هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم
پُرَم از حسِ دلگیری که نامش را نمیدانم
تو اقیانوسِ سرشار از تلاطمهای آرامی؛
و من دریاچهی اشکی، که دائم رو به طغیانم
بزن نِی، باز غوغا کن، بزن دَف، شور برپا کن
به هر سوزی بگریانم، به هر سازی برقصانم
ببین آیینهوار از حس تصویر تو لبریزم
تو آرامی من آرامم، پریشانی پریشانم
اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهِ توست
که این دیوانگیها را من از چشم تو میخوانم
#سیده_تکتم_حسینی
هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم
پرم از حس دلگیری که نامش را نمی دانم
تو اقیانوس سرشار از تلاطم های آرامی
و من دریاچه ی اشکی که دایم رو به طغیانم
بزن نی باز غوغا کن،بزن دف شور برپا کن
به هر سوزی بگریانم،به هرسازی برقصانم
ببین آیینه وار از حس تصویر تو لبریزم
تو آرامی من آرامم،پریشانی پریشانم
اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهت بود
که این دیوانگی ها را من از چشم تو می خوانم
#سیده_تکتم_حسینی
🇮🇷@sabzpoushan
زبان الکنی دارم، اگر دشوار میگویم
غم بسیار دارم، پس سخن بسیار میگویم
نمیدانم چه باید گفت غیر از دوستت دارم
همین یک جمله را اما هزاران بار میگویم
زیارتنامهها را هرچه میخوانم نمیفهمم
غم تنهاییام را پس دهاتیوار میگویم
به غیر از تو کسی درد دل من را نمیفهمد
به هر کس غیر تو انگار با دیوار میگویم
به سختی هر طرف پس میزنم غمهای دورم را
در این جمعیت از دلتنگیام با یار میگویم
ضریحت را که میگیرم زبانم بند میآید
به جایش با زبان چشمهای تار میگویم
غلط کردم اگر رنجیدهای از دست اعمالم
منِ بی دست و پا این گونه استغفار میگویم...
#سیده_تکتم_حسینی
#آه_ای_امام_آهوان
#السلام_علیک_یا_قمر_العشیره
چه قد رشیدی، عجب روی ماهی
برای دو دستت بمیرم الهی
علمدار لشکر، حسینت برادر
به تو تکیه کرده، عجب تکیه گاهی
برای تو دشمن امان نامه آورد
چه اوهام خامی، چه فکر تباهی
شنیدم لبت آب را تا که پس زد
کشید از دلش آه، آن هم چه آهی
تو را مشک سوراخ از پا در آورد
وگرنه حریفت نمی شد سپاهی
صدایش زدیّ و حسین آمد از راه
چه حس غریبی، چه ادرک اخاهی
الهی که دست مرا هم بگیری
تو را دارد و بس زن بی پناهی..
#سیده_تکتم_حسینی
#تاسوعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷@sabzpoushan