🕊سبک بالان عاشق🕊
╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
💢 #سردار_تدارڪات
از بدو شکل گیری لشکر 27 حضرترسولﷺ به خواستهی شهید حاج ابراهیم همت مسئولیت سنگین تدارکات لشکر را به عهده گرفت و در طول 5 سال مسئولیت خود کارنامه پرباری به یادگار گذاشت .
از خیلیها سن و سالش بیشتر بود و هم هیکل درشتی داشت اما با این حال پا به بچه ها کار میکرد و عرق میریخت. این طور نبود که پشت میز بنشیند و فقط دستور بدهد. وقت و بی وقت هرگاه بار به تدارکات لشکر میرسید ، زودتر از همه دست به کار میشد و آستین ها را بالا می زد و «یاعلی» می گفت و بارهای سنگین را یک تنه روی دوش خسته خود میکشید. هیچ وقت از کار کردن شانه خالی نمیکرد. منتظر بچه ها نمیماند، همیشه برای این کارها پیشقدم بود.
مسئول بود اما از بس که خاکی بود بیاعتنا به مسئولیت و پست و مقامی که داشت کنار بچههای تدارکات مینشست و برای رزمندگان قند میشکست. به همین راحتی غرورش را زیر پا میگرفت و خرد میکرد.
حاجی مرد میدان بود، مرد عمل ، قبل از شروع هر عملیاتی به خط میزد و از نزدیک نیازمندی های لشکر را به درستی رصد میکرد. برای تهیه مایحتاج نیروها خودش را به آب و آتش می زد تا در روز عملیات نیروها بابت تدارکات لنگ نمانند. تا خیالش از بابت آب و غذای بچه های خط راحت نمی شد، سر بر بالش خواب نمیگذاشت و آرام نمیگرفت. در طول شبانه روز بیش از چند ساعت استراحت نمی کرد. چشمهایش خاطره خواب را فراموش کرده بود.
بخاطر همین تلاشهای بیوقفه و بیشائبه بود که سردار شهید همت همیشه در عملیات ها خیالش از بابت تدارکات لشکر راحت بود؛ چون حاجی را خوب می شناخت و به ایشـان ایمان داشت. می دانست که حاج محمد پای کار است وبه وعدههایش عمل میکند.
حاجی میانه اش با نیروها به قدری خوب بود که هیچوقت حرفش زمین نمیماند. در هر شرایطی نیروهایش گوش به فرمانش بودند و عاشقانه دوستش داشتند و پروانهوار دورش حلقه میزدند. حاجی هر چه بود، بیش از همه عاشق بود، یک عاشق دلسوخته، یک مرد تمام عیار که عاقبت در 24 دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 به معشوق خود رسید و چونان پروانه ای عاشق، ققنوس وار سوخت و خاکستر شد.
#شهید_سردار_حاج_محمد_عبادیان
#فرمانده_تدارکات_لشکر۲۷
#سالروز_شهــادت🕊🕊🕊🌹🌹🌹
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝