3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔈 #روایت
شهیدی که آرزوی
زیارت #امام_رضا رو داشت❣
#پیشنهاد_دانلود 👌
اللهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#روایت...
🏴حضرت امّ البنین سلاماللهعلیها، آنقدر بر سيدالشهداء علیهالسلام گریه کرد تا بیناییاش را از دست داد...
در روایتی امام صادق عليه السلام فرمودند:
بُكِيَ الحُسَينُ عليهالسلام خَمسَ حِجَجٍ. وكانَت اُمُّ جَعفَرٍ الكِلابِيَّةُ تَندُبُ الحُسَينَ عليهالسلام و تَبكيهِ وقَد كُفَّ بَصَرُها
بر امام حسين "عليهالسلام" پنج سال (در مدینه) گريسته شد. اُمّجعفر كِلابى (امّ البنین"علیهاالسلام")، براى امام حسین عليه السلام مرثيهثرایی میکرد و مىگريست تا اين كه چشمانش نابينا شد.
فَكانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّرا بِاللَّيلِ حَتّى يَقِفُ، فَيَسمَعُ بُكاءَها و نَدبَها
مروان، حاكم مدينه، به صورت ناشناس مىآمد و به گريه و مرثيه سرايى او گوش مى داد.
الأمالي الخمیسیة،شجري، ج۱ ص۲۳۰
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهید
🔹 بار اول که خیره شدم تو صورتش وقتی بود که انگشتر فیروزه شوکردم دستش سر سفره ی عقد. نذر کرده بودم قبل ازدواج ،به هیچ کدوم از خواستگارام نگاه نکنم تا خدا خودش یکی رو واسم پسند کنه.🥰🥰🥰
🔸حالا اون شده بود جواب مناجاتای من
🔹دلش دختر میخواستدختری که تو سه سالگی،با شیرین زبونی صداش کنه، بابا یه روز با یه جعبه شیرینی اومد خونه سلام کرد و نشست کنارم دخترش به تکون تکون افتاد.
🔸مگه میشه دختر جواب سلام بابا رو نده لبخندی کنج لباش نشست.☺️ یه شیرینی گذاشت دهنم گفتم: "خیره ان شاءالله...
🔹گفت: وقتش رسیده به عهدمون وفا کنیم اشکام بود که بی اختیار میریخت
خدایایعنی به این زودی فرصتم تموم شد؟"
نمی خواست مرد بودنشو با گریه کم رنگ کنه
ولی نتونست جلو بغضشو بگیره.
🔸گفت:"میدونی اگه مردای ما اونجا نمی جنگیدن، اون جونورا، به یزد و کرمان هم رسیده بودن😔
🔹گفتم: میدونم ولی تو این هیاهوی شهر
که همه دنبال مارک و ملک وجواهرن، کسی هست که قدر این مهربونیتو بدونه ؟ گفت: لطف این کار تو همینه.
زمانی که رو تخت بیمارستان حلما شو واسه اولین بار دادن دستم، همون جمله رو زیر لب تکرار کردم.
#روایت همسربزرگوارشهید
#سالروز_ولادت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋