عطر شهادت
ما ملت حسین شجاع و دلاوریم
آیینهدار عزت اولاد حیدریم
دشمن خیال کرده حریفش نمیشویم
هیهات با هجوم ستم کم بیاوریم
ریشه دوانده در دل ما اعتقاد ما
ای بادهای هرزه! درخت تناوریم
بر دوش ماست رایت آزادگی بلند
حاجت به نزد اهل شقاوت نمیبریم
در لشکری که پیر و جوانش بسیجی است
از لالهزار سرخ شهادت معطریم
ما را جدا نمیکند از هم نفاقها
وقتی به حکم آیۀ قرآن برادریم
#معصومه_توکلی
#ایران_اسلامی | #شعر_پایداری
🇮🇷 @sabzpoushan
تبیین با قرآن3.pdf
حجم:
4.03M
📚 جلد اول کتاب ۳جلدی #تبیین_با_نور_قرآن
🔸 تبیین در پرتوی ۳۰ آیه از ۳۰ جزء قرآن
💢 اثر #حجت_الاسلام_راجی
#جهاد_تبیین
#جهاد_تبیین_ایران
#ایران_اسلامی
tabin_2-1401-01-05.pdf
حجم:
3.99M
📚 جلد دوم کتاب ۳جلدی #تبیین_با_نور_قرآن
🔶 تبیین در پرتوی ۳۰ آیه از ۳۰ جزء قرآن
💢 اثر #حجت_الاسلام_راجی
#جهاد_تبیین
#جهاد_تبیین_ایران
#ایران_اسلامی
بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!
یک عمر روی پای خودت ایستادهای
بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت
زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من
بر شاخههای شوق، شکوفا ببینمت..
همچون حماسههای خودت باشکوه باش
تا همچنان در اوج تماشا ببینمت
پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان
یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت
پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب
ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت
من رأی میدهم به تو ای خاک جاودان!
در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت!
#جعفر_عباسی
#ایران_اسلامی
🇮🇷@sabzpoushan
ایرانِ من
بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!
یک عمر روی پای خودت ایستادهای
بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت
زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من
بر شاخههای شوق، شکوفا ببینمت..
همچون حماسههای خودت باشکوه باش
تا همچنان در اوج تماشا ببینمت
پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان
یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت
پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب
ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت
من رأی میدهم به تو ای خاک جاودان!
در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت!
#جعفر_عباسی
#ایران_اسلامی
#شعر_پایداری
🇮🇷@sabzpoushan
سرای امید
آسمانت گرفته رنگ خدا
از زمینت دمیده بوی شهید
گرچه زیباست صورتت چون ماه
بر دلت داغهاست چون خورشید
مردمت عاشقاند! عاشق تو
عاشقان سهند و الوندت
خون به پا میکنند روزی اگر
کم شود سنگی از دماوندت
پای عشقت همیشه سرداران
جان خود کردهاند ارزانی
آرش و اردشیر و رستم و سام
همت و صوفی و سلیمانی
سردی روزگار مانا نیست
آنچه گرم است تا ابد دم توست
بادها میروند و میآیند
آنچه پاینده است پرچم توست
آسمانت گرفته رنگ خدا
از زمینت دمیده بوی شهید
آه! ای مرز پر گهر! ایران!
آه! ایران من! سرای امید!
#علیرضا_نورعلیپور
#ایران_اسلامی
#شعر_پایداری
🇮🇷@sabzpoushan
لبخند جماران
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم
کنارت چای مینوشم به قدر یک غزل خواندن
به قدری که نفس تازه کنم، خیلی نمیمانم
کتاب کهنهای هستم پر از اندوه یا شاید
درختی خسته در اعماق جنگلهای گیلانم
رها، بیشیله پیله، روستایی، سادۀ ساده
دوبیتیهای باباطاهرم عریان عریانم
شبی میخواستم شعری بگویم ناگهان در باد
صدای حملۀ چنگیزخان آمد؛ نمیدانم -
چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم
در آتش خانهام میسوخت، گفتم آه...دیوانم
چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را
زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم
من آن شاهم که پیش چشم من در کاخ، یک بانو
پی تحریم تنباکو شکسته تنگ قلیانم
فراوان داغ دیدنها؛ به مسلخ سر بریدنها
حجاب از سر کشیدنها؛ از این غمها فراوانم
شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری
به سینه داغدار کشتۀ حمام کاشانم
سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد
منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم
من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم
پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم
گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان
که تهرانتر شود تهران؛ من آبادان ویرانم
صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان
تو را لب تشنهایم از جان، کمی باران بنوشانم
سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را
منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم
شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد
از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ایران_اسلامی
#شعر_پایداری
🇮🇷@sabzpoushan
ایستاده در طوفان
منم آن کودک دهه شصتی
دختر روزهای بمباران
کام من را به تربت آغشتند
نام من را گذاشتند ایران
سوت خمپاره، نالۀ آژیر
توی گوشم هنوز جا مانده
طفل نوپای آن زمان امروز
مادری شد که روی پا مانده
منم آن کودک دهه شصتی
با همان خاطرات سرخ و سیاه
در همان زیرپلۀ تاریک
کوچه پس کوچههای نیروگاه..
موشک از روی بام رد میشد
پدرم رفته بود نخلستان
در صف پیت نفت یخ میزد
مادرم صبحهای بعدِ اذان
جنگ ما را سوار وانت کرد
با خودش برد ساحلِ گیلان
مینوشتیم پشت هر نامه
برسد دستِ نخلِ خوزستان
دهۀ شصت فصل رویش بود
خاک سرخش جوانه میآورد
روحمان هرچقدر کودک بود
جنگ ما را بزرگتر میکرد
ضربۀ جنگ گرچه کاری بود
خندهها مثل رود جاری بود
گرچه باد خزان شبیخون زد
رنگ تقویمها بهاری بود
آسمان نور را تعارف کرد
سالهای سیاه آبی شد
چشم خورشید و ماه روشن شد
خاک ایرانم آفتابی شد
منم آن کودک دهه شصتی
مثل سرو ایستاده در طوفان
با همین اقتدار خواهد ماند
ریشهام در دل تو ای ایران
#سمیه_خردمند
#شعر_پایداری
#ایران_اسلامی
🇮🇷@sabzpoushan