💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌹شهیدمحمد زمانی🌹
متولد:۱۳۵۷
شهادت: ۱۳۸۰/۹/۲۶
محل شهادت :حین عملیات تفحص شهدا منطقه ی فکه بر اثر انفجار مین
#سالروز_شهادت...🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
﷽
🔖#معرفی_شهدا
⚘نام : اسماعیل
🦋نام خانوادگی : خانزاده
⚘نام پدر : حسن
🦋تاریخ تولد : ۱۳۶۳/۰۶/۱۹ - محمودآباد🇮🇷
⚘دین و مذهب : اسلام ، شیعه
🦋وضعیت تأهل : متأهل
⚘شـغل : پاسدار
🦋ملّیـت : ایرانی
⚘تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹ - حلب🇸🇾
🦋مزار : مازندران-گلزار شهدای روستای زنگی کلا علیا محمودآباد
#شهید_اسماعیل_خانزاده
#دلنوشته💔 خواهر #شهید_اسماعیل_خانزاده برای برادر شهیدش به مناسبت #سالروز_شهادت برادرش...
❈ برادرم بارها مینشینم و میگویم ڪاش🍁 میشد دقیقه ای فقط تو
را ببینم و بگویم دلم در هوای تو دارد پرپر میزند،یادم نبود! خدا عاشقت شد خدا تو را خرید همان طور ڪه خودت در وصیتنامه ات💌 گفتی: خون بهای تو را خدا میدهد
❈ داداشم وقت هایی ڪه 🥀دلم میگیرد عڪس هایت را مرور میڪنم اما جنس دلتنگی🍂 برای تو ای عزیز برادر فرق دارد دلتنگی برایت جوریست ڪه تمام👌ڪلمات دربرابرش عاجزند و جان را میسوزاند...
___🌸🍃
#شهیداسماعیلخانزاده🌹🕊🌹🕊🌹
#سالروزشهادت🕊🕊
تاریخشهادت۱۳۹۴/۹/۲۹
الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
📲#استوری
توی غربت روی زانوی حسین
جان داده!
دل من تنگه برا!
اسماعیل خانزاده💔
#شهید_اسماعیل_خانزاده
#سالروز_شهادت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#ڪلام_شهـید :
خدایا ؛ در این عُمر
نامم عبدالحسیــن ،
دانشگاہ امام حسین ،
لشڪر 14 امام حسین ،
گردان 104 امام حسین ،
خـداوندا ، خودت من را
در راہ امام حسین قراردادی
پس قربانی امام حسین ڪن !
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهـید_عبدالحسین_یوسفیان
#سالروز_شهـادت🕊
#تاریخشهادت ۱۳۹۴/۹/۲۹
محلمزاربهشتعباس،دستگرد
💢خاطرهای از همسرشهید
وقتیسوریهرسیدنبامنتماسگرفتندکه:
من رسیدمواولزیارترفتم.وتا هفتهآینده
نمیتوانمتماسبگیرم.ولیبازهمدلشان
تابنمیآورد.
ویکروزدرمیانتماسمیگرفتندوحالمنوزینب
رامیپرسیدندتااینکهدرتاریخ۲۷آذر
برایآخرینبارازسوریهتماسگرفتند
آنروزحالوهوایعجیبیداشتنداصلاصدایش
باروزهایدیگرفرقداشت؛سراغهمهروگرفتند
دهدقیقهایبازینبحرفزدنوزینببه
باباشمیگفت:باباییپاشوبیادلمخیلیبرات
تنگشدهآخرشهمگفت
باباییمندیگهعروسکنمیخواهمفقطبیاااااا
واینآخرینتماسشانبود
بعدازتماسشانبهگفتهیهمرزمانشان
برایعملیاترفتندودوروزبعدازآخرینتماسشان
درجنوبحلبشهرخانطومان
بهشهادترسیدند...🕊🕊
#سالروزشهادت.....🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
هر که مرد است
قــوی می میرد
شیعـــه زاده ؛
علـوی می میرد ...
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_امیر_لطفی
#سالروز_شهادت
🌹تاریخشهادت۱۳۹۴/۹/۲۹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ هر که مرد است قــوی می میرد شیعـــه زاده ؛ علـوی می می
💢 #نحن_ابناء_الحیدر
در روز شهـادت بـرادرم ...
ایشان با یک بلـدِ راه همراه مےشوند . هدف ، خانـه ای در بالای تپہ بـود ، بہ گفتہ بلدچی نقطهای استـراتژیڪ بود ڪہ نبایـد سقـوط میکرد. با وجود ڪمبود آب و غـذا و مهمات، امیر و ۴نفر دیگر به بالای تپه بسمت خانہ رفتند.
حقیقتا امیـر آدم پای ڪاری بـود.
به محض ورود بہ حیاط خانہ،
نفر جلوی امیر از ناحیه قلب مورد هدف
تڪ تیراندازهای تروریست تڪفیـری
قرار مے گیـرد و زمین مے خورد.
همرزم امیـر زنـده می ماند و
امیـربرخلاف توصیههای همرزمانش
مبنے بر خطرناڪ بودن موقعیت بہ
ڪمڪ همرزم خود رفتہ و اورا از تیررس تڪتیراندازهای تڪفیری نجات می دهد
کہ در این کار خود او از ناحیه سر مورد هدف تکتیرانداز تکفیری قرار میگیرد و دچـار جراحت سطحی میشود ، در ادامہ ، تڪفیریها از سہ طرف بہ خانہ حملـہ ور مے شـوند و امیر به تنهایی از یڪ اتاق بدون پنجره ، یڪ طرف را پوشـش می دهد ..
بہ گفتہ شاهدان عینی ،
امیر با خواندن رجزهایی همچون
«نحـن حیـدریه نحن قوّه حیـدریه ،
نحـن شیـعہ علی ابـن ابی طالب»
بالغ بر ۳۴ نفر از تکفیری ها را
به هلاڪت می رسانـد ...
تا اینڪه تکفیری ها به پشت درب اتاق سنگر ایشان میرسند و یڪ نارنجڪ به داخل اتاق پرتاب می ڪنند ولی امیـر نارنجک اول را به سمت خود تروریستها باز پرتاب میڪند.
اما با انفجـار نارنجڪ دوم،
ایشان به درجہ رفیع شهادت
و آرزوی خود نائل میآیـد.
✍ راوی : برادر شهیـد
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_امیر_لطفی
#سالروز_شهـادت....🌹🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
•┈┈••✾•🍃🌸🌼🌸🍃•✾••┈┈•
#وصیتنامه_شهید🕊
✨من خودم را در حدی که بخواهم پندی یا نصیحتی داشته باشم نمیبینم ولی چند درخواست از جوانان هموطنم دارم:
🍃اول این که در هر صورت ممکن، پشتیبان ولیفقیه باشند و بمانند؛ چون مملکت اسلامی بدون ولیفقیه ارزشی ندارد.
🍃به دختران مسلمان عرض کنم که حجاب حضرت زهرایی شما موجب حفظ نگاه برادران میشود.
🍃به پسران مسلمان عرض کنم بیاعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حفظ حجاب خواهران خواهد شد.
#شهید_امیر_لطفی_مراق
#سالروز_شهادت
برایشادیروحمطهرشصلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈┈••✾•🍃🌸🌼🌸🍃•✾••┈┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
📚نذر سوریه و دعای مادر
یکبار خواست دعایی در حقش بکنم میگفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی داشت یا مشکلی داشت از من میخواست که دعایش کنم. سریع روضه پنج تن نذر کردم. همان اوایلی بود که قرار شد به سوریه برود. یک بار از محل کارش تلفنی باهم صحبت میکردیم. پرسیدم حمید مشکلت حل شد؟ گفت آره دستت درد نکند. گفتم من یک روضه پنج تن نذر کردم. با خندهای از ته دل جواب داد دستت درد نکند اگر بدانی چه حاجتی داشتم بعد رو کرد به همکارانش و گفت اگر بدانید چه شده مادرم نذر کرده بروم سوریه!
🌷 #شهیدحمیدرضا_اسداللهی
#تاریخولادت:۱۳۶۳/۱۱/۱۵
#تاریخشهادت۱۳۹۴/۹/۲۹
#محلمزارگلزاربهشتزهراسقطعه۵۰
#سالروز_شهادت...🌹🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#ڪمیل_بخوانیم
یٰا سَریعَ الرّضا
إِغْفِر لِمَنْ لا یَملڪُ الّا الدّعاء
ای خدایی کہ ،
زود از بنده ات خشنود می شوی
ببخش کسی را کہ جز دعا ،
چیزی را ندارد . . .
#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_حمیدرضا_اسداللهی
#سالروز_شهـادت🕊🌹🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود
گفتم بروم سراغ آن دفتری که خاطرات مشترکمان را در آن می نوشتیم.
به محض باز کردن دفتر، دیدم برایم یک نامه با این مضمون نوشته بود:
#همسر عزیزم، من به شما افتخار می کنم که مرا سربلند
🥀🕊#حاجت_شهادت
🌷عاشق شهادت بود و از دوستان میخواست که برای رسیدن به این حاجتش بسیار دعا کنند.
. عبدالمهدی بسیار گریه میکرد.و دائم این جمله را تکرار میکرد که یا امام رضا علیه السلام حاجتمو بده...
#دیگه_خسته_شدم_یا_امام_رضا_علیه السلام_حاجتموبده...
🍃حال عجیبی داشت معلوم بود حاجت بسیار مهمی داره و برام خیلی سوال شد که عبدالمهدی چی از امام رضا (ع) میخواد که این طور داره التماس میکنه...
🥀بعد از این که خوب گریه کرد و آروم شد...😭
گفتم عبدالمهدی چی از امام رضا(ع) میخواستی که این طور گریه میکردی...😭
یه نگاهی بهم کرد و گفت همسرم:
🌹#شهادت
#شهادت
#شهادت🕊
🌹#نحوه_شهادت_اصابت_کورنت
#تاریخ_شهادت۹۴/۹/۲۹
#محل_شهادت:خان طومان سوریه🕊
✏️راوی:همسر شهید
🥀#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
#سالروز_شهـادت🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق ﷽
#خاطرات_شهید🕊
🍃آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسید جوان شغل شما چيست؟
گفت:
طلبه هستم.آیت الله بهجت فرمود:بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️
آیت الله بهجت پرسید اسم شما چیست؟
گفت:فرهاد
آیت الله بهجت فرمود:
حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد.
شما يكی از سربازان امام_زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید.
🍃 شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق تعبیر آیت الله بهجت برای خوابی که دیده بود،درشب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در 29 آذر ماه 1394 در سوریه به شهادت رسید.
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
#سالروز_شهادت
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ *به نقل ازيك فرمانده درحلب* . . به سید گفت چند تا نیرو زب
•┈┈••✾•🍃🌸🌼🌸🍃•✾••┈┈•
🌹🕊#نحوه_شهــادت
🌷ساعت تقریبا، پنج و نیم یا شش صبح بود ڪه هوا روشن شده بود.یڪ کیلومتر، دو ڪیلومتر پیاده رفتیم تا رسیدیم به اونجایی ڪه بچهها [درحال] درگیرے بودند، تپه تپه بود. یک تپه مثلا بالاش یڪ خونه بود،و در ڪنار اون چندین تپه دیگه وجود داشت.همین جورے این خونه روبگیر پاڪسازی کن، این یڪی رو بگیر،اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو پاڪسازی کردیم.
🍀حالا خواست خدا بود، چے بود، با اون همه خستگے، با اون همه داستان. رفتیم هفت ڪیلومتر جلو.رسیدیم به شهر "خان طومان". یڪی از گروههای عراقے که همرزم ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند. تعدادےبرگشته بودند. یڪ تعداد درگیرے هنوز تو شهر سر و صدا میاومد. ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سے، سے و پنج نفر زدیم تو اون شهر.شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر. یڪ شهر ڪوچڪتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد مترے هدف.
☘یڪدفعه یڪ بارون آتیشی از روبرو
مون شروع شد ڪه ما حتے نفهمیدیم از ڪجا داریم میخوریم.از چپمون داریم میخوریم،از راستمون داریم میخوریم.
بالاخره هر ڪسی یڪجا پناه گرفت.یڪ سرےها، امیر و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه. ما هنوز موقعیتمون را پیدا نڪرده بودیم که از ڪجا داریم تیر میخوریم،من ڪه داشتم چپ و راست میدویدم. برگشتم یه ذره عقبتر تو دهنه یڪ مغازه ایستادم.امیر هم پشت یڪ ماشینے، پشت یڪ ماشین ... بود. فڪر کنم پناه گرفته بود. دوید اومد پیش من تا اومد سمت من که گفت میلاد چےشده؟ پاش تیر خورد.امیر خورد زمین.😔
🌷گفتم چی شده؟ گفت: تیر خوردم. شروع ڪرد لی لی ڪردن به سمت بچهها بیاد ڪمک کنه.
🍃چون تیر بار هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها داشت میریخت ، تڪ تیر اندازهای اونا زدنش
تڪ تیر اندازها با قناسه زدنش
🕊امیر همون جا آسمانی شد....😭
✏️#راوی:همرزم شهید
#پاسـدار_مدافـع_حــرم
#شهید_امیر_سیاوشی
#سـالروز_شهـادت....🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#سیره_شهدا🦋
✨تشريفات ازدواج...
🍃زمان خواستگاری پدرم از ايشون خواستن مراسم ازدواجی بگيريد در شان دو خانواده!نه كمتر و نه بيشتر.ولی به دليل خريد خانه كه با توكل به خدا و كمگ امام حسين(ع) و همراهی يكديگر خريده شد، براي اينكه برگزاری مراسم عروسی و خريد عروسی و...فشار و سختی به همسرم و بالطبع به زندگيمون وارد نكنه از گرفتن عروسی صرف نظر كرديم و قرار شد بدون هيچ تشريفاتی زندگی مشتركمون رو شروع و تنها با زيارت امام رضا(ع) اين وصلت رو بيمه كنيم.
✍راوی:همسر شهید
#شهید_امیر_سیاوشی
#سالروز_شهادت...🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
|💔|
#سردارپاسـدارشهـیدمحمدرضاعلیخانی
•••🥀وصیت شهید:«در سال شصت و یک هجری حضرت عباس(ع) برای دفاع از خیمه حضرت زینب (س) دو دست و چشمانش را از دست داد، اکنون نوبت من است که برای دفاع از حرم حضرت زینب (س)دست و چشمانم را از دست بدهم.»
••💔وقتی همرزمان شهید علیخانی به بالینش رسیدند
دیدند که شهید علیخانی،دستش از بدنش جدا وچشمانش را نیز فدای حرم بی بی زینب(س)کرد.
#سالروز_شهادت.....🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
می گفت :
در سال ۶۱ هجری
حضرت عبـاس علیه السلام
برای دفاع از خیمه حضرتزینب(س)
دو دست و چشمانش را از دست داد
اڪنـون نوبت مـن است ڪہ
برای دفاع از حرم حضرتزینب (س)
دست و چشمانم را از دست بدهم ...
زمانیکه به بالینش رسیدم دیدم ؛
همانطور ڪہ می خواست ...
دستش از بدنش جدا و چشمانش را هم
فدای حرم بیبی زینب (س) کرده بود.
✍ راوی : همرزم شهیـد
#شهید_محمدرضا_علیخانی
#جانبـاز_دفاع_مقدس
#سردار_مدافع_حرم
#سالروز_شهـادت..🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#سردارشهید_محمدرضا_علیخانی :
" من از هر کسی که
به ولایت امام خامنـــه ای
بدبیـن باشد برای همیشه دلگیرم ”
🔹 جانبـاز دفاع مقـدس
شهادت: ۲ دی ۱۳۹۴ خانطومان سوریه
#سالروز_شهـادت🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💢 #جستجوگر_نور
در اسفندماه سال 1347 در خانوادهای متدین در تهران چشم به جهان گشود ،كودكی آرام و شاداب بود. روح پرتلاطمش در امواج خروشان انقلاب قرار گرفت و به ساحلـی آرام رسيد. به دنيا و ظواهر آن تمايلی نداشت و به شركت در مجالس مذهبی علاقهمند بود و حضور در تشييع جنازه شهدا را بر خود فرض میدانست.
در سال1361 عضو پايگاه بسيج شهيد مطهری شد و همزمان نيمڪت تحصيل را رها ڪرده و دانشآموز مدرسه ی عشـق گشت. او تا سال 1367 در تسليحات لشگر 27 محمد رسولالله و سپس در گردان حمزه سيدالشهدا به نبرد با دشمن مشغول بود. در اكثر عملياتها حضور داشت و 5 بار مجروح شد. در جريان عمليات ڪربلای5 و مرصاد از ناحيه بازو و شكم و پا جراحات شديدی برداشت.
پس از اتمـام جنگ جهاد اڪبر را آغاز نمود. در شب ولادت مولای متقيان علی(ع) سال 1369 هيئت عشاق الخمينی را تأسيس ڪرد و خـود اداره آن را بر عهده گرفت. دو سال بعد طبق سنتنبوی با همسرشهید رضامومنی ازدواج كرد و برای فرزند شهيد مؤمنی (محمدرضا مؤمنی) پدری مهربان شد.
او در همان سال وارد كميته تفحـص شد و با عنوان تخريبچی به جستجوی پيڪر پاك شهدا پرداخت. و سرانجام در دوم دیماه سال 1374، در ارتفاعات 112 فكه بر اثر انفجار مين ، جامِ شهـادت را نوشيـد و گرد يتيمـی بر چهرهی فرزندش محمدصادق نشست و محمدرضامؤمنی بار ديگر از سايهی پُر مهر پدر محروم گشت.
#شهید_سعید_شاهدی
#شهیـد_تفحـــص
#سالروز_شهادت..... 🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
ای شهیــد . . .
چہ خالصانه دعا کردی
در قنـوتت شهـــادت را
و چه زیبا اجابت کرد خدایت ..!
#شهید_تفحص_سعید_شاهدی
#سالروز_شهـادت.....🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💢 #جستجوگر_نور
در سال ۱۳۴۶ در نجف آباد اصفـهان بدنیا آمد ، در دوران هشت سال دفاع مقدس مثل همهی دانشآموزان مشتاق حضور در جبهه ها درس را رها کرد و با عضویت در بسیج مسجد ، سنگر جبهه را انتخاب کرد و با تغییر سال تولد در شناسنامه در عملیات والفجر مقدماتی حضور پیدا کرد و داوطلبانه به گروه تخریب پیوست. سپس در والفجر ۳و ۴ شرکت کرد. در دیماه ۱۳۶۲ عضو رسمی سپاه شد و در عملیاتهای خیبر و بدر نیز صفحات تاریخ رزم را ورق زد.
محمود در سال ۱۳۶۴ دوره مربیگری تخریب را آموزش دید و با حضور در عملیاتهای والفجر۸ ،کربلای۵ ،۸ و نصر۷ و بیت المقدس۲ ،۴ ،۷ و غدیر همچنان در بزم رزم عاشقانه جبههها میهمان بود ڪه در همیـن دوران از ناحیه کتف و دست مجروح و جانباز شد.
بعد از پایان جنگ ، دست تقدیر او را به جبههی تفحص اعزام ڪرد. و سرانجام در تاریخ دوم دیماه ۱۳۷۴ در جریان عملیـات تفحـص در ارتفاعات ۱۱۲ فکه بر اثر انفجار مين ، جامِ شهادت را نوشيد و به ملکوتیان پیوست.
#شهید_محمود_غلامی
#شهیــــد_تفحـــص
#سالروز_شهادت🌹🌹🕊🕊
شهید تفحص
#محمود_غلامی 🌷
شهادت: ۲ دی ۱۳۷۴
منطقه عملیاتی فکه
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهید
قایقها به گل نشسته بود و دشمن یک نفس روی آن ها آتش می ریخت...رحمان رفت توی آب...
قایق اول را که آزاد کرد،عقب عقب توی آب شروع کرد به سمت قایق دوم راه رفتن...
گفتم چرا این جوری؟
گفت:نمیخوام قیامت اسمم جزء کسایی باشه که به دشمن پشت کردن!
📎فرماندهٔ گردان خط شکن ابوذر لشگر ۳۳ المهدی
#شهید_عبدالرحمن_رحمانیان🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۲ جهرم
شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ عملیات کربلای ۴ ، اروند
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
|💔|
#سرهنگپاسـدارجانبازشهـیدقاسمتیموری
[فرزندشهید🌹]
•••🥀چند روز قبل از رفتن بابا، از او پرسیدم:«دلیل رفتنت به سوریه چیست؟»
در جوابم گفت:«من بارها و بارها به این موضوع فکر کردم که اگر الان به سوریه نروم، یقینا در زمان امام حسین (ع) هم اگر بودم در واقعه عاشورا شرکت نمی کردم، اگر الان بروم خیالم راحت است که آن موقع هم می رفتم.»
این حرف بابا مصداق بارز «کل یومُ عاشورا و کل ارضٍ کربلا» بود که نشان می داد لحظه ای پدرم از مکتب عاشورا و نهضت حضرت زینب (س) فاصله نگرفت.
#سالروز_شهادت....🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
✍ فرازی از وصیتنامه :
اگر میخواهید عزت داشته باشید
تا دشمـن هـم از شمـا بترسد
امر به معروف و نهی از منکر کنید وگرنه دشمن هماز شما حساب نمیبرد آنوقت است که ذلت شروع میشود ، گوشتان به دهان رهبری باشد و بدانید که هرگز ذلت و ضرری در آن نیست...
قاسم تیموری در سال 1348 خورشیدی در روستای شموشک علیا از توابع شهرستان گرگان در خانواده ای مذهبی و انقلابی چشم به جهان گشود.پدر ایشان از رجال انقلابی و مبارز بر علیه حکومت ستمشاهی در گرگان بودند...
ایشان پس از 28 سال خدمت خالصانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به صورت داوطلبانه در تاریخ بیست و دوم آذر ماه سال 94 به سوریه اعزام شده و فرماندهی محور را بر عهده داشتند و بعد از سیزده روز مبارزه علیه دشمنان،برای انجام ماموریت به همراه یکی از نیروهایشان به خط مقدم رفته و بعد از انجام عملیات در راه برگشت مورد حمله دشمن قرار گرفتند و بر اثر اصابت خمپاره به نزدیکیشان،دعوت حق را لیبک گفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
🌷🕊
#شهید_قاسم_تیموری
#جانباز_دفاع_مقدس
#پاسدار_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت...🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔸 " در محضــر شهیــد "...
✍ از شما میخواهم که پایگاه #بسیج را خالی نگذاریدتاآنجا که میتوانید با سپاه همکاری کنید و جای شهدا را پر ڪنید، نگذارید دشمنان اسلام خوشحال شوند...
🍃شما برادرانـم
این لباس خونین برادرانتان را برتن کنید و سلاح مرا درکف گیرید که دشمن خیال نکند ڪہ جای من خالی است، همچون کوهے استوار درمقابل مشکلات مقاومت کنید✌️
☘و اما شما خواهرانـم
زینب وار راه برادرانتان را ادامه دهید و با حفظ حجـاب خود و فراگیـری احڪام اسلام مُبلغی برای اسلام باشید ...
🌹ولادت : ۲۰ دی ۱۳۴۵ (شازنداراک)
🌹شهادت : ۴ دی ۱۳۶۵ بُوارین
💔عملیــــات کـربلای چهار
🥀#شهید_سید_علاالدین_اجاقی
#غواص_جاویدالاثــر
#سالروز_شهـادت...🕊🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#خاطرات_شهید
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_علی_شفیعی🌷
#سالروز_شهادت...🕊🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #خاطرات_شهید اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین
#خاطرات_شهدا
🔹باید از کار او سر در می آوردم، آن شب تا نماز تمام شد، سریع بلند شدم ولی از او خبری نبود زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود، قضیه را باید می فهمیدم، کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بودکه غیبش زد.
🔸شب دیگر از راه رسید، نماز و عبادت. مصمم بودم بدانم علی کجا می رود . طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از مسجد می رود.
🔹در تاریکی کوچه ای رها می شود و من هم تا به خود می آیم، بر دوش او یک گونی می بینم از کجا آورده بود نفهمیدم کوچه ها را در تاریکی یکی پس از دیگری طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود.
🔸درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت .
🔹من به دنبالش راه افتادم، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی خالی شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم رودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد . گفتم جایی رفته بودی : نه ... مثل اینکه جایی رفته بودی ؟
🔸با نگاهش مرا به سکوت وا داشت. من جایی نبودم ، همین اطراف بودم ،فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبها تکرار میکرد . می خواست همچنان مخفی بماند.
📎فرمانده محور عملیاتی لشگر ۴۱ ثارالله
#شهید_علی_شفیعی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۵/۸/۱۸ کرمان
شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴ عملیات کربلای ۴
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•