6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حدیث قدسی:
ماه رجب را ریسمانی میان خود و بندگانم قرار دادهام ، هر کس به آن چنگ زند ، به وصال من رسد.
#ماه_رجب
https://eitaa.com/sabraqeshm
#قرار_دوازهم
📣فراخوان ثبت نام شرکت در کلیپ تصویری بزرگترین گروه سرود مهدویت
⬅️ویژه دختران و پسران زیر ۱۵ سال
⏳پایان مهلت ثبت نام: ۲۸ دی ماه
💗علاقمندان میتوانند جهت حضور عدد ۱۲ را به آیدی👇
🆔@Kheymatolentezary
در پیام رسان ایتا ارسال نمایند
✅ آدرس سایت:
Kheymatolentezar.com
╭•┅•🔸─────────•┅•╮
🌐سعید آخوندی
🔻
https://eitaa.com/saeedakhondi
╰•┅•─────────🔹•┅•╯
سوالات مسابقه کتابخوانی؛ معارف فاطمی
الف) با توجه به آیه* إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر* مراد از «کوثر» چیست؟
1.نهری در بهشت
2.منشأ خیرات فراوان
3.ذریه و نسل کثیر که از طریق حضرت فاطمه(س) بوجود آمده است.
3. گزینه 2و3
ب)دو پیشگویی معجزه آسا، که طبق سوره کوثر محقق شده است چیست؟
1.حضرت محمّد(ص)صاحب عزت و ذریه بسیار می شود.
2.دشمنان در آینده مقطوع النسل و ابتر و فاقد عزت خواهند شد.
3.ابقاء شخصیت آسمانی پیامبر (ص)
4.گزینه 1 و 2
ج)کدام گزینه بارزترین نشانه محبت به رسول خدا(ص) و اولیای خدا است؟
1. بی اعتنایی به دنیا
2.اتباع اخلاقی
3.اتباع عملی
4. گزینه 2 و 3
د)روشن ترین جلوه شکر انسان در مقابل خدا چیست؟
1.نماز
2.روزه
3.انفاق مال
4.حج
عدد پاسخ درست سوالات را از سمت چپ به راست، به آیدی @GOHREI_H در ایتا ارسال نمایید.
#صبرا_قشم
#مدرسه_علمیه_ریحانه_الرسول_س
#شهرداری_قشم
🔰منبع مسابقه در کانال صبرا منتشر شده است. 👇👇
https://eitaa.com/sabraqeshm
کوثر، معجزهٔ پیغمبر.pdf
855.6K
منبع مسابقه معارف فاطمی👆
📚 کوثر، معجزه پیغمبر (تفسیر سوره کوثر).
✏️ نویسنده: آیت الله سید محمد ضیاء آبادی
📄 تعداد صفحات: ۳۹
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_هفدهم
♥️عشق پایدار♥️
اما هرچه صبر کرد مادر سراز سجده برنداشت,
چندبار مریم دست وپایی زد وصدایی از خود دراورد وهربار صغری به ارامی بر روی کودک زد وکودک بار دیگر به خواب رفت اما با اینهمه صدای بچه هم باز,ماه بی بی سر از سجده بر نداشت,کم کم صغری دلش پراز آشوب شد و این سجده مادر برایش عجیب مینمود وچیزی عادی نبود ,آرام مریم را که دربغل گرفته بود به گهواره اش باز گرداند با نگرانی نزدیک ماه بی بی شد,آخر هرچه هم سجده طولانی باشد و رازونیاز شیرین ,بازهم یه یک ساعت نمیکشد آنهم با وجود آمدن میهمان وچون اخلاق مادرش رامیدانست که ماه بی بی هیچ وقت هیچ کس را حیران خود نمیکند ,فهمید که این رویداد سببی دیگر دارد چندبار ,صدازد:,مادر,مادر,مادر,نه نه,نه نه...هیچ جوابی از جانب ماه بی بی نیامد..
ارام با دلی آشفته
چادر را از سرمادر کنار زد,چادر که به کناری افتاد فرشته ای آسمانی رادید که انگار سالهاست دراین دنیا نیست....انگار درخوابی بس شیرین فرو رفته ,خوابی به درازای ابدیت..
آری مریم کوچک دوباره بی مادر شد و ماه بی بی هم دوری عبدالله وبتول رابیش ازاین تاب نیاورد وپرکشید...
و چرخ روزگار همچنان میچرخید واتفاقات زیادی برای مریم,این دخترک بی مادر ودور از پدر در راه بود....
صبحی دیگر,صبحی غمزده و قاصد مرگی دیگر سر زد واینبار مادری بعد از چند ماه دوری از دخترش به دیدار او میشتافت وخاک سرد گور را در ا
آغوش میگرفت,صبحی که باز برای خانواده ی عبدالله نوید مرگ میداد,ماه بی بی هم به سادگی وبی سروصدایی دخترش بتول وهمسرش عبدالله به خاک سپرده شد ومریم این دخترک نورسیده,هنوز طعم اغوش مادری دیگر را نچشیده بود دوباره بی مادر شد....
#براساس واقعیت
🌿🍁🍂🍁🌿
💦⛈💦⛈💦⛈
#قسمت_هجدهم
♥️عشق پایدار♥️
بعداز مراسم تدفین ماه بی بی,سرپرستی مریم را خاله اش صغری به عهده گرفت تا مادرشود برای این کودک بی مادر...انگار تقدیر خداوند فرزندی در پیشانی صغری ننوشته بود تا روزگاری دیگر این خاله ی مهربان ,مادر شود برای دخترکی بی مادر و مریم هدیه ی خدا بود برای زندگی سوت وکور خاله اش صغری..
صغری از داغ مادر دلخون بود و به بودن مریم دلخوش...
این کودک ، رنگ و بویی دیگر به زندگی سوت وکور صغری وغلامحسین بخشیده بود..
این زوج آنقدر سرخوش از این میهمان تازه رسیده بودند که میخواستند هرچه داشتند ونداشتند به پای این کودک بریزند..
آبادی برای صغری دلگیرشده بود وگویی بعداز ماه بی بی بهانه ای دیگر برای ماندنشان نبود,شوهرش از دیرزمانی زمزمه رفتن به شهر سرداده بودوتنها دلیل ماندنش مخالفت صغری بود, حال که صغری هم از اینجا دل بریده بود زمان خوبی برای رفتن رسیده.....
صغری برای خواهرش که تنها بازمانده خانوده اش بود از رفتن گفت و دید ته دل خواهرش نیز برماندن دراین آبادی که سراسر رنج است ,نبود
با توجه به خشکسالی,احمد اقا شوهر کبری که کشاورز بود عملا بیکارشده بود ,کبری موضوع رفتن خواهر رابرای شوهرش گفت وپیشنهاد داد تا آنها هم همراه صغری به شهربروند...کبری انقدر از بدیهای ابادی وخوبیهای شهری که نرفته وندیده بود، داستانها در گوش شوهرش خواند که
بالاخره احمد اقا راضی به رفتن شد وطی چند روز آنچه راکه میتوانستند بفروشند ,فروختند تا سرمایه ای جور کنند.
صغری خوشحال بود ازاینکه بازهم دوخواهر درکنار هم بودند و غلامحسین سرخوش از فرزند خوانده ی زییایش که باعث خیروبرکت وتنوع زندگیشان شده بود ,بار هجرت به شهر بست...
ادامه دارد....
#براساس واقعیت
🌿🍁🍂🌿🍁
#بهترین_سرآغاز
#موضوع: فعالیت اقتصادی و تجارت حلال در ایام حج_ وظیفۀ حاجیان در عرفات و مشعر الحرام:
🔹اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
#آیه۱۹۸
✨﷽✨
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ ۚ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ ۖ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ{۱۹۸}
#ترجمه:
🔹(ای حاجیان)در ایام حج اگر از فضل و لطف الهی به دنبال تجارت حلال و شرعی باشید گناهی ندارد.
🔹(ای حاجیان در ادامۀ برنامۀ حج )هنگامی که از سرزمین عرفات( بسوی مشعر )حرکت کردید در مشعر الحرام به یاد و ذکر خدا مشغول شوید و او را بخاطر اینکه به شما نعمت هدایت داده است یاد کنید برای اینکه قبل از هدایت خداوند،از گمراهان بودید.
#جزء2
#سوره_بقره /صفحه ۳۱ /آیه ۱۹۸
#نزول؛ مدینه
🔹طرح#آیه_به_آیه قرآن کریم(موضوع و مفاهیم)