eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
360 دنبال‌کننده
16هزار عکس
10.4هزار ویدیو
37 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🔰 6 تیر ماه سالروز سوء قصد نافرجام به #امام_خامنه_ای ╔═.🥀
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‌ سال1360 در حالي كه تنها شش روز از شهادت دكتر مصطفي چمران، گذشته بود، پروژه حذف رهبران اصلي جريان پيرو خط امام(ره)، با انفجار بمب كار گذاشته شده در ضبط صوت قرار داده شده بر روي تريبون سخنراني آيت‌الله خامنه‌اي در مسجد ابوذر تهران، توسط سازمان مجاهدين خلق كليد خورد. از ابتدا تا انتهای ماجرای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تیر ۱۳۶۰ از زبان محافظين و تيم پزشكان «من همین‌طوری رفتم به ضبط یه سری بزنم! کمی زیر و بمش را نگاه کردم و بعد ناخودآگاه جاشو عوض کردم، گذاشتم سمت راست، کنار میکروفن، کمی با فاصله‌تر از آقا! یکدفعه میکروفن شروع کرد به سوت کشیدن... آقا برگشتن گفتن: این صدا را درست کنید یا اصلاً خاموش کنید. منبری‌ها این جور مواقع کمی عقب و جلو می‌شن تا بلکه صدا درست بشه! من روبروی آقا، کنار در شبستان وایساده بودم، آقا کمی به عقب و سمت چپ رفتند که یکدفعه... یه صدای عجیبی توی شبستان پیچید.» آیت‌الله خامنه‌ای به پهلوی چپ روی زمین می‌افتد. همه فکر می‌کنند تیراندازی شده و روی زمین دراز می‌کشند. محافظ‌ها اسلحه‌شان را مسلح می‌کنند. و یکی از آنها به سمت آیت‌الله خامنه‌ای می‌رود. هرطور بود راه را باز کردیم و خودم برگشتم پشت تریبون، ضبط صوت مثل یک دفتر ۴۰برگ از وسط باز شده بود. با ماژیک قرمز هم روی جداره‌ی داخلی‌‌اش نوشته بودند: "اولین عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی" اما مواضع قاطع و صریح آیت‌الله خامنه‌ای از سویی، و درگیرشدن منافقین با مردم طی چند روز گذشته از سوی دیگر؛ باعث می‌شود هر اقدام تروریستی و خشونت‌آمیزی به پای منافقین نوشته شود. ترور مسجد ابوذر نیز از این قاعده مستثنی نیست.‌ بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظ‌ها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند. در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش می‌آمدند، زیر لب زمزمه‌ای می‌کردند؛ شهادتین می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها هم خیلی کم تکان می‌خوردند. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•