eitaa logo
سَبزِ سُرخ
11.4هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
18.3هزار ویدیو
81 فایل
جمهوری اسلامی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
6.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢آقامصطفی میشه امشب وقتی آقا رو میبینی به جای همگی ما بگی سلام فرمانده خلاصه آقا مصطفی نوش جونت @shohadanaja
سَبزِ سُرخ
💢به وقت شهادت
سی ام خرداد... نیمه های شب در دل خواب ناگهان احساس کردم از روی سطح بلندی پرتاب شدم پریشان ووحشت زده از خواب بیدار شدم... شروع کردم با تسبیحی که در دستانم بود ذکر گفتن: یا فاطمه ی زهرا... یا صاحب الزمان.. با افتادن هر دانه ی تسبیح تکان های ارمیای کوچکم بیشتر میشد آرام بهش گفتم ببخشید کوچولوی من بیدارت کردم نازدانه ی بابا😔 صبح روز سی ام خردادبود مصطفی شیفتش تمام شده بود روز گذشته برایم زنگ زد و گفت برای ناهار چیزی درست نکن غذا از بیرون میگیرم فقط بیست روز به دنیا آمدن ارمیای کوچولو باقی مانده بود به سختی حرکت کردم وگوشی ام را از روی میز برداشتم هیچکدام از پیامهای دیشبم را جواب نداده بود با خودم گفتم حتما خواب است دلم نیامد زنگ بزنم بیدارش کنم اما دلشوره ای عجیب تمام وجودم را در برگرفت ساعت 7صبح بود باصدای زنگ آیفون از جاپریدم همسایه ی مادرم بود خدایا این وقت صبح... به سختی ملحفه را روی ایلیاوملیکا کشیدم سردشان نشود نگرانی ام را ارمیا حس کرده بود و ناآرام شده بود آه طفل کوچکم در من چه خبر شده؟ چهره ی درهم زن همسایه خبر ناگواری را برایم تداعی میکرد نفس در سینه ام حبس شده بود توان حرف زدن نداشتم دستم را روی سینه ام گذاشتم صدای ضربان قلبم را میشنیدم حتما اتفاقی برای مادرم افتاده بود به سرعت گوشی را برداشتم شماره ی مصطفی را گرفتم او باید خودش را به من میرساند مرا پیش مادرم میبرد به محض روشن کردن گوشی چشمم ب پیامهای بالای صفحه افتاد😔😔😔 مصطفی جان شهادتت مبارک... شهادت مامور پلیس ... شب گذشته همکار وظیفه شناس نیروی انتظامی حین تعقیب و گریز سارقان دراثر برخورد با کابل برق فشار قوی وشدت جراحات به خیل همکاران شهیدش پیوست... وحشتناک بود باورکردنی نبود تنها بیست روز دیگر به دنیا آمدن کودکم مانده بود اینکه فرزندم را پدرش در آغوش بگیرد چیز زیادی نبود که در آن لحظه از خدایم می خواستم برای لحظه ای دنیا جلوی چشمانم تیره و تارشد و دیگر چیزی نفهمیدم... چشم که باز کردم خودم را در لباس بارداری دیدم که رخت عزایم شده بود و طفل معصوم و بیگناهی که همراه من ثانیه به ثانیه عزاداری میکرد وپدری که در آسمان چشم انتظار تولد فرزندش بود 😔😔😔😔 راوی:همسرشهید💔 @shohadanaja
پاییزشدکه خاطره هادوره ام کنند.. وکسی که تورادیده باشد،پاییزهای سختی خواهدداشت😔💔 بمان،اناربرایت شکسته ام که غمم را به این بهانه،برای تودانه دانه بگویم🌿 @sabzsorkh
دلتنگی یعنی هرلحظه به یادش باشی دلت بخادباهاش حرف بزنی گوشیتوبرداری ..شمارشوبگیری.. اماجوابتونده آروم که کسی نفهمه توی دلت بگی خیلی دلم برات تنگ شده💔... @sabzsorkh
ثانیه هاگاهی سرنوشت جدیدی رارقم زده اند... وشصت ثانیه وقت اضافی شایددریکی ازثانیه هایش درب رابکوبندوبابابرگردد😭💔 آخرین 💔 دلتنگی..💔 @sabzsorkh
دوست‌داشتنت سحرخیزترین‌حس‌دنیاست، کہ‌صبح‌ها پیش‌ازبازشدن‌چشم‌هایم درمن‌بیدارمی‌شود❤️ @sabzsorkh