🍀🍁🍀
پیداست ماه و ابر شب تار، نازک است
امشب حجاب چهرهی دلدار نازک است
سرمست مینوازی با زلف او خوشی
آهستهتر نسیم! که این تار، نازک است
چون چشم بستهام به جهان، دیدهام تو را!
فهمیدهام که پردهی اسرار، نازک است
میترسم از هجوم غمت بشکند، دریغ!
در سینهام دلی است که بسیار، نازک است
چیزی نمانده است که طوفان به پا شود
بغضِ مرا ببین که چه مقدار نازک است!
«حسین دهلوی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
خطی کشید روی تمام سؤال ها
تعریف ها، معادله ها، احتمال ها
خطی کشید روی تساوی عقل و عشق
خطی دگر به قاعده ها و مثال ها
خطی دگر کشید به قانون خویشتن
قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها
از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید
خطی به روی دفتر خط ها و خال ها
خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد
با عشق، ممکن است تمام محال ها
«فاضل نظری»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
آیینه شو، وصال پری طلعتان طلب
اول بروب خانه، دگر میهمان طلب
«صائب تبریزی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تو، هم آفرین به من
من ناگزیر سوختنم چون که زل زده است
خورشید تیزچشم تو با ذره بین به من
بر سینه ام گذار سرت را که حس کنم
نازل شده است سوره ای از کفر و دین به من
یاران راستین مرا می دهد نشان
این مارهای سرزده از آستین به من
تا دست من به حلقه ی زلفت مزین است
انگار داده است سلیمان نگین به من
محدوده ی قلمرویِ من چین زلف توست
از عرش تا به فرش رسیده است این به من
جغرافیای کوچک من بازوان توست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من
«علی رضا بدیع»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
در انتهای کوچه ی شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
این سوی شیشه، شیون باران و خشمِ باد
در پشت شیشه، بغض گلوگیر پنجره
اصرار پشت پنجره ی گفتگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
تا آن که طرح پنجرهای نو درافکنیم
دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
ما خواب دیدهایم که دیوار، شیشهای است
اینک رسیده ایم به تعبیر پنجره
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمیشود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره
«قیصر امین پور»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
در دایره ی بسته ی امیال غریزی
دنبال چه میگردی و دلخوش به چه چیزی؟!
در حسرت دریایی و میبینمت ای رود!
آن روز که چون موج ز دریا بگریزی
وقتی که قرار است نجنگیده ببازی
دیگر چه نبردی، چه جدالی، چه ستیزی؟!
نزدیکیام آموخت که از دیده ی معشوق
هر قدر شوی دور، همان قدر عزیزی
مستی اگر این بود که ما تجربه کردیم
بهتر که در این جام تهی زهر بریزی
«فاضل نظری»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
فواره وار، سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر
ماهی تویی و آب، من و تُنگ، روزگار
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
پلک مرا برای تماشای خود ببند
ای ردّ پای گمشده ی باد در کویر
ای مرگ! می رسی به من اما چه قدر زود
ای عشق! می رسم به تو اما چه قدر دیر
مرداب زندگی همه را غرق می کند
ای عشق! همّتی کن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر
«فاضل نظری»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
بختت بلند باد و بلندا ببینمت!
ایرانِ من مباد که تنها ببینمت!
یک عمر روی پای خودت ایستاده ای
بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت
زیبای چار فصلِ انار و بهارِ من
بر شاخه های شوق، شکوفا ببینمت
همچون حماسه های خودت با شکوه باش
تا هم چنان در اوج تماشا ببینمت
پرحوصله چو خاک خراسان و سیستان
یک رنگ، مثل آبی دریا ببینمت
پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب
ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت
من رأی می دهم به تو ای خاک جاودان!
در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت!
«جعفر عباسی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
خنده ات طرح لطیفی است که دیدن دارد
نازِ معشوق ِدلآزار، خریدن دارد
فارغ از گله و گرگ است شبانی عاشق
چشم سبز تو چه دشتی است، دویدن دارد
شاخه ای از سر دیوار به بیرون جَسته
بوسه ات میوه ی سرخی است که چیدن دارد
عشق بودی و به اندیشه سرایت کردی
قلب با دیدن تو شور تپیدن دارد
وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن
عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد
عمق تو دره ی ژرفی است، مرا می خواند
کسی از بین خودم قصد پریدن دارد
اول قصه ی هر عشق کمی تکراری است
آخرِ قصه ی فرهاد شنیدن دارد
«كاظم بهمنی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
خوب و بد، هر چه نوشتند، به پای خودمان
انتخابی است که کردیم برای خودمان
این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند
غم نداریم، بزرگ است خدای خودمان
بگذاریم که با فلسفه شان خوش باشند
خودمان آینه هستیم برای خودمان
ما دو رودیم که حالا سر دریا داریم
دو مسافر یله در آب و هوای خودمان
احتیاجی به در و دشت نداریم اگر
رو به هم باز شود پنجره های خودمان
من و تو با همه ی شهر تفاوت داریم
دیگران را نگذاریم به جای خودمان
درد اگر هست برای دل هم می گوییم
در وجود خودمان است دوای خودمان
دیگران هر چه که گفتند بگویند، بیا
خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
«مهدی فرجی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
به رویم باز کن میخانهی چشمی که بستی را
ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را
نمیآید به چشمم هیچکس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق، تمرین میکنم یکتاپرستی را
شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت:
فرو افتادن ما آبرو بخشید پستی را
در این بازار بیرونق، من آن ساعت شدم محتاج
که با ثروت عوض کردم غنای تنگدستی را
به تن تبعید شد روحِ عدمپیمای من ای عمر!
بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را؟
«فاضل نظری»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست!
در این مقابله، چون کوه استوار بایست!
به ساقهی تو اگر تازیانه زد پاییز
صبور باش و به امید نوبهار بایست!
خلاف گوشهنشینان و عافیتطلبان
تو در میانهی میدان کارزار بایست!
نه مثل قایق فرسودهای کناره بگیر
نه مثل طفل هراسیدهای کنار بایست!
مگو که پیچ و خم راه، بیقرارت کرد
چو رود بر سر آن قول و آن قرار بایست!
نهال من که به دل بیم سوختن داری!
امید را همهجا محترم بدار، بایست!
در این زمانهی بدنام ناجوانمردی
به نام نامی مردان روزگار بایست!
بس است این که به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار«نشستی»، به انتظار «بایست»!
«سجاد سامانی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
بدهم تکیه به تو، شانه شدن را بلدی؟
گرمیِ ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟
تو که ویرانه کننده است غمت می دانم
خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟
آن قدَر سوخته قلبم که قلم می سوزد
شمعِ گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟
مرغ عشقی شده دل، میل پریدن دارد
بال و پر در قدمت، لانه شدن را بلدی؟
می نویسم من عاشق فقط از قصّه ی تو
در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟
اشک شب های سحر سوخته ام پیشکشَت
تلخی گریه ی مردانه شدن را بلدی؟
هر کسی دیده مرا شاعر مجنون خوانده
تو بگو لیلیِ دیوانه شدن را بلدی؟
این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت
بدهم تکیه به تو، شانه شدن را بلدی؟
«علی نیاکویی لنگرودی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
ای فصل غیر منتظر داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من!
ای مطلع امید من ای چشم روشنت
زیباترین ستاره ی هفت آسمان من
ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من
با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر
من زنده ام به مهر تو ای مهربان من!
کی می رسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من؟
«حسین منزوی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
22.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🍁🍀
چند رباعی از «حامد طونی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگتر از نقطهی موهومی بود
این دایرهی کبود، اگر عشق نبود
از آینهها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینهی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمیگشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟
«قیصر امینپور»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته
آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته
میگذارد سر به روی شانههای دیگری
بار ما را روی دوش دیگران انداخته!
بوسهی پنهان من مُهر لبش را باز کرد
قصهام را بر زبان این و آن انداخته
غصهی دنیا و عُقبا را ندارم سالهاست
عشق ما را از زمین و آسمان انداخته
من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم
دستِ غیب انگار در آب روان انداخته!
«حسین دهلوی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🍁🍀
من نمی دانم چه باید گفت از نانی که نیست...
✔️ شعر طنزی از «ناصر فیض»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
یک دم ز بی وفایی عالم غمت مباد
یک عمر، عاشقی کن و یک دم غمت مباد
مردم به هر که آینه شد سنگ میزنند
از طعنه های عالم و آدم غمت مباد
گفت: اولین نشانه ی عاشق شدن غم است
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد
روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم
من میروم ز یاد تو کم کم، غمت مباد
دلشوره ی وصال و پریشانی فراق
از این غمت نبود، از آن هم غمت مباد
«فاضل نظری»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
گاهی سکوت، فرصت ابراز درد نیست
پایان با شکوه، ستیز و نبرد نیست
تعبیر، رفتن و در خود شکستن است
وقتی کسی کنار تو جز آه سرد نیست
باید تمام شهر بدانند بعد از این
هر عابر شکسته دلی کوچه گرد نیست
خلوت نشسته با شب و غمهای کوچه ها
مردی که غم به ذهن و دلش نیست مرد نیست
دیگر نگو سکوت نشان رضایت است
گشتم ولی نبود، عزیزم نگرد نیست
«علی موحد»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
کنار یکدگرند و ز هم گریزانند
پرندههای زبانبسته از چه میخوانند؟
گلایه دارم از این مردم قضاوتگر
که از مصائبِ ما ذرهای نمیدانند
درود بر شرفِ ابرها که میگریند
برای اینکه دمی غنچه را بخندانند
من و تو آینههایی غباراندودیم
چه بد که خاطرهها یادمان نمیمانند
مسافران مسیرِ سرابِ چشمانت
هنوز هم که هنوز است در بیابانند
دل از غمِ تو بریدم همین که فهمیدم
که موجها ز تقلای خود پشیمانند
برای فهمِ جهان غیر مرگ راهی نیست
همیشه پنجرهها پشتِ پرده پنهانند
«احسان انصاری»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
عشق را بی تو به قلبم لحظه ای دعوت نکردم
عشق را جز در نگاهت پیش از این رؤیت نکردم
بغض هایم را به تنهایی فروخوردم همیشه
خنده هایم را به جز تو با کسی قسمت نکردم
تکیه گاه غصه هایم شانه های محکمت بود
تا نسوزی پا به پایم گریه ی راحت نکردم
شاخ و برگ آرزوهای قشنگم را بریدم
از درخت عشقمان نه، لحظه ای غفلت نکردم
دل بریدن سخت باشد؟! نه، خیالت تخت باشد
جز به دل کندن به چیز دیگری عادت نکردم
دست هایت را گرفتم قلبم آن جا گرم تر شد
دیگر از دنیای سردم با خدا صحبت نکردم
هر کجا باشی همان جا هست آرام و قرارم
دوستت دارم که هرگز شِکوه از غربت نکردم
«صامره حبیبی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد
هرگز مژه بر هم ننهد عاشق صادق
آن را که به دل عشق بوَد خواب نباشد
در پیش قدَت کیست که از پا ننشیند
یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد
چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست
نرگس شود افسرده چو در آب نباشد
گفتم: شب مهتاب بیا نازکنان گفت:
آن جا که منم حاجت مهتاب نباشد
«مهدی سهیلی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
🍀🍁🍀
تو مپندار که در فکر تنم
نگران سرطان وطنم
او که بیمار شود ما همه نیز
من که بیمار شوم، یک بدنم
وطنم از تن من خستهتر است
درک کن درد مرا از سخنم
به تو سوگند که از غصه ی خویش
لحظهای پیش تو من دم نزنم
من از آن یوسف گمگشته ی خویش
مالک بوی خوش پیرهنم
کی برون آید از این چاه، وطن؟
کاش روزی که در او زنده منم!
غرب در راحت و من در صدد
آب در هاون خود کوفتنم
من شفا میطلبم بهر وطن
نه شفای بدن خویشتنم
هر کجا جان مرا یار گزید
جسمم اما بگزیند وطنم
و پس از من بگذارید کمی
خاک ایران به میان کفنام
گرچه بیشعله و بیدود روم
عشق تأیید کند سوختنم
شعل شهر فروخفت ولی
من پی شعله بر افروختنم
«مجتبی کاشانی» (سالک)
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
14.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🍁🍀
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید/
رضا جان است شاه مردم ایران، رضاخان نه
☘ شعر زیبای «محمد حسین ملکیان»
در پیشگاه امام خامنهای (سایه ی بلندشان پایدار)
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛