فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「📿」
خدایا!
تو خود نجاتمان ده!
🤲🏼 #نیایش
🌳 @sad_dar_sad_ziba
「🍃「🌹」🍃」
👌🏽 با اینها زندگی کن!
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «فرنگیس» ⏪ بخش نخست مادرم همیشه میگفت: «چه قدر شری تو، فرنگ! اصلاً تو اشتباهی دنی
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «فرنگیس»
⏪ بخش: دوم
حرفش انگار آب سردی بود که روی تنم ریخت. وقتی قیافه و چشمهای اشک آلودم را دید، کمی ساکت شد و با ناراحتی ادامه داد:
«روله، من از تو بیشتر دلم میخواهد بروم زیارت، اما رویم سیاه، چه کنم با دست خالی. نباید پول کرایه ی ماشین داشته باشیم؟ نباید غذایی درست کنیم؟»
بعد هم بدون این که یک کلام دیگر بگوید، پشتش را به من کرد و رفت. برگشتم جلوی در خانه زانوها را بغل کردم و نشستم. زیر چشمی، به دختر داییهایم نگاه میکردم که هی این طرف آن طرف میرفتند و شادی میکردند. دلم میخواست من هم با آن ها بروم زیارت. هر کدام با خوشحالی کاری می کردند. من فقط حرص میخوردم و بغض، بیخ گلویم را فشار می داد. همان طور که کز کرده بودم، پدرم را دیدم که می آید. وقتی رسید پرسید:
«روله، چی شده؟ چرا این قدر ناراحتی؟»
تا دست روی سرم کشید، گریه ام گرفت. حالا گریه نکن، کی کن. پدرم نشست کنارم و با تعجب نگاهم کرد هق هق کنان گفتم:
« کاکه، مردم میخواهند بروم چم امام حسن. من هم دلم میخواهد بروم.»
خشکش زد. اولش هیچی نگفت، ولی بعد دهن باز کرد و جویده جویده گفت: «غصه نخور، روله. خدای ما هم بزرگه.»
از جلوی در خانه تکان نخوردم. به چشمه خیره شده بودم و به صدای آدم ها گوش می دادم. با خودم می گفتم کاش ماشین فرمان خراب شود و هیچ کدامشان نرسند به زیارتگاه!
نمی دانم چه مدت آن جا نشسته بودم که از دور، پدرم را دیدم. که خوشحال و خندان می آمد. رسیده نرسیده، بلند گفت:
«فرنگ... بدو برو حاضر شو. وسایلت را جمع کن که جا نمانی.»
فکر کردم خواب می بینم. نمی دانم از کجا، اما پول سفرم را تهیه کرده بود. می دانستم جور کردن این پول برایش سخت است، اما به خاطر این که دل من نشکند، هر طور شده، پولش را جور کرده بود. پول کرایه ام را به فرمان داد و پولی هم داد دست دایی ام. پدرم خوشحال بود که مرا به زیارت می فرستد، خوبِ خوب یادم هست که چشم هایش پر از اشک شده بود. می دانستم خودش هم دوست دارد بیاید زیارت. گوشه ی سر بندش را جلوی چشم هایش گرفته بود و های های اشک می ریخت.
از خوشحالی روی پاهایم بند نبودم. بالا و پایین می پریدم و مدام می رفتم پیش این و آن و می گفتم:
«من هم می آیم زیارت!»
وقتی قرار شد حرکت کنیم، دویدم پشت جیپ و کنار بقیه نشستم. قرار بود ماشین یک عده را ببرد و برگردد بقیه را هم بیاورد. پدرم سفارشم را به همه کرده بود. با خوشحالی از پنجره ی پشت ماشین او را نگاه می کردم و برایش دست تکان می دادم. پای دیوار ایستاده بود و رفتن ما را نگاه می کرد. راه که افتادیم، همه صلوات فرستادند. راستی راستی که از خوشحالی داشتم پرواز می کردم.
توی راه فقط شادی می کردم. زیاد بودیم. ته جیپ به هم فشرده نشسته بودیم و به هم فشار می آوردیم. گنبد زیارتگاه که از دور پیدا شد، همه بی اختیار صلوات فرستادند.
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🔻 #نکته:
«فرستادن داستان به دیگر رسانه ها تنها با ذکر نشانی همین کانال، مجاز است.»
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش ساخت دارکوب کاغذی جذاب 🐤
#خودمونی 🧶
🎁 @Sad_dar_sad_ziba
🍀 همنشین
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
🌿 «زندگی زیباست»
🍃 @sad_dar_sad_ziba
میشود هایت را بنویس
و وقت بگذار برای بزرگیت برای وسعت روحت
و با قدرت فریاد بزن که «میشود»!
میشود از نو آغاز کرد،
میشود شادتر بود،
میشود زیباتر زندگی کرد،
میشود عاشقانه نفس کشید،
میشود مهربانتر به اطراف نگاه کرد
آری میشود تمام نمیشودهایمان را
به میشودها تبدیل کنیم.
«میشود باید بشود.»
🌱 «زندگی زیباست»
🌾 @sad_dar_sad_ziba
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚶♂ توصیههای «زکریای رازی» برای سفر در فصل گرما
#پیادهروی_اربعین
🍏 #سلامت
🍎 @sad_dar_sad_ziba 🍎
┗━━━━━━━━•••━━🍏━┛
چیزی که میماند، خاطره است.
خاطره، طلاست.
ما با خاطراتمان زندهایم نه با سکوها و آویزها.
خاطرهها از آن جهت که به تاریخ معنا میدهند، همه خوب و گرانبها هستند، چه تلخ چه شیرین.
🌸 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba
🔸 عقده گشایی شبکه ی دولتی انگلیس نسبت به قهرمانی «آرین سلیمی» با انتخاب یک عنوان
🔹 «آرین سلیمی» شب گذشته با پیروزی بر حریف انگلیسی خود به طلای مسابقات المپیک دست یافت.
🔷 #سواد_رسانهای
#جهان_جادو
/جهان رسانه 📡 💻 📱
╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 همچون شیر باش!
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/ یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🔺
☘ جمهوری اسلامی از «ناهید کیانی» که در فتنه ی مهسا امینی مواضع و کارنامهی درستی نداشت آن قدر حمایت کرد تا به مقام تاریخی رسید.
اما پهلوی، کشتیگیر قهار، «عبدالله موحد» را که چندین و چند مقام جهانی داشت، تنها به جرم نبوسیدن دست شاه، از تمام فعالیتهای ورزشی محروم کرد!
🔹 خودکامه و مستبد (دیکتاتور) کیست؟
#تلنگر 👌🏼
💢 @sad_dar_sad_ziba