▪️▪️▪️
روح پــدرم شــاد ،کـــه هــــر ســــال محـــرم
با ذکر ِحسین ابن علی حال ِخوشی داشت
#صفيه_قومنجانی
چون قاصدکی که بیصدا می آید
پیـــــغام نــوید ِآشنـــا مـی آید
در شهر لب انارها میشکفد
شهریورِ خوش آب و هوا مـی آید
#صفيه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan
خدا، تا دست بر لوح و قلم زد
بساطِ تیره ی شب را به هم زد
به مهرش، آفتابی تازه آورد
به لطفش، روز و شبها را رقم زد
#صفيه_قومنجانی
به روی چشم تَرم آفتاب میماند
هوای صحن خوش انقلاب میماند
اذان و اذن دخول و تب دو رکعت عشق
میان این همه رزق ثواب میماند
تمام پنجره ها را به عشق بوسیدم
و باز لذت ِحال خراب میماند
صدای دلخوش نقاره خانه میپیچد
به روی چشم ترم حس ناب میماند
تمامْ وقت شلوغ است صحنِ آزادی
سلام دادم و طعمِ جواب می ماند...
کنارِ گنبد و گلدستهی طلات آقا
چقدر خاطرهی بی حساب میماند
کنار این همه زائر درون هر چمدان
تب زیارت عالیجناب میماند
بیادِ صحن و سرایت هنوز بیدارم
تب زیارتتان مثلِ خواب میماند
#صفيه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan
نمیفهمند ماهی های سرگردان زبانم را
چه راحت میدهم بر باد گاهی دودمانم را
هم اینکه توی تنگ آب طوطی وار می رقصم
همین یعنی که بی تو کرده ام گم آسمانم را
شبیه ماه هستی پشت هر ابری نمی مانی
دلم قرص است روشن می نمایی دیدگانم را
تو را با چشمهای روشنم آهسته گم کردم
ببخش ای آفتاب این پلک های خسته جانم را
تمام واژه هایم بی تو طعم خاک می گیرند
بیا پر کن از آن جام بلورین ت دهانم را ...
#صفیه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan
برگها را تا خزان بر روی دوشِ باد برد
تازه فهمیدم که غم را میشود از یاد برد
باد و باران هم تبانی کرده اند این روزها
ناودان روی لبانش هر چه می افتاد برد
کوچه سرمست از ترنمهای یادت میشود
ظاهر اردیبهشتی را تب خـــرداد برد
زندگی زیبایی محض است باور میکنی
عشق را هم میتوان تا ناکـــجا آباد برد
دفترم را رو به چتر خاطرت وا میکنم
خاطراتت هر چه غیر از عشق یادم داد برد!
#صفیه_قومنجانی
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمین را با گلاب آذین گرفته
شکوهِ لاله و نسرین گرفته
بهاران شد بهاران شد بهاران
هوا را عطرِ فروردین گرفته
#صفيه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan
3.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام ای آفتابِ روی ایوان
پرستوهایخواب ِسوی ایوان
گل از گل وا شده اردیبهشت است
سلام ای عطرِ نابِ توی ایوان!
#صفيه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan
خدا خودش به دل کوچکم نگاه انداخت
مرا به خاطر تو در دل ِ گناه انداخت
دوباره گندم و سیب و حدیث تکراری
خلاصه هر دوی ما را به اشتباه انداخت
شبیه یوسف مصری هلاک تقدیریم
مرا به خاطر عشق تو توی چاه انداخت
نه چشم مانده به راهم نه پای مانده به گل
مصیبتی است که این روزها به راه انداخت
اگر چه طعم خوش خلوتت کنار من است
مخدری و خــدا بر سرم پـــناه انداخت
به خوبی تو ندیدم چرا که حضرت مـــِــهر
به محض آمدنت رو به قرص ِ ماه انداخت
همینکه پیش منی حال و روزمان خوب است
بمیرد آن که میان من و تو آه انداخت!
#صفیه_قومنجانی
از پنجره ی صبح به خورشید سلام
بر سبزه و باغ و عطر امید سلام
گیسوی سحر باز شد و نور دمید
بر آنکه به صبح عشق خندید سلام
#صفيه_قومنجانی
روزها در نظرم مثلِ شبِ تار گذشت
رفتی و ماحصلِ عمر به تکرار گذشت
غمِ دوری تو آهنگِ عجیبی دارد
غمِ دوری تو ای دوست به ناچار گذشت
خواب دیدم شبی از کوچهی ما میگذری
منتظر ماندم و با تلخی بسیار گذشت
جمعهها حال و هوای دل تنگم ابریست
بی تو بدجور بر این حالِ دلم، زار گذشت
قاصدکها خبر آمدنت را دادند
مژدهی آمدنت نیز به انکار گذشت!
مدتی میشود از مرگ خوشم میآید
مرگ بر عمرِ گرانمایه که بی یار گذشت!
#صفيه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan
تو را در لابه لای هر غزل جا میکنم هر شب
به عشقِ تو غزلها را تماشا میکنم هر شب
تو مثل ماه از دامان شعرم می روی بالا
چه راحت ماه را در دفترم جا می کنم هر شب
دوباره طاق ابروی تو و رقص غزل هایم
خودم را با خم ابرو مداوا می کنم هر شب
ردیف شعرهای خوب من هستی و می دانی
که دنیای غزل را با تو زیبا می کنم هر شب
نسیم عطر گیسوی تو آتش میزند جان را
و من با عطر موهای تو غوغا میکنم هر شب
هوای گرم مرداد و خیال ِروی دلجویت
به گرمای حضورت عشق برپا می کنم هرشب
و گندمزار موهایم بهاری می شود وقتی
گل ِمو را که از باغِ سرت وا می کنم هر شب
شب و روزم تویی من در درون خویش گم بودم
خودم را روی ِ دستان تو پیدا می کنم هر شب
#صفیه_قومنجانی
🇮🇷@sabzpoushan