eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
354 دنبال‌کننده
20هزار عکس
12.1هزار ویدیو
43 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ 🔻مجنون مجنون همت!📞 همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام!همت جان دیگر کسی از شما و مجنون تان نمی‌گوید! 🔻همت جان، ها عوض شده!📞 همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با خدا را به سخره گرفتند! .همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت!📞 🔻ابنجا بعضی دختران مراقب شان نیستند!! همت جان به گوشی؟؟📞 .همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس چشم هایت عمل میکند،چشمان شان! 🔻همت جان یادشان رفته راه ت را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... تقوا یمان رو به اتمام است...📞 🔻.همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم...📞 سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ 🔻همت همت مجنون!📞 مجنون جان...📞 از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور خون شان به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" 🔻مجنون جان  فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی :📞 میخواهید خدا عاشق شما شود! قلم می‌زنید برای خدا باشد... گام بر می‌دارید برای خدا باشد... سخن می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و همه چیز برای خدا باشد...📞 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌷🍀زندگی نامه شهید «سیدمجتبی علمدار»🍀🌷 🌷در سحرگاه 11 دی 1345، درست در لحظاتی که مؤذن، آوای دلنشین را سر داده بود، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را «مجتبی» نهادند. از تبار که تولدش، بارقه‌ای از امید را در دل «سیدرمضان و نوذر» به وجود آورده بود. پدر و مادری که در سیمای دل‌بندشان، آینده‌ای درخشان را می‌دیدند 🔹سیدرمضان با درآمدی متوسط، همواره دغدغه آن را داشت که تعالیم اسلامی را به درستی بیاموزند و بدان عمل کنند. سیدمجتبی، تحصیلات ابتدائی را در دبستان «شهید عبدالحکیم قره­جه»، دوران راهنمائی را در مدرسه «شهید دانش» و مقطع را در هنرستان «شهید خیری­مقدم» فعلی ساری سپری کرد. اگرچه تحصیلاتش به دلیل پیروی از فرمان پیر و انجام تکالیف الهی ناتمام ماند، امّا بعد از سال­های جنگ، ادامه تحصیل داد. 🔹او در سال 1362 همراه چند تن از دوستانش، دوران را در پادگان منجیل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه کردستان اعزام شد. حضور او در کردستان با اتمام والفجر 4 مصادف بود؛ اما بعد از عملیات، به همراه دیگر ، در پایگاه «ساوجی» منطقه عراق مستقر شد. 🔹او در سال 1363، به منطقه جنوب عزیمت کرد و در گردان امام حسین(ع) لشکر 25 کربلا، به‌عنوان استقرار پیدا کرد. این رزمنده سرافراز، از عملیات پیروزمندانه کربلای 1 نیز بود. او بعد از این عملیات، وارد مسلم‌‌بن عقیل شد و تا پایان جنگ نیز، در آن باقی ماند. نخستین عملیاتی که سید همراه این گردان انجام داد، عملیات کربلای 5 بود. گردان مسلم پیش از این ، در منطقه صیداویه در مستقر شد. این‌جا بود که مجتبی، همراه سایر رزمندگان، در کنار استوار جنوب، نجواهای عاشقانه خود را در سوگ اهل بیت(ع) سر داد. 🔹او در عملیات کربلای 8، از ناحیه کتف راست مورد اصابت قرار گرفت و با همان وضعیت، تا پایان حضور داشت. اگرچه این ترکش، هرگز از بدن خارج نشد و او آن را به‌عنوان درّی در صدف وجود خویش نگهداری می‌کرد. این بسیجی خستگی‌ناپذیر که در آغاز سال 1366 جامه را به تن کرده بود، اواخر فروردین همین‌سال(1366)، همراه مسلم، در عملیات کربلای 10 شرکت کرد. ارتفاعات ماووت، هنوز خاطره پایداری‌ها و جوانمردی‌های او را به خاطر دارد. 🔹او در مرداد 1366، به گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد و در اسفند همین سال(1366)، به همراه سایر نیروهای این ، جهت شرکت در عملیاتی عازم غرب کشور شد. گروهان سلمان، آزادسازی سه‌راهی خُرمال، سیّدصادق و دوجیله و پاسگاه مستقر در آن بود که با موفقیت کامل انجام شد. 🔹روح عاشق و اشتیاق زایدالوصفش به کربلای ایران، بار دیگر او را به جبهه‌های نبرد کشانید. به‌گونه‌ای که تا مدتی پس از پذیرش قطع‌نامه 598 نیز، سراغ او را می‌بایست از آبادان می‌گرفتند. او در زمستان سال 1369 خود را در جنوب پایان داد و سپس فعالیت کاری‌اش را در واحد عملیات، و در ادامه، در لشکر 25 کربلا از سر گرفت. 🌺مجتبی در همین سال(1369)، با بانویی از رسول اکرم، به نام «سیده فاطمه موسوی» کرد که ثمره آن‌ها «سیده زهرا» است. که ترکش و تاول‌های را از سال‌های خون و آتش، در جسمش به یادگار داشت، سرانجام در شامگاه 11 دی 1375 به دعوت حق لبیک گفت و به خیل یاران پیوست. پیکر مطهر این شهید بزرگوار، بعد از وداع و تشییع در ساری، در «مُلامجدالدین» این شهر تا همیشه آرام گرفت. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ 🍃بسیجی، رزمنده، جوانمرد، مرد باایمان، صبور .هرچه برایش از دایره المعارفِ دل، مایه بگذاری، باز هم کم است🌹 . 🍃گاهی در تقویمِ روزگار، انسان هایی می آیند که می شوند کیمیای زمان، شهامت ها، رشادت ها و اخلاق خوبشان، همتایی ندارد و داغش بر دل تاریخ می ماند😓 . 🍃بعضی ها را خدا، با ناز می خرد، آرام، آرام مثلا اول می شود و بعد می شود . در فرماندهی، با یک انگشتِ به امانت سپرده در میدان جنگ، مقامِ اول را کسب می کند❣ . 🍃چندی بعد با ستاره های بر دوش، برمی گردد. چشم را صدقه ی راهی می کند که چشمِ دل می خواهد تا به مقصدِ برسد. گوش را می بخشد، تا ناسپاسیِ اندک انسان هایی را نشنود که از درکِ رفتن و جنگیدنش عاجزند😞 . 🍃وقتی در پرونده جسمش، جانباز ۷۰ درصد را ثبت می کنند. می شود راوی داستان هایی که خودش، بازیگرِ نقشِ اولش بوده و گاهی میان داستان، سرفه هایش جان می بخشد به قسمت هایی که با شدن رزمنده ها به پایان می رسد‌🥺 . 🍃معلم می شود. برای آن هایی که به تازگی در راهِ پا گذاشته اند. اندکی بعد با دستی آسیب دیده و چشمی مجروح، استاد دانشگاهِ (س) می شود🌺 . 🍃از جا ماندن دلگیر است ... کبوتر دلش، چند وقتی است، بدجور هوای پریدن دارد. با شهادت ، دلش می شکند، بغضش می ترکد و مروارید اشک هایش، آب پشت سرش می شود برای دوباره راهی شدن و مدتی بعد، خدا خریدارش می شود و چه خوش سرانجامی است، سرانجام . . 🍃به قول پرویز پرستویی: « شهید سعید سیاح طاهری، مردی برای تمام فصول است» 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🔷تاریخ تولد : ۱۸ اسفند ۱۳۳۶ 🔷تاریخ شهادت :۲۳دی ۱۳۹۴. حلب، سوریه 🔷مزار شهید : گلزار شهدای آبادان ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ آنقدر با تیر و ترکش دیده ایم که یادمان می رود هم دارد دارد دارد دارد ...‼️ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ در لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) برادری بود که عادت داشت پیش
‍ ‍ ❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ 🔻مجنون مجنون همت!📞 همت جان به گوشی برادر؟ همت جان مدت هاست بی تاب مجنونت شده ام!همت جان دیگر کسی از شما و مجنون تان نمی‌گوید! 🔻همت جان، ها عوض شده!📞 همت جان، پل های رسیدن به خدا، کانال های ارتباطی شما با خدا را به سخره گرفتند! .همت جان،کج راه‌ ها را مسیر تو می‌دانند! همت جان، برادر دیگر از اسمت هم نمی شود گفت!📞 🔻ابنجا بعضی دختران مراقب شان نیستند!! همت جان به گوشی؟؟📞 .همت جان... اینجا بعضی پسران مان بر عکس چشم هایت عمل میکند،چشمان شان! 🔻همت جان یادشان رفته راه ت را... هدفت را... چرا رفتنت را... همت جان دیگر چیزی به شهر نمانده... همه جا را احاطه کرده اند... تقوا یمان رو به اتمام است...📞 🔻.همت جان، در این حملات نفس کم آورده ایم...📞 سراسر وجودمان را فرا گرفته و ‌دارد نابودمان میکند... همت جان صدامو داری برادر؟؟ 🔻همت همت مجنون!📞 مجنون جان...📞 از طرف من به جوانان بگو: چشم و تبلور خون شان به شما دوخته است... "شهید محمد ابراهیم همت" 🔻مجنون جان  فرصتی ندارم ولی این را هم بگو به همه ی اهالی کوچه‌ی :📞 میخواهید خدا عاشق شما شود! قلم می‌زنید برای خدا باشد... گام بر می‌دارید برای خدا باشد... سخن می‌گویید برای خدا باشد.. هر چیز و همه چیز برای خدا باشد...📞 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•