eitaa logo
ابوذر ۳۱۳
1هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
921 فایل
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🎤همه وظیفه داریم در عرصه روشنگری و جهاد تبیین فعالیت کنیم. 📡این کانال به منظور روشنگری و بصیرت افزایی و جهاد تبیین ایجاد شده است. ✳️ #انتشارحداکثری_مطالب_با_شما ارتباط با ادمین @alimohammadi213
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از جهاد کبیر
🔻👌هیئتی ها و مسجدی ها، شاید تابحال نشنیده باشید! 🎊🎉 طراحی جزئیات سناریوی برگزاری جشنهای توسط رهبر انقلاب! 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🇮🇷 🌼 برگزاری دهه‌ی فجر، باید مثل برگزاری جشن نیمه‌ی شعبان باشد. ◽️... حالا ببینید چه‌طور تبلیغاتی لازم است، بنشینید روی این قضیه کار کنید. چه‌کار باید بکنید که وقتی آدم در شب بیستم و بیست‌ویکم و بیست‌ودوم بهمن به خیابان میرود، همه جا پرچم زده باشند و فقط سر در ادارات پرچم و چراغ نباشد؟ ◽️ اصل قضیه این است که برگزاری این‌گونه مراسم، باید در میان برود. هر نهادی که مردمی شد، ماندنی است؛ زیرا مردم ماندنی هستند. ماندنی‌ترین چیزهای این عالم، مردمند. اگر چیزی به سرچشمه‌ی مردم وصل شد، این دیگر تضمین شده و تمام گردیده است؛ ولی اگر قطع شد، پدرش درآمده است. دین هم همین‌طور است. دین هم - حتّی بهترین دینها - اگر مردمی نبود و دولتی شد؛ یعنی اگر مردم نگاه کردند، دیدند این دین که متعلق به این آدمهاست، به درد نمیخورد - کمااین‌که در مورد دین زرتشت و نیز در صدر اسلام در زمان سلاطین جابر اموی، تا حدود زیادی این‌طور شده است - ضایع خواهد شد. ◽️ این تشکیلات بایستی مردمی بشود، تا برگزار گردد. خودتان میدانید که برای نیمه‌ی شعبان، هیچ‌کس به کسی نمیگوید که بیایید طاق نصرت ببندید. اگر هم یک روز بگویند نبندید، مردم تشنه‌تر میشوند که ببندند و به هر قیمتی هست، میخواهند آن را برپا بدارند... ◽️ را در این دهه فعال کنید. آقایانی از هم در این‌جا هستند، که میتوانید از آنها کمک بگیرید. البته هر سال مراسمی هست؛ اما تأمین‌کننده‌ی آن مقصودی که در ذهن خود آقایان بوده و ما هم به همان مقصود نظر داریم، نبوده و یا کمتر بوده است. بعضی از مساجد، خوب بوده و بعضی هم خوب نبوده است. مساجد عمده‌ی شهرها - تهران و بقیه‌ی شهرستانها - باید فعال بشوند. سخنرانی و دعوت از مسؤولان را کنار بگذارید... ◽️ در این مراسم، مردم را با صحیح، تر و تازه و زنده کنید. یک سال، دوران تفکر و اندیشیدن و درس خواندن و درس گرفتن است. در این مراسم، بایستی انرژی آن یک سال درس خواندن تأمین بشود. این منظور، دیگر با درس خواندن تأمین نمیشود؛ بلکه با احساسات فراهم میگردد. در عواطف هم از همه قویتر، عواطف مربوط به عاشورا و امام حسین(ع) است. به همین خاطر است که بیشتر از همه، آن را تضمین میکند. تولّی و تبرّی، یعنی عشق و نفرت، پیوند دوستی و گسستن از دشمنان. این عواطف موجب میشود که انسان بتواند در دوره‌ی سال حرف بزند و مستمع پیدا کند. اصلاً شما در این‌جا عواطف را کاری بکنید که تا آخر سال بتوانند مستمعِ گویندگان انقلابی بشوند؛ والّا اگر آن شوق و علاقه و عاطفه نبود، اصلاً به حرف گوش نمیکنند و اهمیتی نمیدهند. ◽️ جلساتی که برپا میشود، باید باشد. بدهند، بدهند، شعر بخواند، شعر بخوانند و یک نفر هم صحبت مختصری بکند، اشکالی ندارد. همین‌قدر مردم بدانند که به مناسبت دهه‌ی فجر، شب یک چراغ در این‌جا روشن است و دسته دسته بیایند و بروند. اگر این کار را بتوانید ان‌شاءاللَّه انجام بدهید، حایز اهمیت است. البته از قشرهای مختلف - مخصوصاً از علما - خیلی باید کمک بگیرید. ◽️ از همه چیز مهمتر این است که و جدید و کم‌خرجی برای شادی مردم فکر کنید. من دو، سه سال پیش در نمازجمعه گفتم که جوانان، نوجوانان، بچه‌مدرسه‌ایها و امثال اینها، در هر خانه‌یی که هستند، متعهد بشوند که کوچه‌های خودشان را با این کاغذهای رنگی تزیین کنند و خودشان را مشغول نمایند. این کار، چه اشکالی دارد؟ به مدرسه‌ها سفارش کنید، آنها هم به بچه‌ها توصیه کنند. ما یک کلمه گفتیم، ولی در آن روز کسی دنبالش را نگرفت؛ حالا شماها این کار را از طرق خودش دنبال بکنید. مثلاً فرض کنید در سطح تهران، ده هزار پسربچه‌ی جوان را چند روز مشغول این کار بکنید. با شوق و ذوق بیرون بیایند، نردبان بگذارند، بالا بروند، قیچی کنند و به این نخها بچسبانند. این‌جا بچسبانند، آن‌جا بچسبانند، این بچه پایین بیاید، آن بچه بالا برود، آن بچه تصحیح کند. این خودش یک هیجان است و احساس میکند که برای دهه‌ی فجر کاری میکند... 🌀 بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و مسؤولان ستاد برگزاری دهه‌ی فجر ۱۳۶۹/۱۰/۱۱ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2401 @jahaade_kabir
هدایت شده از سیاسی ابوذر
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊 در زندان عراقی های بعثی یه روحی دیگه هم داشتن که ما اسمشو گذاشته بودیم .. این چطور بود.. به این صورت که یه بود رو می بردن توی این روی می نشودن ، و می بستن ، یه پارچه ای مانند کیسه می کشیدن روی ک بالای این ، آهنی بود که قشنگ میومد روی ، دو رشته وصل می شد به . رو میکردن ، الکتریسیته ای که به واسطه این وارد می شد ، بدن شروع می کرد و رعشه گرفتن. 🧠 در اثر این الکتریسیته تحت تاثیر قرار می گرفت و این ناخودآگاه تا چند ماه می شد تا این سلول های مغز خودشون رو بازیابی کنن طول میکشید . اوضاع و احوالی می شد. حال خیلی می شد . طوری که نمی شد براشون کرد . گاهی اوقات ، دست و پاشونو می بستیم یه گوشه ی بالا سرشون می نشستیم و زار زار می کردیم . 👤حاج آقا می گفت قرار شد که همچین شکنجه ای به ما بدن:. دل تو دلم نبود ، خدایا چه میخاد به سرم بیاد . خیلی بودم. 💠تا اینکه اومدن سراغم ، توی راهی که منو کشان کشان می بردن ، نه کردم ، نه زدم ، نه کردم ، نه زدم ، نه و نه ، چون می دونستم اونا همینو میخان ، نمیخاستم اونا دل بشن . تا اینکه منو بردن توی اون و نشوندن روی . دست و پام رو . 🌀دیدید وقتی انسان خیلی ازش اسمت چیه ، حتی اسمش هم دیگه یادش نمیاد ، گفت هیچی یادم نمیومد . هی به خودم می گفتم یه چیزی یادم بیاد بگم . از کسی کمک بخام . 🤲هر چی فشار آوردم به مغزم فقط یه چیز به یادم اومد ، اونم تو اون لحظات که خیلی ترسیده بودم و وحشت زده بودم ، شروع کردم دعای رو خوندن . ✨بسم الله الرحمن الرحیم.. اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه .... به اینجای که رسیدم ، اونا رو وصل کردن ، بدنم شروع کرد به ، فکم به همدیگه می خورد. 🚩تمام توی دهانم جمع کردم که بتونم دعای رو به پایان ببرم . صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه ساعه و فی کل ساعه . نمی دونم چقد طول کشید تا تونستم این رو تموم کنم ، اما تموم کردن من همانا و کردن بوسیله ی عراقی هم همانا ، بدنم یه لحظه آروم گرفت ، عراقی اومد رو از برداشت ، حالا منتظره که من بازی در بیارم ، بشم بشم ، اما من نشدم ، خیلی براشون آور بود ، چون ردخور نداشت که هر کسی این رو می دید می شد. 🌐با این وضع قرار شد ، دوباره این رو به من بدن ، این یکی عراقی به اون یکی اشاره کرد . کیسه رو کشیدن به سرم به فرق سرم ، برق رو روشن کردن و ولتاژ برق رو دو برابر کردن ، شدت برق آنقدر زیاد بود که من رو بلند می کردم و می کوبیدم به زمین . 🚩 دیگه حالم دست خودم نبود ، دیگه زبان و دهانم کار نمی کرد فقط تو و من رو می خوندم و بار دیگه رو قطع کردن ، این بار داشتم می مردم ، کل داشت می شد ، دیگه با اون که داشتم فقط چشمام کمی باز بود . 🔺اومدن رو برداشتن ، دیدن نه ، مثل اینکه این روی این شخص نداره ، اومدن و حواله و می کردن . با و 'لگد منو بردن انداختن یه گوشه . ♻️می گفت اون لحظه من پاهای جمع کردم ، با اون بی حالی خودم . شروع کردم به کردن ، اما این ، ترس نبود ، نا امیدی نبود ، امید بود و تشکر از ، به می گفتم نمی دونم کجای عالم برای من کردی نمی دونم کجای برای من اون بالا آوردی ، برای من_دعا کردی ، 🕊 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🌴 🏴🚩🏴🚩 || |۲۴| 🆔 https://eitaa.com/SamenAboozar313