🌸
مثلِ بارانِ بهاری که نمیگوید کی
بی خبر در بزن و سر زده از راه برس...
👤 #حسین_منزوی
🇮🇷 @sabzpoushan
ای فصل غیر منتظرِ داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من، ای چشم روشنت
زیباترین ستارهٔ هفتآسمان من
حس کردنیست قصهٔ عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حُسنت بیان من
با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من!
کی میرسد زمانِ عزیزِ یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
🇮🇷 @sabzpoushan
هزار دردِ مرا ، عاشقانه درمان باش
هزار راهِ مرا ، ای یگانه پایان باش
برای آنکه نگویند ، «جستهایم و نبود»
تو آنکه جسته و پیداش کردهام ، آن باش
دوباره زنده کن این خستهی خزانزده را
حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش
کویرِ تشنهی عشقم ، تداومِ عطشم
دگر بس است. ز باران مگوی؛ ، باران باش
دوباره سبز کن این شاخهی خزان زده را
دوباره در تنِ من روحِ نوبهاران باش
بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین
به باغ خستهی عشقم ، هزاردستان باش
#حسین_منزوی
گر شدی عاشق بدان دیوانهوارش بهتر است
در قرار یار، عاشق بیقرارش بهتر است
در عطش حالیست از آب گوارا بیشتر
چشمهای مست خوب اما خمارش بهتر است
گیسوانت را که چون دریاچه در موج آمده
باز کن بر گرد گردن، آبشارش بهتر است
دست در دستت نهادن، چشم در چشمت شدن
چار فصل سال خوب اما بهارش بهتر است
این غزل رازیست بین چشم او با چشم من
بس کنم حتی غزل هم راز دارش بهتر...
#حسین_منزوی
🇮🇷 @sabzpoushan
گر شدی عاشق بدان دیوانهوارش بهتر است
در قرار یار، عاشق بیقرارش بهتر است
در عطش حالیست از آب گوارا بیشتر
چشمهای مست خوب اما خمارش بهتر است
گیسوانت را که چون دریاچه در موج آمده
باز کن بر گرد گردن، آبشارش بهتر است
دست در دستت نهادن، چشم در چشمت شدن
چار فصل سال خوب اما بهارش بهتر است
این غزل رازیست بین چشم او با چشم من
بس کنم حتی غزل هم راز دارش بهتر...
#حسین_منزوی
بوی پیراهنی، اِی باد بیاور، ورنه
غمِ یوسف بُکُشد عاشقِ کنعانی را
#حسین_منزوی
🇮🇷@sabzpoushan
ملال پنجره را آسمان به باران شست
چهار چشم غبارینش، از غباران شست
از این دو پنجره اما _از این دو دیدهی من_
مگر ملال تورا میشود به باران شست؟
امان نداد زمان تا نشان دهیم که دست
هنوز میشود از جان، به جای یاران شست
گذشتی از من و هرگز گمان نمیکردم
که دست میشود اینسان ز دوستداران شست
تو آن مقدّس بیمرگ _آن همیشه که تن
درون چشمهی جادوی ماندگاران شست
تو آن کلام که از دفتر همیشهی من
تورا نخواهد باران روزگاران شست
#حسین_منزوی
🇮🇷@sabzpoushan
ای فصل منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیباترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
🍃🌸🍃🇮🇷@sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز تمام بودنیها تو همین از آنِ من باش
که به غیرِ با تو بودن دلم آرزو ندارد...
#حسین_منزوی
🌸 🇮🇷@sabzpoushan
چو حال نوبهاری
خشمگین و مهربان باهم
سلام ای روزِ گاهی آفتابی، گاه بارانی!
#حسین_منزوی
🇮🇷@sabzpoushan
شَوَد تا ظلمتَم از بازیِ چشمَت چراغانی
مرا دریاب، ای خورشید در چشمِ تو زندانی!
خوش آن روزی که بینَم باغِ خشکِ آرزویم را
به جادوی بهارِ خندههایَت میشکوفانی
بهار از رشکِ گلهای شکر خَندِ تو خواهد مُرد
که تنها بر لبِ نوشِ تو میزیبَد گُلافشانی
شرابِ چشمهای تو مرا خواهد گرفت از من
اگر پیمانهای از آن به چشمانَم بنوشانی
یقین دارم که در وصفِ شکر خَندَت فرو مانَد
سخنها بر لبِ «سعدی»، قلمها در کفِ «مانی»
نظر بازی نزیبَد از تو با هر کس که میبینی
امیدِ من! چرا قدرِ نگاهَت را نمیدانی؟!
#حسین_منزوی
🇮🇷@sabzpoushan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن، ز آمدن چه خبر؟
#حسین_منزوی
🇮🇷@sabzpoushan