💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
#شهیـدمدافعحرمـ
|💔| #پاسـدارشهیدروحاللهقـربانی🌼
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۰۳/۰۱
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۳
محل شهادت: حلب_سوریه
وضعیت تأهل: متأهل
محل مزار شهید: بهشت زهرا(س)
#فـرازےازوصیتنـامهشهیـد👇🌹🍃
✍...منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا میکند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد..
چیزی که نمیدانید عمل نکنید. ادای کسی را در نیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دوروبریها... نه حج و کربلا صدبار ... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید اشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🕊سبک بالان عاشق🕊
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #شهیـدمدافعحرمـ |💔| #پاسـدارشهیدروحاللهقـربانی🌼 تار
•••|🥀|•••
#پاسـدارشهـیدروحاللهقـربانی
[همسرشهید🌹]
✍...سال۱۳۹۱با روحالله پای سفره عقد نشستم.زندگیام بااو کوتاه بودولی طعم خوشبختی را بااو چشیدم.آنقدر که خودم راخوشبختترین دختردنیا میدانم.
من میخواهم پرچمدار راه روحالله باشم. اگر اوحسینگونه رفت من زینبوارصبر میکنم.خانم زینب مرا سرپا نگه داشته است.یاد او مصیبتم را کوچک میکند.
من دیگرآن زینب قبل نیستم.زینبی که یکجا بند نبود و شور وهیجانش مثالزدنی بود.من فرق کردهام.حالا کوهی از مسئولیت بردوش دارم.مسئولیت من پیروی از راه روحالله است.
مسئولیتم رسیدن به تقوایی است که بتوانم امثال روحالله را پرورش دهم.مسئولیت من حرف زدن از مردانی است که همه آرزوهایشان را گذاشتند و برای حفظ اعتقادات و ارزشهایشان رفتند.من با روحالله بزرگ شدم و پر و بال گرفتم و با شهادتش به بار نشستم.
آقا روحالله هدیه امام رضا(ع) به من بود. همسری که امام هشتم به آدم هدیه میدهد و امام حسین(ع) او را میگیرد وصف نشدنی است، من عروس چنین مردی بودم.از طریق یکی از اقوام با هم آشنا شدیم.پدرش از سرداران سپاه واز مجاهدان هشت سال دفاع مقدس و مادرش هم فرهنگی بود.البته روحالله در۱۵سالگی مادرش را از دست داده بود.تدارک ازدواج را در حد و اندازه آبروی خانواده برگزار کردیم.همه چیز خیلی زود سر وسامان گرفت.البته میدانستم قرار نیست به خانه مردی بروم که همه امکانات زندگیام از همان اول تأمین باشد اما معتقد بودم که با هم کار میکنیم و زندگیمان را میسازیم.خانهای ۴۷مترمربعی اجاره کردیم و زندگیمان شروع شد.با اینکه خانهام کوچک بود ولی برای من حکم کاخی را داشت که من ملکهاش بودم.از همان ابتدا میدانستم با چه کسی ازدواج کردهام. یعنی میدانستم شهادت و دفاع از کشور حرف اول روحالله است.حرف شهادت در خانهمان بود ولی فکرش را نمیکردم روحالله روزی شهید شود.
روحالله آدم بابرنامهای بود، یک دفتر مشکی کوچک داشت که تمام کارهایش را در آن مینوشت، بدهی، کارهای انجام نداده، کارهایی که باید انجام میداد و هر کاری که داشت را یادداشت میکرد.من هیچ وقت روحالله را بیکار ندیدم؛یا کار میکرد یا مشغول جزوه خواندن بود.
روحالله رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود. وقتی که جواب قبولیاش در دانشگاه آمد که سوریه بود.
روحالله به شدت شجاع و نترس بود.از هیچ چیزی نمیترسید.هر وقت به من زنگ میزد میگفت دعا کن شجاع باشم هیچ وقت نمیگفت که من نمیتوانم، همیشه میگفت من میتوانم.من اگر شجاع باشم به هدفم میرسم.در هر کاری به رسیدن به بالاترین درجه آن کار فکر میکرد.
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•