك وسايل الشيعة ج١ص٣٣٩
باب ده حديث ٢١🗞🖇
🌱
انشاءالله پایبند باشیم✅
آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟👌👌👌👌
#اعمال_قبل_از_خواب😴
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💐💐طریقه خواندن نماز شب💐💐
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺دو رکعت نماز شب میخوانم قربة الی الله
🌺دو رکعت
🌺دو رکعت
🌺دو رکعت
🌺دو رکعت نماز شفع میخوانم قربه الی الله
✳️رکعت اول) حمد+ توحید+ ناس
✳️رکعت دوم) حمد + توحید+ فلق
_
🌺 یک رکعت نماز وتر میخوانم قربه الی الله
✳️حمد+ 3توحید+ فلق + ناس
‼️قنوت
✳️۴۰ دعا برای مومنان و نام بردن آز انان
✳️۷۰ استغفار
✳️۷ اللهم هذا مقام العائِذِ بک من النار
✳️۳۰۰ الهی العفو
✳️ رب اغفرلی و الرحمنی وتب علی انک انت تواب الغفور الرحیم
رکوع و سجده و تشهد و سلام.
تسبیحات حضرت زهرا و سجده شکر....
💐💐💐💐💐💐💐
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
هر وقت بیکار شدی،
یه تسبیح بگیر دستت و بگو:
♥️ "اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِڪَ الفَرَج" ♥️
هم دل خودت آروم میگیره
هم دل آقا...
که یکی داره برای ظهورش دعا میکنه...
شبتون شهدایی 💕
وضو فراموش نشه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝