eitaa logo
اخلاق در حوزه‌ی اجتماع
405 دنبال‌کننده
30 عکس
4 ویدیو
1 فایل
دین و اخلاق در جامعه ایران. در اینجا روزنوشت های دکتر مهراب صادق‌نیا در باره وضعیت دین و اخلاق در جامعه ایران به اشتراک گذاشته می شود.: MehrabSadeghNia
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹این کار اسم‌ش منکر است نه نهی از منکر! ❇️ هر جوری که ماجرا را روایت کنید، باز هم از زشتی نمی‌افتد. "طلبه‌ای با لباس روحانیّت موبایلش را سمت مادری که بچه‌ی بیمارش را در آغوش دارد، می‌گیرد تا از او فیلم بگیرد؛ به این بهانه که چرا روسری از سرت افتاده است. مادر متوجه و خشم‌گین می‌شود و بر آن طلبه می‌شورد و با جیغ و ناله از او می‌خواهد تا فیلمی را که گرفته است پاک کند. طلبه مقاومت می‌کند، پای دیگران به ماجرا باز و داستان پیچیده‌تر می‌شود." حالا فیلم این مشاجرا در شبکه‌های مجازی دست به دست می‌شود تا لعنت کاری که آن طلبه‌ی جوان کرده است، دامنِ همه‌ی طلبه‌ها و بلکه حوزه و نظام را بگیرد. اسم این کار هر چه باشد، امر به معروف و یا نهی از منکر نیست. اسم این کار بی‌سلیقگی است. اسم‌ش تجاوز به حقوق یک انسان و دست‌درازی به حریم خصوصی اوست. اسم این کار گناه است. نگویید آن‌جا درمان‌گاه بوده و مکان عمومی، توجیه درستی نیست. مگر شما می‌توانید از کسی (حتی یک مرد) که در دریا شنا می‌کند و یا در خیابان راه می‌رود، با این بهانه‌ی این که این‌جا مکان عمومی است و اجازه لازم نیست، عکس بگیرید؟! احتمالا با تابلوهایی که روی آن نوشته شده است "این مکان مجهز به دوربین مخفی است" روبرو شده‌اید. این هشدار ممکن است جنبه‌ی بازدارنده هم داشته باشد؛ ولی هدف اولیّه‌ی آن ترساندن نیست؛ بلکه رعایت حقوق افراد است. به این معنا که یک نفر، حتی اگر دزد باشد و بخواهد دزدی بکند، باز هم حق دارد که بداند یک جایی دارند از او فیلم‌برداری می‌کنند. این تابلو به این معناست که در مکان عمومی، حریم خصوصی یک دزد هم محترم است. حریم خصوصی افراد حتّی در نکان‌های عمومی هم محترم است. با هیچ بهانه‌ای نباید حقوق افراد زیرپا گذاشته شود. آقایان محترم، چشمی را می‌خواهید پاک کنید، با نادانی خود کور نکنید! با این کارها نفرت را در عمق جان مردم ته‌نشین می‌کنید. به بهانه‌ی امر به معروف، مردم را به جان هم نیاندازید. این دستور متعالی دینی، برای حفظ انسجام و سلامت جامعه است، از آن جوری استفاده نکنید که جامعه دوقطبی شده و مردم با یکدیگر دست به‌یقه شوند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۲/۱۲/۲۰ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹ایرانی‌ها دین‌دار بودند، حتی زمانی که کسی از بی‌حجاب‌ها عکس نمی‌گرفت. ❇️ حکایت عبدالله مستوفی از تاریخ اجتماعی ایران در زمان قاجار، خواندنی است. او در بخش‌هایی از کتاب "شرح زندگانی من" از اهمیّت و آداب و رسوم ماه رمضان در میان مردم می‌گوید. مستوفی می‌نویسد: ... ماه رمضان ماه قرآن خوانی است بعضی بودند که هر روز یک قرآن تمام می‌خواندند این‌ها اکثر اشخاصی بودند که قرآن استیجاری می‌خواندند و در مقابل هر قرآن تمام منتهی دو قران گرفته برای پدر یا مادر یا برادر موجر نیابتا قرآن می‌خواندند بعضی از اهل خیر قبل از ماه چندین جلد قرآن خریده به این و آن می‌دادند و بیش‌تر زن‌ها و مردمان پولدار بی‌سواد باین خیرات اقدام می‌کردند تا حالا که خود از قرآن خواندن محروم‌اند وسیله قرائت برای سایرین تدارک کرده باشند. کم‌تر کسی بود که سواد داشته باشد و ماه رمضان یک قرآن تمام ختم نکند حتی در میان عوام معروف بود که هر که قرآنی در ماه رمضان شروع کند و نیمه تمام گذارد مقروض خواهد شد. نوکرهای ما همه گَرکانی و باسواد بودند و وقتی از پشت اطاق آن‌ها، می‌گذشتی صدای زمزمه‌ی قرآن خوانی آن‌ها بلند بود. مسجدها عموما پر می‌شد، مردم از هر طبقه و هر صنف نماز ظهر و عصر را به‌جماعت می‌خواندند. بعد از نماز امام مسجد اگر از اهل فضل ،بود خود به منبر می‌رفت و مردم را موعظه می‌کرد. چنانچه باصطلاح دست منبر نداشت واعظ دیگری از واعظ‌های شهر دعوت شده بود که بعد از نماز برای مردم موعظه کند. روزهای جمعه و احیاها به‌مناسبت تعطیل، مساجد پرجمعیت تر از سایر روزها می‌شد. بعضی از مقدسین هم بودند که قبل از افطار به مسجد، رفته، نماز مغرب و عشا را هم به جماعت می‌خواندند و بعضی که خیلی مقدس‌، بودند صبح‌ها هم همین کار را می‌کردند ولی صبح و مغرب و عشا دیگر بعد از نماز موعظه در کار نبود زیرا احتیاج بخواب و خوراک محلی برای شنیدن وعظ باقی نمی‌گذاشت و مؤمن خود را به‌عجله به خانه می‌رساند تا سر سفره‌ی دراز، پهن و یا در رخت‌خواب پهن، دراز بکشد.(ص. ۳۲۸) ❇️ ماه رمضان، و اساسا دین‌داری ایرانی‌ها داستانِ امروز و دیروز نیست؛ روایت قرن‌هاست. حتی آن سال‌هایی که حاکمان به دین روی خوش نشان نمی‌دادند و پلیس‌ها از بی‌حجاب‌ها عکس نمی‌گرفتند، و کسی به بهانه‌ی نهی از منکر حریم خصوصی دیگری را تهدید نمی‌کرد، باز هم مردم ایران دین‌دار بودند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹از "خمینی ای امام" تا "دافی سورپرایز" فاصله‌ای که مسئولان فرهنگیِ غیرفرهنگی ایجاد کرده‌اند! ✅ امروز با چند بچه دبستانی هم‌سفر بودم. یک پسر و دو دختر. از من تقاضای آهنگ کردند و البته سلیقه‌‌ام را نپسندیدند. چاره‌ای نبود، از آن‌ها خواستم " هر کدام یک آهنگ پیشنهاد کنید برای‌تان دانلود کنم" اولی گفت: "آهنگ ریمکس چیپس"، دومی گفت: "یا آقامون جنتلمنه‌ی ساسی مانکن یا دافی سورپرایز" و نفر سوم که زبان انگلیسی‌اش کامل بود گفت "بیلی آیلیش". با هر زحمتی و پس از مطمئن شدن از تلفظ اسم‌ها، آهنگ‌ها را دانلود کردم و از طریق بلوتوث ماشین برای‌شان پخش کردم. آهنگ‌ها را کاملا حفظ بودند و تقریبا تمام متن آن‌ها را هم‌خوانی می‌کردند. اسم سه‌تا از این آهنگ‌ها تا حالا نشنیده بودم. با تعجب پرسیدم که " شما این آهنگ‌ها را از کجا شنیده‌اید؟" هر سه‌ نفر که از قضا در شهر قم "مقدس" و در مدارس دولتی درس می‌خوانند، گفتند در مدرسه و از هم‌کلاسی‌های‌مان یاد گرفته‌ایم. آقایان مسئول فرهنگی، فرهنگ‌ناشناس، احتمالا اگر این یادداشت را بخوانند می‌روند سراغ آن مدرسه‌های بی‌نوا و مدیران‌شان را به جرم کوتاهی در تربیت کودکان سرزنش می‌کنند، بعد هم تصمیم می‌گیرند خودشان آستین بالا بزنند و هر کدام‌شان جداگانه با کمک‌های دولتی و غیردولتی مدرسه‌ی غیرانتفاعی تاسيس کنند تا بلکه به صورت گل‌خانه‌ای کودکان را به گمان خود درست تربیت کنند! فرهنگ شعار مهم و به درستی مبنایی انقلاب اسلامی بوده است، به گمانم در کم‌ترین کشوری این همه بودجه به سمت چیزی که آقای فرهنگ می‌دانند سرازیر می‌شود؛ ولی نتیجه‌اش می‌شود "دافی سورپرایز" و "بیلی آیلیش" در شهر قم. البته من شاید مشکل چندانی با انتخاب بچه‌ها نداشته باشم؛ ولی حضرات مسئول فرهنگ قطعا با این انتخاب‌ها مشکل دارند. بد نیست که آقایان بعد از این همه سال، در درستی جایگاه خود و برنامه‌ریزی خود شک بکنند. احتمالا آنها فهم درستی از فرهنگ و کار فرهنگی ندارند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۲/۱۲/۲۵ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹به بنیادهای عاطفی اخلاق برگردیم ✅...شاید بویژه برای دوستان حوزوی و طلبه‌ی من تلخ باشد؛ ولی چاره‌ای جز پذیرش این تلخی و تلاش برای چاره کردن آن نیست. روحانیان، بیش و کم، اعتبار و اقتدار اخلاقی گذشته‌ی خود را از دست داده‌اند. شواهد فراوانی برای این پدیده وجود دارد، از مطالعات تجربی و علمی گرفته تا داده‌های دمِ دستی و مشاهدات شخصی هر کدام‌مان. همین که برای یک تذکر ساده در باره‌ی رعایت حجاب، کار به فیلم و عکس کشیده می‌شود و پای پلیس و دادستانی به وسط می‌آید، نشان می‌دهد که یک جای کار لنگ است و اوضاع چون گذشته نیست. امروز وقتی به یک خانم میان‌سال، بابت رفتارش یک تذکر دوستانه و مؤدبانه دادم، رو به من کرد و گفت: "خیال می‌کنید که برای من آسان است بعد از یک عمر دین‌داری و نماز و روزه، امروزه این‌گونه باشم؟! ما را به این‌جا رسانده‌اند.( خواست احترام کند و نگفت رسانده‌اید.) جایی که خودمان نمی‌خواستیم." من سرچشمه‌ی رفتار اخلاقی و دینی را در واکنش عاطفی انسان قرار می‌دهم. دین‌داری و اخلاق چیزی نیست که معمارگونه با ریاضیات و هندسه به جان‌ش افتاد و آن را بر جامعه تحمیل کرد؛ نباید عاطفه‌ی انسانی را نادیده گرفت و صرفا با زبان عقل، فلسفه، و فقه با مردمی از جنس گوشت و پوست و استخوان، که از احساسات سرشارند سخن گفت. مردمی که ناشناس از کنار چشمان ما عبور می‌کنند، ممکن است یک رنج‌نامه باشند یا یک سناریوی غم‌بار. برای این که دعوت به رفتار دینی و اخلاق، خودش دینی و اخلاقی باشد، لازم است به بنیادهای عاطفی و روابط انسانی دین بیش‌تر توجه شود. روحانیان اگر دوست دارند دست‌کم به اندازه‌ی گذشته اقتدار اخلاقی داشته باشند، باید رابطه‌ی خود با مردم را ارزیابی و بازسازی کنند. رابطه‌ای که از مهربانی و شفقت سرشار باشد. رابطه‌ای که نشان دهد ماهیتی هم‌دلانه و دل‌سوزانه دارد و نه آمرانه و مکلفانه. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹 نوروز خودِ ماست؛ انکارش نکنید. ✅ ...مادرم سفره‌ی هفت‌سین را با تمام تشریفات‌ش در وسط اطاق پهن کرده بود و خودش دست زیر چانه و غم‌گین در انتظار خبری از جبهه بود. از دیشب زمین و زمان رنگ دیگری گرفته بود و صداهای انفجار لحظه‌ای قطع نمی‌شد. فاصله‌ی منزل ما تا محل عملیات زیاد نبود. از دی‌شب معلوم بود که اتفاق‌های تازه‌ای افتاده است. هر از چندی یک نفر از منطقه می‌آمد و خبری می‌آورد. رادیو هم با پخش مارش اعلام کرده بود که از ساعت سی دقیقه بامداد عملیاتی با نام فتح‌المبین و رمز "یا زهرا" در منطقه‌ی کرخه و جاده‌ی اهواز-اندیمشک آغاز شده است. سهراب جبهه بود و مادرم با هر صدای انفجار و غرش هواپیما دست‌ش را بالا می‌آورد و می‌گفت "خدایا بیدارِ این بچه‌ی من باش." در لهجه‌ی دزفولی، "بیدار کسی بودن" به معنای مراقبت از کسی کردن است. مادرم آشکارا میان سفره‌ی هفت‌سین و صداهای انفجار، میان شادی سال نو و اضطراب جنگ در آمد و شد بود. گویی داشت سعی صفا و مروه می‌کرد. روز بعد خبر آوردند که سهراب مجروح شده و معلوم نیست به کدام بیمارستان منتقل شده است، بعد هم خبرهایی دیگر از شهادت دوستان هم‌سایه و فراگیر شدن صدای شیون و اندوه در شهر. با این حال، سفره‌ی هفت‌سین از منزل ما جمع نشد. جنگ چند سال بعد هم ادامه داشت و جوانان عزیز دیگری شهید شدند و مادران بیش‌تری داغ‌دار، ولی نوروز و سنت‌های نوروزی هم‌‌چنان زنده ماندند. نوروز و سنت‌های نوروزی، اجتماع امور مقدس بود؛ از دید و بازدید و صله‌ی ارحام گرفته تا گذشت و تحوّل و دهش؛ شهیدان هم مقدس بودند و در متن این سنت‌ها جای گرفتند. نوروز برای ایرانی‌ها هیچ وقت چیزی مقابل اسلام و سنت‌های مذهبی نبوده است. قرن‌هاست که ایرانی‌ها هم نوروز دارند و هم رمضان و هم محرم. "ما" ایرانی‌ها را "ما" می‌کند. فرهنگ‌مان را پیش چشم‌مان پررنگ می‌کند. تاریخ‌ و هنرمان را به رخ جهان می‌کشد. انکار این سنت‌ها و قراردادن‌شان در ترازو و مقایسه‌ی آن‌ها با سنت‌های مذهبی، یک بی‌سلقیه‌گی زیان‌بار است. کسانی که با انگیزه‌ی پررنگ کردن سنت‌های مذهبی، نوروز و سنت‌های نوروزی را کوچک می‌شمارند، ایرانی‌ها را به مسیر خطرناک انتخاب این یا آن می‌کشانند. انتخابی که شاید نتیجه‌اش باب میل آن‌ها نباشد. 🌹 نوروز ایدون باد.🌹 مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۱ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹 نرده‌بان ساده‌زیستی ✅ ساده‌زیستی، به معنای گزینش کم‌هزینه‌ترین و معقول‌ترین راه‌های رسیدن به نیازمندی‌ها، به قول "دنی دووِر" هنر خوب زیستن است و بویژه در جهانِ صنعتی یکی از فضیلت‌های برتر. برای این فضیلت، تا دل‌تان بخواهد، می‌توانید آیه و حدیث پیدا بکنید و آن را به فهرست فضیلت‌های دینی نیز بیافزایید. ساده‌زیستی به دلیل آن که کم‌تر به "احساس محرومیّت نسبی" در نزد کم‌برخوردارها دامن می‌زند، برای آن‌ها یک سنجه‌ی اخلاقی هم هست. آن‌ها با ساده‌‌زیست‌ها خوش‌ترند و از کسانی که اشرافی زندگی می‌کنند، دل‌خور. با این حال، این سال‌ها بیش از اندازه و به شکلی اغراق‌آمیز در باره‌ی این فضیلت سخن گفته می‌شود. در حقیقت، ساده‌زیستی و اشرافیّت به نردبانی برای فراز و فرود تبدیل شده‌اند؛ یکی به صِرف ساده‌زیست خوانده شدن، از این نردبان بالا می‌رود، و دیگر به اتّهام اشرافیّت از آن سوی نردبان به زیر کشیده می‌شود. به همین جهت است که بسیاری از ساده‌زیستن‌ها، از سرِ نمایش فضیلت است و نه فضیلت‌مندی. در حقیقت، تلاشی است برای بالارفتن از نردبان قدرت. در باره‌ی ساده‌زیستی اغراق می‌شود، زیرا برخی هر خطا و ناکارآمدی‌ای را زیر آن پنهان می‌کنند. برای نمونه، تا گندش در می‌آید که یک نفر غیرقانونی و با استفاده از رانت پولی را جابه‌جا کرده است، و یا زمینی را به ملکیّت در آورده است، گروهی شواهد و مستندات را لگد کرده و در دفاع از او می‌گویند ساده‌زیست است! درست است که در جامعه‌ای که دچار بحران‌های اقتصادی است، و بسیاری از مردم توان چرخاندن زندگی معمول خود را ندارند، ساده‌زیستی به گل سر سبد فضایل تبدیل می‌شود؛ ولی نباید با اغراق در آن، ریاکاری و تزویر و ناکارآمدی جای‌گزین عدالت، تعهد، و کارآمدی شوند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۴ @Mehrabsadeghnia https://t.me/sadeghniamehrab
🔹دین‌گریزی ستیزه‌جویانه! ✅ قبل از سال ۱۴۰۱ در خیابان، دانشگاه، سینما، و کافه‌ها بسیار می‌دیدم که دخترانی با پوشش‌های متفاوت با هم دوستی و معاشرت می‌کردند. بارها می‌دیدم که دختری با پوششِ کم برای دوست خود که چادری بود در کافه‌ای جشن تولد گرفته و با دوستان مشترکشان شادی می‌کردند و عکس می‌گرفتند. آن‌چه می‌دیدم تصویری امیدوار کننده از مدارای فرهنگی ایرانی‌ها بود که دیگری‌پذیری آن‌ها را به خوبی نشان می‌داد. این دیگرپذیری لازمه‌ی هر جامعه‌ی جدید است که از رنگارنگی فرهنگی و قومی برخوردار است. با این حال، و علیرغم غیبت دین در اتفاق‌های آن سال، که سبب شد آن اتفاق‌ها نه روایت دینی بیابند و نه ضد روایت دینی، این مدارا تا اندازه‌ی زیادی آسیب دیده است. البته از حق نگذریم که گروه‌های مذهبی هم‌چنان از رواداری بیش‌تری برخوردارند و به رغم این که جسته و گریخته رخدادهایی چون درمانگاه قم و یا حوادث مترو اتفاق می‌افتد؛ گروه‌های مذهبی تلاش بیشتری دارند تا غیر خودشان را پذیرفته و با آن‌ها از سرِ مدارا رفتار کنند. اما در سوی دیگر ماجرا، رگه‌هایی از خشم و ستیزه‌جویی در میان گروه‌های کم‌تر وفادار به دین ( در خوانش سنتی‌اش) به چشم می‌خورد. در حقیقت، نوعی از دین‌گریزیِ خشن و ستیزه‌جو در حال شکل‌گیری است که گروه‌های مذهبی را در معرض خشونت قرار می‌دهد. این روزها با پرسش‌هایی چون "چرا روزه می‌گیری؟"؛ "چرا این لباس را می‌پوشید؟"، "شما دیگه چرا رفتی زیارت کربلا و نجف؟!" و ... روبرو می‌شوم و می‌بینم که برخی برای در امان ماندن از پرسش‌های دل‌چرکین‌کنی از این دست از آشکار کردن روزه‌داری خود پرهیز دارند. گاه چادری‌ها رفتار مناسبی نمی‌بینند. خلاصه این که، آن مداری فرهنگی و مذهبی قدری خشن شده و مایه‌هایی از لج‌بازی و تندخویی به خود گرفته است. این وضعیّت اگر شدیدتر شود، خطرناک‌تر از هر وضعیّت دیگری است و دردناک‌تر از هر چیزی که یک جامعه می‌تواند تجربه کند. هر کس و به هر بهانه‌ای آب به آسیاب این لج‌بازی و دیگرانکاری بریزد، به خونین شدن تمایزات فرهنگی و فروپاشی اجتماعی دامن زده است. راه حل مشکلات فرهنگی و رسیدن به وضعی که پسندیده می‌دانیم، این نیست که مردم را با هم دست‌به‌یقه کرده و به جان هم بیاندازیم، اصلاح و تربیت یک امر ارتباطی است و هر کاری که به روابط و پیوندهای اجتماعی آسیب بزند، اصلاح را ناممکن‌تر می‌کند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۸ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹کاش به هوش فرهنگی مردم اعتماد می‌کردید! ✅ ... به هر حال، سیزده‌هم فروردین هم سپری شد. امسال این روز با بیست و یکم ماه مبارک رمضان و سال‌روز شهادت امام علی علیه‌السلام، هم‌زمان شده و اسباب نگرانی شماری از مسئولان را فراهم آورده بود. آن‌ها با جانب‌داری از مناسک مذهبی این روز، نگران بودند که مبادا مردم به بهانه‌ی روز طبیعت، به اندازه‌ی کافی داغ‌دار شهادت امام علی علیه‌السلام نباشند و یا سوگواری خود را نشان ندهند و یا حتی کاری بکنند که با سوگواری ناسازگار باشد. راستش را بخواهید این همه نگرانی آن هم از مسئولان سیاسی و دولتی قابل درک و توجیه نیست. این آقایان مسئول گمان می‌برند که اگر مداخله نکنند و پای پلیس و قوه‌ی قهریه را به میان نکشانند فاجعه رخ می‌دهد؛ در حالی‌که مداخله‌ی آن‌ها جز لجاجت و سرکشی نتیجه‌ای ندارد. این اولین بار نیست که یک روز عزا با یک روز جشن هم‌زمان می‌شوند، قرن‌هاست که این هم‌زمانی‌ها اتفاق افتاده و مردم خودشان با تکیه به هوش فرهنگی خود، مسئله را چاره کرده‌اند؛ بگونه‌ای که الآن هم عزاداری‌ها وجود دارد و هم جشن‌های ملی. کاش می‌شد فهمید که این مسئولان سیاسی و دولتی از کجا به این نتیجه رسیده‌اند که مردم از آن‌ها انتظار دارند در نقش "هیئت‌داران مذهبی" ظاهر شده و وقت و انرژی خود را صرف تدبیر مناسک و مناسبت‌های مذهبی بکنند. آقایان، شما هیئت دولت هستید و باید تلاش کنید مشکلات ریز و درشت این مردم را حل کنید. گرانی و تورم و بی‌پولی و نظام بهداشت و درمان و امنیت این مردم را چاره کنید. آن‌ها خودشان بلدند عزاداری کنند و هیئت‌های مذهبی راه بیاندازند و مسجد بسازند و روحانی مسجدشان را انتخاب کنند. مردم از قرن‌ها پیش این کارها را می‌کرده‌اند، آن‌ها نشان داده‌اند که بلدند چطور هم سیزده را به در کنند و هم سوگوار امام علی علیه‌السلام باشند. شما ساکت بمانید و به کارهایی برسید که مسئولیّت ذاتی شماست. مردم بهتر از شما بلدند چه باید بکنند. مداخله‌های شما کار را خراب‌تر می‌کند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۱۳ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹ماهیّت شخصی و غیرمناسکی دعا. ✅ سنت دینی اسلام دعا را هسته اصلی عبادت می‌داند: « الدّعا مُخّ العبادة». ماه رمضان و شب قدر بهار دعاست؛ امّا در این که دعا به درستی چیست موضوع مهمی است که کم‌تر به آن توجه می‌شود. ای بسا بسیاری از آن‌چه ما به عنوان دعا انجام می‌دهیم دعا نباشد. در باره دعا سه بحث عمده می‌توان داشت: نخست: مضمون و محتوای دعا (پیش‌تر در این زمینه مقاله‌ای با عنوان "مهم‌ترین مضامین ادعیه‌ی شیعی و مسیحی" نوشته ام.) دوم: دعا به مثابه یک تعلیم دینی و ربط و نسبت آن با دیگر تعالیم. و سوم که به گمان من مهم‌تر است: دعا به مثابه یک کنش انسانی. در موضوع سوم کم‌تر سخن گفته می‌شود. دعا در حقیقت، صورتِ عینیّت یافته و محقق باورداشت‌های پیروان ادیان است. تصویری که از خدا و انسان و رابطه خدا و انسان در ذهن دین‌داران وجود دارد، خود را در قالب کنش نیایش و دعا نشان می‌دهد. نیایش قدیمی‌ترین رفتار دینی دین‌داران بوده است. ابتدایی‌ترین کنش انسان در مواجهه با خدایی که در ذهن دارد، نیایش بوده است. دست‌کم تا پیش از آن که ادیان سامی در جهان شکل بگیرند، نیایش مبنای رابطه‌ی انسان و خدا بود. خدایان کیفیت و اراده‌ی اخلاقی نداشتند بنا بر این نیایش تنها کنش دینی دین‌داران بود. با شکل‌گرفتن ادیان ادیان ابراهیمی، خدای یگانه دارای کیفیّت‌هایی از اخلاق شد و دین‌داران به تقلید از خدا در این کیفیّت‌ها دعوت شدند و نیز، خدای ادیان ابراهیمی یک خدای اخلاقی بود که دستوراتش بر دین‌داران لازم‌الاطاعة بود. بر این اساس رابطه‌ی انسان و خدا از رابطه‌ی "نیایش‌کننده و نیایش‌شونده" به رابطه‌ی "اطاعت‌کننده(تقلیدکننده) و اطاعت‌شونده(تقلیدشونده)" دگرگون شد. با این حال، در این ادیان نیز نیایش و دعا دارای اهمیّت و به فرموده‌ی پیامبر اسلام "مغز عبادت" است. با این همه، آن‌چه در باره‌ی این کنش مذهبی فراموش می‌شود، ماهیّت بی شکل آن است. دعا اساسا، ماهیتی بی شکل دارد. نیایش را نمی‌توان هم‌چون نماز مسلمانان، تفیلای یهودیان، و یا عِشاءربانی مسیحیان  در قالب‌های خاصی درآورد و تعلیم داد. نیایش به مثابه یک عمل، یک کُنش گفتاری است است که دریافت درونی یک ارتباط است که عمیقا با هویّت دعاکننده، موقعیّت و انگیزه‌های او، حالات روحی‌اش، و نیز شرایط و نیازمندی‌های دعاکننده در ارتباط است. دعا در حقیقت یک کنش کاملا شخصی است و به معنای گشودن سفره‌ی دل در نزد خداست و از این نظر امکان تبدیل شدن به مناسک را ندارد. دعا یک رفتار کاملا شخصی و خودجوش است و با مناسک‌های دسته‌جمعی که مسئولیّت نگه‌داشت و انتقال سنت‌ها را دارند متفاوت است. دعا ارتباط راستین و صمیمانه‌ی انسان با خداست، کاملا شخصی و فردی. آدم‌ها می‌توانند کنار هم دعا بخوانند، ولی اصالت دعا به حفظ همان رابطه شخصی و فردی با خداست. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۱۵ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹 مشکل ریشه‌ای‌تر از "تلخ‌گوشتی‌ست". ✅ برای من "کلمه" مهم است، "کلمه" مقدس است و "کلمه" خدایی‌ست. با "کلمه" باید با احتیاط رفتار کرد. کلمه را باید با وسواس به کار برد نه آن‌که آن را پرت کرد. با این حال، با کسی بابت به کار بردن نادرست کلمه و استفاده از کلمه‌ی نادرست، دعوا نمی‌کنم؛ به هر حال، پیش می‌آید و هر کسی ممکن است گاهی کلمه‌ای را که نباید، در جایی که نشاید به کار ببرد و البته بعد که به او خیرخواهانه تذکر داده شد، عذری بجوید و پوزش بخواهد. ولی وقتی کسی بر برج عاج می‌نشیند و خویش‌خوشانه منتقدان خود را "حسود" معرفی می‌کند و برای توجیه خطای خود آشکارا دروغ می‌گوید، باید با او گلاویز شد و گوش‌ش را کشید. آری کلمه مهم است و قرآن ما را به "سدید" آن دعوت کرده است؛ ولی الان مشکل ما تنها بر سرِ کلمه نیست؛ مشکل ما در تفسیرِ خودسرانه‌ی دین به سود یک فهم سیاسی است. مشکل ما در به تاراج دادن اعتبار سنت دین و شخصیّت‌های دینی برای موجّه کردن یک فهم کودکانه‌ی سیاسی و اجتماعی و پوشاندن ناکارآمدی و بی‌کفایتی خود و دوستان هم‌فکر خود است. اگر با این دست‌فرمان پیش برویم و بخواهیم دین را به سود فکرِ بی‌ثمرِ خود هزینه کنیم، چیزی از آن باقی نمی‌ماند. کسانی که برای دل‌خوشی "استاد" خود شعر می‌بافند و خطای او نادیده می‌گیرند، بهتر است ته‌مانده‌ی انصاف‌شان را روبروی خود بنشانند و ببینند که مشکل صرفا یک بدسلیقه‌گی در کاربرد یک کلمه نیست؛ مشکل ریشه‌ای‌تر از این ساده‌سازی‌هاست. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۱۹ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹به نام دین و به کام بی‌دینی! ✅ کلیسای قرون وسطی به اقتداری دل‌گرم بود که او را از مباحثه و گفت‌گو با مخالفان‌ش بی‌نیاز می‌کرد. به همین دلیل هر کس که بر خلاف تفسیر کلیسا، از بایبل تفسیری ارائه می‌داد و یا سخنی در مخالفت تعالیم کلیسا می‌گفت، به جای آن‌که به مباحثه‌ای الاهیاتی دعوت شود، به محکمه و سپس به چوبه‌ی دار فراخوانده می‌شد. روحانیان مسیحی با این کار، آسان‌تر می‌توانستند مخالفان خود را از سرِ راه بردارند و تفسیر خود را به کرسی بنشانند. اما این کار، دست‌کم دو ایراد اساسی داشت: نخست این که‌ الاهیات مسیحی را شکننده و نحیف کرد. الاهیاتی که نتوانسته بود به زبان خود، خود را توجیه کند و با استفاده از زور و زندان و اعدام، خود را سرپا نگه داشته بود، پس از مدتی از درون تهی شده بود. توان ایستادن در برابر علم و اندیشه‌های مدّعی جای‌گزینی را نداشت. همین امر سبب شد تا از ابتدای جهان مدرن، مسیحیّت نه یک الاهیات، که صاحب چندین الاهیات شد و روز به روز در مواجهه‌ی با علم عقب نشست. دومین مشکل، که از اولی حزن‌انگیزتر است، این که کلیسا برای دفاع از خوانش خود، دست به کارهایی می‌زد که خودش دیگران را از آن‌ها پرهیز می‌داد. کلیسا برای تحقق اخلاق و دینی که از آن دفاع می‌کرد، همان دین و اخلاق را زیرپا می‌گذاشت. روحانیان مسیحی، در دفاع از اصلی که می‌گفت "خشونت نورز"، خشونت می‌ورزیدند؛ و برای دفاع از اصلی که می‌گفت "قتل مکن" قتل می‌کردند. این رویّه ممکن بود آن‌ها را چند وقتی، بر سر کار نگه دارد، ولی دینِ مورد نظرشان را عقیم می‌کرد. در حقیقت آن‌ها حاکم بودند ولی نه حاکمانِ دینی که از آن دفاع می‌کردند. دنیای امروز ما، غرق در نزاع، کشمکش، تخریب، جنایت، بی‌عدالتی، ظلم، رنج، و کشتار است. ولی، غم‌انگیزتر این است که گاهی این همه فاجعه در حمایت از اصولی انجام می‌شوند که در ممنوعیّت این کارها وضع شده اند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۲۳ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔹به پاس امنیت و دفاع از انسانیت. ✅ عملیات نیروهای نظامی و دفاعی کشورمان بر علیه رژیم اشغالگر و متجاور اسرائیل اسباب خرسندی و افتخار همه‌ی کسانی است که به ایران و امنیت آن دل بسته‌اند. تجربه‌ی پیدایش غیرطبیعی و اشغالگرایانه‌ی اسرائیل در خاورمیانه، همواره با ناامنی و کشتار، جنگ‌های دیوانه‌وار، و ترور همراه بوده است. پهبادها و موشک‌های ایران به هر میزان که اثرگذار بوده باشند، ابهت ساختگی این رژیم را زیر سؤال برده و اسباب امیدواری و وحدت نیروهای مقاومت در منطقه خواهند شد. به نوبه‌ی خود از این اقدام ستایش‌برانگیز نیروهای نظامی و دفاعی کشورمان سپاس‌گزار و از آن دفاع می‌کنم. امیدوارم این برگ درخشانِ تاریخ انقلاب، ایران، و جهان معاصر با روایت‌ درست و سنجیده در فضای داخلی نیز اسباب وحدت، انسجام، و امیدواری شود. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۳/۱/۲۷ @sadeghniamehrab