از او به دلم می رسد آزار، قشنگ است
بر سر بکشد چادر گل دار، قشنگ است
عاشق به پریشان شدنش زنده و معشوق
تأخیر کند لحظه ی دیدار قشنگ است
گاهی وسط صحبت رسمیِ من و او
تغییر کند حالت گفتار قشنگ است
از پنجره ی چشم پلنگ آهوی مستش
هی خیره شوی بر در و دیوار قشنگ است
می خندد و دل کندن از این منظره سخت است
تکرار شد این منظره، تکرار، قشنگ است
لبخند زد و گفت: توکّلتُ علی الله
خوشبخت شدن با نفس یار قشنگ است
#مجتبی_رافعی
🇮🇷 @sabzpoushan
زلال مثل چشمه پاک مثل گل بهارجان!
به جان من نشستهای لطیف انتظارجان!
سپیدهدم قدم قدم به جاده میکشانیام
صدای پای شوق در دلِ منی قرارجان!
به شعرها بهانهها نفس کشیدنم خوش است
مرا به خاطر آور از قدیمها نگارجان!
بدی و مهربانیِ تو در نگاهِ من یکیست
مباد شِکوه آورم به خانه یارِ غارجان!
جوانیِ مرا به بخت این و آن گره مزن
از آینه چگونه پس بگیرمت غبارجان!
به سینه آه مینشیند آه آتشم زده است
زمان گذشت پای خونجگرشدن انارجان!
شتاب را بگیر از نگاهِ بیقرارِ من
سمند زین مکن به رفتن از دلم سوارجان!
هر آنکه عاشق است با تو شعر را نفس کشید
هنوز نبض عشق در تو میزند نِزارجان!
#مجتبی_رافعی
🇮🇷@sabzpoushan