گلایههای پنهانی بیان هم میشود گاهی
کتاب عاشقی خط در میان هم میشود گاهی
همیشه پر زدن مفهوم آزادی نخواهد داشت
قفس اندازهی یک آسمان هم میشود گاهی
برای شاعران پاییز آغاز شکوفاییست
بهار عدهای رنگ خزان هم میشود گاهی
به دور خویش چرخیدن همیشه دور باطل نیست
که چرخ سنگ روی سنگ نان هم میشود گاهی
بلندی از نسیمی نرم زخمی سخت میبیند
عقاب بادپر بیآشیان هم میشود گاهی
مرا آرام میدیدی و فکرش را نمیکردی
که کوهی باوقار آتشفشان هم میشود گاهی
#مهدی_صحرایی
🇮🇷@sabzpoushan
انتظار
به دریا می برد چشمت نگاه تشنه ی ما را
به ساحل میکشاند وسعت سبز تو دریا را
نسیمی میتواند موج در یک جنگل اندازد
پریشان میکند اینگونه یادت خلوت ما را
تو در آئینهی اشراق خود را مینمایانی
مجسم میکنی آئینهی خورشید فردا را
در آفاق نگاهت انتظاری گرم میتابد
که روشن میکند روزی اجاق سرد دنیا را
بفرما ابر غیبت از سر راه تو برخيزد
زمینیها نمیدانند راز آسمان ها را
بفرما گل کند اردیبهشت انتظار ما
و از تقويم هامان پاک کن آثار سرما را
در این دنیا که از هر سو به دلها رنج میبارد
خدا از ما نرنجاند دل فرزند زهرا را
#مهدی_صحرایی
🇮🇷@sabzpoushan
ای سرو سربلند! تو بی سر چه میکنی؟
مولا! میان اینهمه کافر چه میکنی؟
ای نخل سربریدهی در کینه سوخته
با دستهدسته لالهی پرپر چه میکنی؟
نام تو بود آیهی « امن یجیب» من
بی من، منِ شکستهی مضطر چه میکنی؟
ای سید شباب! عزیز سه سالهات
از غصهی تو پیر شد آخر، چه میکنی؟
ای آخرین پناه من ! از حال من بپرس
از حال من بپرس که خواهر! چه میکنی؟
پشتت هنوز از غم اصغر خمیده است
هان ای بزرگ! با غم اکبر چه میکنی؟
پایت رمق نداشت که برگردی از فرات
با ماجرای دست برادر چه میکنی؟
هر زخم پیکر تو به باغ خدا دریست
در این کویر بی در و پیکر چه میکنی؟
#مهدی_صحرایی
🇮🇷@sabzpoushan