بی تو شکوفه های سحر وا نمیشود
بازآ که شب بدون تو فردا نمیشود
ورد من است نام تو، هرچند گفتهاند:
شیرین دهن، به گفتن حلوا نمیشود
عشق من و تو قصه تلخ مصیبت است
میخواهم از تو بگسلم اما نمیشود
آتـــــش بگیر تا که ببینی چه میکشم
احساس سوختن به تماشا نمیشود
درد مرا ز چهره خاموش کس نخواند
چون شعر ناسروده که معنا نمیشود
باید ز هم گسست قیود زمانه را
با کار روزگار مدارا نمیشود...
⚘️ #عباس_خیرآبادی ⚘️