eitaa logo
اخلاق در حوزه‌ی اجتماع
377 دنبال‌کننده
30 عکس
4 ویدیو
1 فایل
دین و اخلاق در جامعه ایران. در اینجا روزنوشت های دکتر مهراب صادق‌نیا در باره وضعیت دین و اخلاق در جامعه ایران به اشتراک گذاشته می شود.: MehrabSadeghNia
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 اصلاح اندیشه‌ی دینی ✅ کافی است تقویم سال 1400 ما ایرانی‌ها را با سال 1360 مقایسه کنید؛ به سادگی خواهید فهمید که این تقویم نسبت به گذشته تا اندازه‌ی زیادی دینی‌تر شده است. این پدیده را می‌توان نشانه‌ی توسعه‌ی دین‌داری در جامعه‌ی ایران دانست. نشانه‌های دیگری هم می‌توان برای آن پیدا کرد؛ رشد هیئت‌های عزاداری، گسترش مکان‌های مذهبی، پررنگ شدن مناسبت‌های دینی، تکثیر رسانه‌های مذهبی، پیدایش امام‌زادگان جدید، و مداخله‌ی روزافزون مدّاحان در امر سیاست و اجتماع همه نشانه‌هایی از این توسعه هستند. اگر چه به صورت طبیعی نهاد دین باید از این توسعه خشنود باشد؛ ولی چالش‌هایی که از این رهگذر پدید آمده است این خوش‌حالی را کم‌رنگ و با نگرانی همراه کرده است. بزرگترین چالش دین که به توسعه‌ی دین‌داری سنجاق شده است پیدایش خرافات و بی‌نسبت شدن رفتار دینیِ دین‌داران با تعالیم مذهبی روحانیان است. ✅ این وضعیت فرهنگی بیش‌تر از آن‌جا ناشی شده است که توسعه‌ی دین‌داری جای اصلاح آن را گرفته است. در این چند دهه آن‌قدر که توسعه‌ی دین‌داری تبلیغ شده است، اصلاح دین‌داری به معنای اصلاح اندیشه‌ی دینی، دنبال نشده است. به قول منتسکیو « در وجدان آدمی حفره‌ای است که هیچ‌گاه خالی نمی‌ماند. این حُفره اگر با حقایق عالی، سازنده، و روشن‌گر پُر نشود، با خرافات پُر خواهد شد.» ✅ البته که اندیشه‌های دینی در جامعه‌ی دین‌دار پایه و اساس بسیاری از کُنش‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستند و اگر این اندیشه‌ها اصلاح نشوند نمی‌توان در دیگر نهادهای اجتماعی انتظار معجزه داشت. به همین دلیل، در یک جامعه‌ی دینی اصلاح اندیشه‌دینی بر هر اصلاحی مقدم است. مصلحانی که در یک جامعه‌ی دینی اصلاحات را از امر سیاست، اقتصاد و فرهنگ آغاز می‌کنند، شیپور را از سرِ گُشادش می‌دمند. زیرا در یک جامعه‌ی دینی مفاسد و ناهنجاری‌های سیاسی و اجتماعی تنها در صورتی امکان پیدایش و رشد و نمو دارند که از توجیه و پشتوانه‌ی دینی برخوردار شوند. به همین دلیل هر نوع مبارزه با فساد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید از اصلاح اندیشه‌ی دینی آغاز شود. البته روشن است که اصلاح اندیشه‌ی دینی به معنای اصلاح رفتارِ دینی دین‌داران نیست؛ بلکه به معنای اصلاح مبانی عقلانی، فلسفی و اخلاقی اندیشه‌‌ی دینی است. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۴/۱۱ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 به نیّت صرفاً دینی شما شک دارم! 📌 حجه‌الاسلام شیخ محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، به تازه‌گی گفته‌اند اجازه نخواهند داد که هیئت‌های عزاداری، ایستگاه‌های نذری و صلواتی(موکب‌ها)، و روضه‌های خانگی به بهانه‌ی شیوع کرونا تعطیل شوند. ✅ پدر بزرگ من در زمان رضا شاه، بی آن‌که سازمان تبلیغانی باشد و کسی از او حمایت کند، هر ساله در منزلش روضه‌ی حضرت عباس می‌گرفت و شام نذری می‌داد. بعد از او پدرم این سنت را تا همین حالا ادامه داده است و اکنون ما دو برادر همان نذری پدر بزرگمان را ادامه می‌دهیم. یعنی یک روضه‌ی پدربزگ ما به سه روضه‌ی خانگی تبدیل شده است. خواستم بگویم که نویسنده‌ی این سیاهه هم اهل روضه است و هم اهل روضه خوانی؛ امّا در انگیزه‌ی صرفاً دینی شما از این سخنان شک دارد. وقتی شما را نگران اوضاع کرونا و مرگ و میرهای ناشی از آن نمی‌بینم، وقتی این بی‌هوایی را با ناتوانی مسئولانِ وزارت بهداشت در امر واکسیناسیون کنار هم قرار می‌دهم و می‌بینم نگرانِ سلامت مردم نیستید، وقتی می‌بینم مدّاح‌های شما قوانین ستاد مبارزه با کرونا را زیرپا می‌گذارند و پشت درهای بسته‌ی حرم عبدالعظیم حسنی، بدون رعایت ضوابط بهداشتی نمایش سوگِ مسلمیّه در می‌آورند و از شما صدایی در نمی‌آید، وقتی می‌بینم پیش از محرم مدّاح‌ها را جمع کرده و برای‌شان شعار سال طرّاحی می‌کنید، وقتی مدّاح‌های شما بیش از آن که روضه‌خوان باشند مبلّغان سیاسی احزاب هستند، وقتی می‌بینم تمام اسلام را رها کرده و به همین یک قلمش چسبیده‌اید، وقتی می‌بینم از کنار تشنگی و درماندگی مردم سیستان و خوزستان بی‌خیال رد می‌شوید، وقتی جفای طالبان بر سرِ شیعیان افغانستان را می‌بینید و ساکتید، حق دارم به انگیزه‌ی شما در اصرار بر برپایی هیئت‌های عزاداری شک کنم. به سن و سال شما قد نمی‌دهد؛ ولی می‌توانید از پیرترها بپرسید. این مردم وقتی نه سازمان تبلیغاتی بود و نه شیخِ جوانی که برای تعطیلی هیئت‌هایشان ناراحت باشد، عزاداری می‌کردند و روضه‌خوانی داشتند. نگوئید آن سوگواری‌ها به دل شما نمی‌چسبید، اتفاقاً از دل همان هیئت‌ها بود که انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت و حمایت شد. ✅ پیشنهاد می‌کنم شما نگران هیئت‌ها نباشید. مردم قرن‌هاست در شرایط مختلف و با کیفیّت‌های گوناگون سنت‌های مذهبی را زنده نگه داشته‌اند. مطمئن باشید الان هم بلدند که چگونه بین پاندُمی کرونا و عزاداری جمع کنند. شما بهتر است مراقب باشید دین مردم به سیاست آلوده نشود. بهتر است مراقب باشید اعتقادات مردم بازیچه‌ی مسائل سیاسی نشود. بهتر است به این فکر کنید که چطور می‌توانید از رنج شیعیان و سوگواران امام حسین (ع) کم کنید. بهتر است به این فکر کنید چطور می‌توانید حوزه‌ی سیاست را اخلاقی‌تر کنید و به حاکمان بیاموزید هیچ فریضه‌ای در اسلام بالاتر از عدالت و حفظ جان مردم نیست. مهراب صادق نیا ۱۴۰۰/۴/۲۹ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 آقایان نماینده مجلس، شما واقعاً "وکیلِ ما" هستید؟!! ✅ سال‌ها پیش، در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس شورای اسلامی، در تهران، برخی کاندیداهای اصلاح‌طلب با چهارصد پانصد هزار رأی نماینده مجلس شورای اسلامی شدند. ما همان روزها با آیت‌الله صادق لاریجانی کلاس داشتیم. ایشان با عصبانیت به این مسئله واکنش نشان داده و گفت که این کاندیداها با این میزان از آراء، از نظر شرعی وکیل مردم نیستند و نمی‌توانند به جای مردم قانون وضع کنند. البته در آن مجلس اتفاق خاصّی هم نیافتاد. امروز که مجلس شورای اسلامی که خود را "مجلس انقلابی" معرفی می‌کند، طرح موسوم به صیانت از فضای مجازی را تصویب کرد، یاد آن خاطره و همان پرسش افتادم. آیا کسانی که با کمتر از بیست درصد از آراء شهروندان ردای نمایندگی پوشیده‌اند، شرعاً می‌توانند که خود را نماینده‌ی مردم بدانند و به جای آن‌ها تصمیم بگیرند؟!!! این طرح بیش از آن‌که‌ خواسته‌ی ملّت باشد، خواسته‌ی کسانی است که می‌خواهند فضای سیاسی _اجتماعی کشور بسته‌تر و کنترل‌پذیرتر شود. البته دیری نخواهد پائید که این طرح با شکست روبرو خواهد شد، و این همه تکاپو به هدر خواهد رفت؛ ولی بد نیست که این نمایندگان به این پرسشِ مردم پاسخ دهند که آیا شما واقعاً وکیل "ما" هستید؟ ما کِی و چگونه از شما خواستیم که فضای مجازی ما را این‌گونه "صیانت" کنید؟ شما از ما پول می‌گیرید که برای ما تصمیم بگیرید یا به‌جای ما؟!! مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۶ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 پالان‌دوزی و خیاطی ✅ خدا رحمت کند آقای آشیخ علی‌پناه اشتهاردی را. خیلی سال پیش، به اصرار چند نفر از طلبه‌ها پذیرفت که چهارشنبه شبها در یکی از حجره‌های مدرسه فیضیه درس اخلاق بگوید. نازنین بود و فروتن به همین دلیل با اکراه پذیرفت. اولین جلسه که آمد، یک نگاهی به ما کرد و با افتادگی گفت این که من استاد اخلاق باشم و به شما درس اخلاق بدهم مثل این است که پالان‌دوز خیاط باشد. بعد حکایتی را این‌گونه تعریف کرد:" در یک شهری اعلام کردند خیاط‌ها جمع شوند تا برای خودشان یک رئیس صنف انتخاب کنند؛ وقتی همه آمدند چند نفری از میان‌شان کاندیدای ریاست بر صنف شدند. هر کدام از کاندیداها خود را معرفی کرد و گفت که چه چیز می‌دوزد. یکی از آن‌ها گفت که من جُل یا همان پالان می‌دوزم. جماعت خیاط ناراحت شده و از او خرده گرفتند که تو این‌جا چه می‌کنی، تو که خیاط نیستی چرا خودت را قاطی ما کرده‌ای! پالان‌دوز با اعتماد به‌نفس جواب داد بالاخره من هم یک چیزی می‌دوزم دیگه." آشیخ علی‌پناه می‌گفت من در مقایسه با دیگر استادهای اخلاق همان پلان‌دوز هستم نسبت به خیاط‌ها. البته که شکسته‌نفسی می‌کرد. ✅ وقتی سروری نایب رئیس شورای شهر تهران اعلام کرد: مدرک دکترای پزشکی هسته‌ای از مدارک و تخصص‌های مرتبط با شغل شهردار کلان شهر تهران است، یاد همان ماجرای پالان‌دوز و خیاط‌های شهر افتادم. جالب این است که ایشان می‌گفت قرار است با همکاری دولت و مجلس مصوبه‌ی سال ۹۷ هیات وزیران درباره‌ی شرایط احراز صلاحیّت تخصصی شهردارِ کلان شهرها را اصلاح کنند تا بلکه پلان‌دوزی هم خیاطی به حساب آید و پزشکی هسته‌ای تخصص مرتبط با شهرداری تهران بزرگ! ✅ آقایان با مردم روراست باشید. بگوئید شهر را قحط‌الرجال یافته‌اید و می‌خواهید ایشان را شهردار کنید؛ ولی تو را به جدتان قسم پالان‌دوزی را با خیاطی یکی نکنید. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۱۸ @sadeghniamehrab ای https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 نتیجه‌ی تربیت خودتان است! ✅ بر اساس مشاهدات هر کدام از ما و نیز گزارش‌های رسمی، وضعیّت همه‌گیری بیماری کرونا و مرگ و میرهای ناشی از آن ترسناک و نگران‌کننده شده است. این روزها صدای بیماری و مرگ از هر صدایی بلندتر است و ترس و اندوه و تا اندازه‌ای، خشم میهمان جانِ خسته‌ی مردم شده است. مسئولان کشور، اما هم‌چنان به التماس از مردم می‌خواهند که بیشتر رعایت کرده و از سلامتی خود مراقبت کنند. آزاردهنده‌تر از بیماری این است که کسی نیست مسئولیّت این وضعیّت فاجعه‌آمیز را بر عهده بگیرد و به این پرسش پاسخ دهد که در میان این همه کشور، چرا ما باید روزی پانصد -ششصد کشته بدهیم؟ در حالی‌که بیشتر کشورها با تزریق واکسن و اقدامات دیگر توانسته‌اند تا اندازه‌ای این بیماری را کنترل کنند و دارند به شرایط به نسبت طبیعی بر می‌گردند، چرا ما باید هم‌چنان درگیر تمام‌عیّار این بیماری باشیم؟ چرا هزار وعده‌ی خوبان در باره‌ی تولید و واردات واکسن، یکی عملی نشد؟ ✅ جامعه‌ای که مسئولانی عبوس، مداخله‌گر، و سخت‌گیر دارد که دل‌شان می‌خواهد.شهروندان خود را آن‌گونه که دوست دارند تربیت کنند چرا در روزگار بیماری و مرگ از یک توضیح کوتاه و خدایی ناکرده عذرخواهی از قصور و تقصیر دریغ می‌کنند. مسئولانی که اجازه نمی‌دهند شهروندان آن‌گونه که دوست دارند لباس بپوشند، فیلم ببینند، بازی و تفریح کنند، و از اینترنت استفاده کنند چرا حالا که بیماری در همه جا جولان می‌دهد پیدای‌شان نیست و از برنامه‌ی خود برای "صیانت" از جان مردم سخن نمی‌گویند؟ چرا کسی برای مراقبت از مردم در برابر ویروس کرونا طرح و لایحه نمی‌نویسد؟ ✅ از این پرسش‌ها نرنجید، این‌که امروز این ملت از شما طلب‌کار باشد، نتیجه‌ی طبیعی تربیت خودتان است. شما سال‌ها برای این ملت نقش پدری مقتدر را بازی کرده‌اید؛ به همه‌ چیزش کار داشته‌اید، حالا هم این انتظار را دارد در وسط معرکه‌ی کرونا به بیماری‌اش کار داشته باشید. شما این مردم را جوری تربیّت کرده‌اید که بدون مداخله‌ی شما نمی‌توانسته است آب بخورد چه به رسد به این که بخواهد به فکر وارد کردن دارو و واکسن باشد. آقای وزیر بهداشت، یادت هست چگونه مثل یک پدر قلدر گفتید قلم پای کسی را که واکسن کرونا وارد کند می‌شکنید؟ مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۲۱ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 مرگ و مرده‌ها را جدی بگیرید. ✅ این روزها یا عددها معنای پیشینِ خود را از دست داده‌اند و یا ما مُرده‌بازتر شده‌ایم؛ و الا مرگ روزانه نزدیک به ششصد نفر کرونایی چیز کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. با این حال، مرگ پدیده‌ی ساده‌ای نیست. هیچ جامعه‌ای با مرگ اعضای خود به آسانی کنار نمی‌آید. فربهی آئین.های مرگ نشانه‌ی تلاش جوامع برای مدیریّت و کنترل پیآمدهای آن است. گاهی کاری که از مرگ ساخته است از زندگی ساخته نیست؛ گاهی مُرده‌ها کارهایی می‌کنند که از زنده‌ها بر نمی‌آید. برای نمونه، در فاصله­‌ی سالهای 1347 تا 1351 میلادی، مرگ سیاه یا همان طاعون جان 25 میلیون اروپایی را گرفت. از آن‌جا که بیش‌تر جان‌باختگان از افراد فقیر جامعه بودند و مالکان و ثروتمندان توانسته بودند خود را به جاهای امن برسانند، این حادثه بدبینی عمیق فقیران نسبت به ثروت‌مندان را دامن زد و بدین‌وسیله، ناقوس مرگ فئودالیسم را به صدا درآورد و به عقیده­‌ی ویلیام مک نیل زمینه­‌ی نظام سرمایه داری را فراهم کرد. نمونه‌ی دیگر این که، در دسامبر سال ۲۰۱۰ میلادی جوان دست‌فروشی از تونس، به نام محمد بوعزیزی در اعتراض به اذیت و آزار پلیسی که بعدها تبرئه شد، خود را به آتش کشید و کُشت. آن‌چه او انجام داد، جرقه‌ای شد در انبار باروتِ خشم شهروندان تونس. مرگ بوعزیزی حکومت زین‌العابدین بن علی را ساقط کرد و نه تنها تونس، که شماری از حکومت‌های عربی دیگر را دست‌خوش تغییرات عمده کرد. ✅ این روزها مرگ در خیابان‌ها رژه می‌رود، از گوشه و کنار بیمارستان و قبرستان صدای ناله و جزع و گاهی اعتراض به برخی تصمیم‌ها بلند است. مرده‌های کرونایی زنده‌ها را به هم نزدیک کرده‌اند؛ پیش از آن‌که اتفاقی بیافتد بهتر است چاره‌ای اندیشید. صدای اعتراضِ مُردها بلندتر است، آن را بشنوید. مرگ و مرده‌ها را ساده نگیرید. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۲۲ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 مهدی‌نمایان، نشانه‌ی بی‌سامانی اجتماعی. ✅ جامعه‌ی ایران، و شاید جوامع شیعی، بیش از هر زمان دیگری مستعد پیدایش جریان‌های مهدی‌نما شده‌اند. شاهد این ادّعا آن است که هر از چندی یک نفر بر می‌خیزد و خود را مهدی و یا نایب و باب امام زمان معرّفی کرده و برای خود مریدانی پیدا می‌کنند. یکی از دوستان که در این زمینه اهل اطلاع است می‌گفت "الان بیش از دو سه هزار امام زمان و یا باب و وکیل ایشان در زندان‌اند و یا تحت تعقیب." در این میان، پرسش مهم این است که چرا جامعه‌ی ایران تا این اندازه مستعدّ ظهور مهدی‌نمایان شده است. ✅ مهدی‌نمایی را باید نشانه‌ی یک بی‌سامانی اجتماعی دانست. وضعیّت‌های آشفته‌ی اجتماعی و گُسست معرفتی میان وضع موجود و آرمان‌هایی که زائیده‌ی همان وضع هستند، مهدی‌نمایان را می‌سازند. شوآرتز، یکی از هزاره‌پژوهان، معتقد است جریان‌های مسیحانما به معنای پرچم‌هایی هستند که خشم‌گینانه بر فراز باتلاق‌های بی‌عدالتی به اهزاز در می‌آیند. او می‌پندارد که بیش‌تر کسانی که ادّعاهای مسیحانمایان را باور کرده و به جنبش‌های موعودگرا می‌پیوندند، گروه‌های بی‌خانمانی و به حاشیه‌رانده شده‌ای هستند که جایگاه به رسمیّت شناخته‌شده‌ای در جامعه ندارند و از فقر و بی‌عدالتی به دامن کسی گریخته‌اند که شیّادانه یا از سرِ نادانی، پیامبرانه و مسیحایی سخن می‌گوید. کسان دیگری چون اسلمسر، کورنهاوزر، مایکل آداس، اریک ولف، کارل منهایم، و چالرز تیلی هم همین عقیده دارند که مسیحانمایان در واقعه‌های اجتماعی‌ای چون فقدان اعتماد، تبعیض، بی‌عدالتی، فقر، فروریختگی الگوهای آشنای زندگی، و ناکامی‌های فراگیر ظهور می‌کنند. از نگاه آنان، وقتی نیازهای طبیعی مردم برآورده نشود بسیاری از آن‌ها به پیامبران دروغین، معجزه‌گران، و مدّعیانی روی می‌آورند که خود را مصلح و نجات‌بخش جامعه معرفی می‌کنند. خانم تدا اسکاچپول نیز این جریان‌ها را جنبش‌هایی توده‌ای معرفی می‌کنند که در پی اعتراضات عمومی به وضع موجود و نیز مداخله‌ی گروه‌های نخبه و شخصیّت‌های کاریزماتیک شکل می‌گیرند. ✅ البته که این همه‌ی ماجرا نیست و احتمالاً دلایل دیگری نیز وجود دارد؛ ولی آن‌چه مسلّم است این این که مهدی‌نمایان را نباید صرفاً یک انحراف در دین‌داری جامعه دانست؛ آنان نشانه‌ی وجود بیماری در ساختار جامعه و نارضایتی از وضع موجودند. کار با زندانی کردن و بگیر و ببند هم درست نمی‌شود؛ مجادله‌های کلامی هم جواب نمی‌دهد؛ باید قدری عمیق‌تر به موضوع نگریست. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۲۵ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 بزرگ‌ترین تحریف عاشورا ✅ در شرایط تفکیک میان هنجارهای مسلط یک جامعه که توسط گروه حاکم حمایت می‌شوند، و ارزش‌های متعالی معمولاً دو راهه‌ی "هنجار و ارزش" زمینه را برای جنبش‌های ارزش‌گرا فراهم می‌کند. جنبش‌هایی که در دفاع از ارزش‌های متعالی، هنجارهای مسلط جامعه را به چالش می‌کشد. در شرایط عدم تفکیک و افتراق، شکستن هنجارهای اجتماعی به معنای مبارزه با ارزش‌ها هم هست و به همین دلیل ظهور جنبش‌های ارزش‌گرا بلاوجه است. حاکمان یک جامعه که به صورت طبیعی با پاسداری و مراقبت از هنجارها خواهان حفظ وضعِ موجود هستند، اگر راهی را برای مطالبه‌ی ساختاری گروه‌های ارزش‌گرا باز نگذارند و با تصلّب و خشکی و خشونت راه‌های پی‌گرفتن ارزش‌ها را ببندد، به صورت طبیعی ارزش‌گرایان را در موقعیت عمل اجتماعی، دسته‌جمعی، و سازمان‌یافته‌ی اعتراض و جنبش‌های اصلاحی قرار می‌دهند. ✅ به این معنا، امام حسین (ع) رهبر یک جنبش "ارزش‌گرا" بود و به همین دلیل با هنجارهای مسلط آن روزگار درافتاد. بنی‌امیه در دوگانه‌ی هنجار و ارزش، هیچ راهی را برای اصلاح باز نگذاشته بودند؛ مردم هیچ راهی برای پی‌گیری ارزش‌های مطلوبِ خود نمی‌دیدند. انتخاب و تغییر حاکم در اختیار آنان نبود و آنان هیچ سهمی در ساختار قدرت نداشتند. این وضعیّت برای ارزش‌گرایان چاره‌ای جز دفاعِ خونین از ارزش‌هایی که روز به روز بیش‌تر به حاشیه می‌رفتند باقی نگذاشته بود. سخنان امام را در خطبه‌ی معروف به منا و نیز در فاصله‌ی مدینه تا کوفه بخوانید، از این سخنان چیزی به سود هنجارها و حفظ وضع موجود در نمی‌آید. او جنبش خود را یک حرکت ارزش‌گرای تمام عیّار معرفی می‌کند. ✅حالا که همه از تحریفات عاشورا می‌گویند، بد نیست بدانیم تحریف عاشورا منحصر در جعل داستان ازدواج حضرت قاسم در ظهر عاشورا و فلان روضه و یا قمه و زنجیر زدن عزاداران نیست؛ بزرگ‌ترین تحریف عاشورا این است که امام حسین (ع) را از رهبر یک جنبش ارزش‌گرا که خواهان از بین رفتن فاصله‌ی میان هنجارها و ارزش‌هاست، به رهبر یک گروه هنجارگرا تبدیل کنیم. بزرگ‌ترین تحریف عاشورا این است که امام حسین را از گروه‌های محرومِ عدالت‌طلب بگیریم و از نهضت او در توجیه بی‌عدالتی و ظلم و تحمیل درد و رنج به انسان‌ها استفاده کنیم. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۲۶ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 گفتمان عزاداران و نهاد دین ✅ از سال ۳۵۲ هجری که حکومت آل بویه عزاداری شیعیان به یاد مصیبت‌های کربلا را قانونی اعلام کرد تا کنون، عزاداری بخشِ پررنگی از هویّت شیعیان بوده است. اگر چه سوگواری در این قرن‌ها فراز و فرودهایی داشته است، ولی شیعیان هیچ وقت این بخش از هویّت خود را فراموش نکرده‌اند. در تمام این مدّت، عزاداری ذیل گفتمان دین گنجانده می‌شده و عزاداران مشارکت در سوگواری را مشارکت در یک امر مذهبی به شمار می‌آوردند. ✅ سوگواران با برپایی عزاداری جهان قدسی را بیش‌تر تجربه می‌کنند و خود را به امر مقدس نزدیک‌تر می‌کنند. در گفتمانِ عزاداران «دستگاه امام حسین علیه‌السلام» خیمه‌ی مقدسی است که هم به دردهای‌شان التیام می‌بخشد و هم زمینه‌ی بخشایش، توبه، رضایت‌مندی الهی، و رستگاری محتوم آن‌جهانی آنان را فراهم می‌آورد. در گفتمان عزادارن همه سهیم هستند. از آدم تا خاتم برای امام حسین علیه السلام سوگواری کرده‌اند و تا امام زمان عج که در سوگ جد خود گریسته و به هنگام ظهور منتقم خون آن جناب خواهد بود. این گفتمان چنان مقدس است که خود را از هر پرسش کلامی، فلسفی، تاریخی، و حتی فقهی کناره می‌کشد. کم‌تر فقیهی به دستگاه امام حسین وارد می‌شود، کم‌تر متکلّمی به خود اجازه می‌دهد از اشعار غلو‌آمیز مدّاحان خُرده بگیرد، و کم‌تر موّرخِ دینی حاضر است گزارش‌های غیرمعتبر راویان و منبری‌ها را به چالش بکشد. ✅ گفتمان عزاداران در روزگار ما بویژه، گفتمان متساهلی است. دست کم از گفتمان نهاد دین (فقه) متساهل‌تر است. گفتمان دین تکلیف‌گراست. باید و نباید دارد. برای رسیدن به رستگاری تمرین، ممارست، مراقبت، و یک عمر جان کندن توصیّه می‌کند. تازه اگر بعد از این همه تلاش و پرهیزگاری، عبادت آدمی «عبادت مقبوله» باشد. در منطق نهاد دین، رسیدن به رستگاری، راه دور و درازی است و مجاهدت لازم دارد؛ در حالی‌که در گفتمان عزادارن رستگاری دست‌یافتنی‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اگر کسی «یک بیت شعر برای امام حسین بسراید، گریه کند، کسی را بگریاند، و یا خود را به گریه بزند بهشت بر او واجب است.» در این گفتمان « باب الحسین علیه السلام گشاده‌تر و کشتی حسین علیه السلام پرشتاب‌تر است.» عزاداران باور دارند که « هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر حسین گریه کرده است.» و یا به قول آیت‌الله بهجت «خدا اشک عزاداران را چون مروارید می‌خرد.» در این گفتمان همه می‌توانند باشند، هر کس با هر کیش و مذهبی می‌تواند به امید رستگاری سهل‌الوصول خود در این گفتمان شرکت کند. مفهوم محوری عزاداری «عشق است و جنون» این دو مفهوم بیش‌تر به رابطه‌ی سوگواران با امام حسین ناظر است و نه پیامی که از عاشورا می‌توان گرفت. البته نهاد دین همواره کوشیده است که عزاداری را با فقه، با شریعت و احکام اخلاقی خود گره بزند و به عزاداران یادآور شود که امام حسین برای اقامه‌ی نماز شهید شد، ولی گفتمان عزاداران هم‌چنان همان رستگاری قریب‌الوصول را دنبال می‌کند. ✅ فاصله میان گفتمان نهاد دین و گفتمان سوگواران روز به روز عمیق‌تر می‌شود. از روزگار حکومت مغول که عزاداری‌ها از مساجد به حسینه و خانقاه رفت تا کنون فاصله‌ی میان نهاد دین و گفتمان عزاداران پر نشده است. فقه در باره‌ی عزاداری ادبیات لاغری دارد. فقیهان در مواجهه‌ی با عزاداری دست به عصا فتوا می‌دهند. هر از چندی که یک فقیه و یا مرجع تقلید با ادبیاتی همراه با احتیاط و تکریم، هیئت‌ها را نصیحت می‌کند، مدّاح‌ها کام‌شان تلخ می‌شود و می‌خواهند کسی در «دستگاه امام حسین علیه‌السلام» دخالت نکند. اگر گفتمان دین دیر بجنبد، گفتمان عزاداران فاصله را تبدیل به ستیزه خواهد کرد. آن‌چه در گفتمان عزاداری می‌گذرد مثل هر عمل دیگری، مشمول یک حکم فقهی است و باورداشت‌های عزاداران مثل هر باورداشت دیگری موضوع علم کلام نهاد دین نمی‌تواند این فاصله را بپذیرد و گفتمان موجود عزاداران نمی‌خواهد این فاصله برداشته شود. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۲۹ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 آقای رئیس، هیچ پاسخی را قیامت نگذارید. ✅ آقای رئیس جمهور، خودتان که به سلامتی رأی آوردید؛ وزیران پیشنهادی شما هم بیش و کم، رأی خواهند آورد. جای نگرانی نیست و انشالله دولتی باب میل خودتان تشکیل خواهید داد. اما یک چیز می‌ماند، و آن هم مردمی که در این چند دهه با آمدن هر رئیس جمهور و دولتی چشم امیدشان کم‌سوتر شده است و فاصله‌شان با آرزوها و آرمان‌هایی که برای به دست آوردنشان جان داده‌اند روز به روز بیش‌تر و بیش‌تر. این مردم، چه آن‌ها که به شما رأی دادند، چه آن‌ها که به رقیبان شما رأی دادند، و چه آن‌ها که از اساس رأی نداده‌اند همه‌گی از چیزی و یا چیزهایی به تنگ آمده‌اند؛ خسته شده‌اند؛ نیاز دارند کسی از آن‌ها دل‌جویی کند؛ دوست دارند کسی برای‌شان کاری بکند؛ این حق‌شان نیست که نومیدانه، آرزوهایشان را در چمدانی بریزند و بروند. این مردم ممکن است الآن زورشان به کسی نرسد، صدای‌شان را کسی نشنود، اعتراض‌شان خاموش شود، و یا اساساً ممکن است متوجّه نشوند که فلان وزیر و وکیل، با نادانی و ناتوانیِ خود چه آتشی در خرمن آرزوهایشان زده است؛ ولی خدای این مردم که می‌داند. آن روز که هیچ کس مسئولیّت توصیه‌هایش به ما را به عهده نمی‌گیرد؛ آن روز که برادر از برادر می‌گریزد؛ این ما هستیم که ترسان و لرزان باید پاسخ کاری را که کرده‌ایم بدهیم. امیدوارم آن روز سربلند باشید. البته پیشنهاد می‌کنم هیچ پاسخی را به روز قیامت و پیشگاه خدا حواله ندهید! ترازوی خدا از هر ترازویی دقیق‌تر است و نکته‌سنج‌تر؛ بهتر است هر پاسخی در باره‌ی عمل‌کرد خود و وزیران دارید را همین‌جا و به همین مردم کم‌توقع بدهید. همین هم خوش‌حال‌شان می‌کند. آقای رئیس جمهور، دولت شما تشکیل می‌شود و زمام کار این مردم به دست شما می‌افتد؛ ولی این مردم گناه دارند نگذارید بیشتر از این ناامید شوند. رضایت خدا در رضایت این مردم است و نه هیچ کس و یا کسان دیگر. همین! مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۵/۳۱ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 تملّق یا تهوّر مسئله این است. ✅ در مطالعه‌ای که هافستد برای ارزیابی و سنجش نرخ زنانگی و مردانگی در جوامع مختلف انجام داده است، ایران در رتبه‌های پائینی از مردانگی قرار دارد. او در این تحقیق نشان داده است که شاخص مردانگی در ایران 43 درصد است. در تحقیق او ژاپن با شاخص 95 در صدر جدول است و پس از آن اتریش با 79 و ونزوئلا با 73 درصد قرار دارند. مفهوم زنانگی در این‌جا اشاره‌ی چندانی به جنسیّت ندارد بلکه در توضیح کیفیتی در جامعه به کار می‌رود که به دنبال آن جاه‌طلبی، برتری جویی، و توفیق‌گرایی جای خود را به میل شدید به همکاری بر اساس روابط و کنش‌های عاطفی و توجه به محیط بالاتر و فرمان‌پذیری می‌دهد. بر اساس تعریف او جوامع مردگرا بر موفقیت، رقابت و فعالیّت‌های جسورانه تمرکز بیشتری دارند و بردباری افراد در مواجه با ساختارهای معیوب و چالش‌های اجتماعی کمتر از جوامع زنانه است. دیگر این که در جوامع مردگرا مدیران دارای ویژگی قاطعیّت، جسارت، و رفتار تهاجمی هستند در حالی که در جوامع زنانه‌گرا مدیران بیشتر از قدرت شهودی، احساسات، و عواطف در تصمیم‌گیری‌ها استفاده کرده و حرف شنوی بیش‌تری از بالادستی‌های خود دارند. بروز این ویژگی در هر جامعه‌ای پیوند مستقیمی با گریز از قاعده‌مند و عقل‌گرایی دارد. هر چه یک جامعه عقل‌گراتر باشد، امکان بروز این کیفیت در آن کمتر خواهد بود. ✅ مک‌کللند نیز از بررسی داستان‌های کتابهای درسی 23 کشور از جمله ایران نیز نتایج مشابهی گرفته است. او در این مطالعه نشان می‌دهد که در این داستان‌ها به کودکان ایرانی تعلیم داده می‌شود که موفقیّت بیش از آن‌که نتیجه‌ی تلاش و جاه‌طلبی و رفتار متهورانه باشد، نتیجه‌ی همکاری و توجه به محیط بالادست و روابط دوستانه با صاحبان قدرت است. ✅ این دو نکته را گفتم که بگویم در چنین محیطی نباید انتظار تغییرات گسترده داشت. آمدن و رفتن دولت‌ها چیزی را تغییر نمی‌دهد؛ زیرا وزیر خوب، به معنای کسی که جسورانه تصمیم می‌گیرد و نظم تازه‌ای ایجاد می‌کند نیست؛ بلکه به معنای کسی است که هر چه بیشتر ثناگو و ستایش‌گر بالادستی‌های خویش است. وزیر خوب یعنی کسی که آسان‌تر از کانون‌های قدرت فرمان می‌پذیرد. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۶/۷ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 تعقیباتی از جنس لایک و کامنت! ✅ ایورت فرگوسن کتابی دارد با عنوان "پس‌زمینه‌های مسیحیت نخستین". کتابی خواندنی و دقیق که نویسنده در آن کوشیده است تا مروری داشته باشد بر متغیّرهای مهمی که مسیحیّت اولیّه را صورت‌بندی کردند. فرگوسن در این کتاب روایتی متفاوت از ایمان آوردن کنستانتین و پیآمدهای آن دارد. در آن‌جا، بر خلاف باور بسیاری که معتقدند چرخش ناگهانی کنستانتین به سود مسیحیّت بود و سبب فراگیری آن شد، می‌نویسد که رسمی شدن مسیحیّت این دین را از هویّت واقعی خود دور کرد و تحلیل می‌کند که وقتی امپراطور رُم در قرن چهارم به عیسی ایمان آورد و مسیحیّت را به دین رسمی قلمرو حک‌مرانی خود تبدیل کرد، عالمان و الاهیدان‌های مسیحی که تا پیش از آن به طور معمول از امر قدسی، خدا، فدیه‌ی مسیح، و نجات سخن گفته و راه رستگاری را به مردم می‌آموختند، به ناگاه وارد مسائل این‌جهانی شده و از مالیات و خراج و نظافت خیابان‌ها و اهمیّتِ تبعیّت از امر حاکمیّت سخن گفتند. او این تغییر ادبیات را به معنای سکولار شدن مسیحیت و تغییر ماهیّت آن می‌داند و نتیجه می‌گیرد که ریشه‌های مسیحیّت سکولار را باید در آن زمان جست. ✅ چند روز پیش که فیلم سخنرانی جناب شیخ علی‌رضا پناهیان را دیدم که بالای منبر و در یک سخنرانی مذهبی، به قول خودش "آدم‌های خوب طرف‌دار انقلاب" را تشویق می‌کند تا صفحات "خوب را فالو" کنند و زیر پست‌های به قول او "خوب" لایک و کامنت بگذارند، حرف آقای فرگوسن برای‌م معنادارتر شد. روحانیانی که به لحاظ تاریخی راه‌های آسمان را به زمینی‌ها نشان می‌دادند و سعی داشتند از خدای متعال برای انسان نامتعال سخن بگویند، حالا از اهمیّت لایک و کامنت زیر پست‌های خاص سخن می‌گویند. البته که من مایل نیستم تعبیر آقای ایورت فرگوسن را در توصیف کار جناب پناهیان به کار بگیرم؛ ولی مطمئن هستم اگر این ادبیات با این فرمان پیش برود چیزی از آن‌چه ما به عنوان دین و روحانیّت می‌شناختیم باقی نمی‌گذارد. این سخنران‌ها تمام سنت دینی را به پای توجیه آن‌چه "خوب" می‌دانند هزینه کرده‌اند. طلای دین آن‌قدر توان چکش خوردن ندارد که به چیزی که پناهیان می‌گوید تبدیل شود. برای دفاع از صفحات خوب راه‌های دیگری هم هست، لازم نیست که دست در سنت مذهبی ببرند و تعقیباتی از جنس لایک و کامنت درست کنند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۶/۱۰ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 رفت و برگشت عبدالکریمی ✅ این روزها خبر اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی از دانشگاه آزاد، گروه زیادی از شاگردان او و کنش‌گران اجتماعی را نگران کرده است. بیشتر کسانی که در این چند روز اظهار ناراحتی کرده‌اند ممکن است عبدالکریمی را نشناسند و با افکار و اندیشه‌های ایشان آشنا نباشند و یا حتی همه‌ی موضع‌گیری‌هایش را نپسندند و تایید نکنند؛ با این حال، نگرانند که چرا به سادگی با زندگی یک استاد دانشگاه بازی و حیات علمی‌اش به چالش کشیده می‌شود. آن‌ها از این نگرانند که این دست کارهای نسنجیده دانشگاه‌ها را از وجود دیدگاه‌های مختلف تهی کرده و از "ایده‌های با هم ستیز" محروم گرداند. البته جناب دکتر طهران‌چی، رئیس دانشگاه آزاد، دستور داده‌اند تا این حکم دوباره بررسی شود. به احتمال زیاد این استاد فرهیخته به کار خویش باز خواهد گشت(امیدوارم)؛ با این حال، به گمان من نگرانی هم‌چنان باقی است. قاعدتاً این رفت و برگشت، به عبدالکریمی و دیگر استادان دانشگاه‌ها یادآور می‌شود که بعضی حرف‌ها و اظهار نظرها هزینه‌بر است؛ بعضی حرف‌ها را نباید زد. بعضی یافته‌های علمی را نباید گفت. احتمالاً چشم خیلی‌ها خواهد ترسید و محتاط‌تر خواهند شد. حتّی اگر طهران‌چی بتواند مخالفان را راضی کند و عبدالکریمی را باز گرداند، او دست به عصاتر از قبل خواهد بود. رفتن و برگشتن‌‌هایی از این دست، ماهیت وحشی علم را از آن خواهد گرفت و دانشگاه را رام‌تر خواهد کرد. البته توقعی هم نیست! وقتی کسی بدون داشتن تحصیلات آکادمیک و آشنایی با ماهیّت علوم انسانی مسئولیت این علوم را بر عهده می‌گیرد، علمی را علم می‌داند که نتیجه‌اش باب میل او و از پیش معلوم شده باشد. مهراب صادق‌نیا ١٤٠٠/۶/۱۷ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 نگریستن به مردن ✅ رساله‌ی دکتری من در باب جامعه‌شناسی مرگ بود. آن زمان ادبیات مرگ‌پژوهی بسیار لاغر بود و اساسا مرگ موضوع مناسبی برای تحقیق شمرده نمی‌شد. اما حالا خوش‌حالم که می‌بینم در این سال‌ها کتاب‌های خوبی در این زمینه نوشته و یا ترجمه شده است. "تاریخ اجتماعی مردن" نوشته‌ی آلن کِلِهیر و ترجمه‌ی دلیری از جمله کتاب‌های ارزشمند در این باب است که توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. در مقدمه‌ی کتاب می‌خوانیم: مطالعه‌ی مرگ مثل خیره شدن به درون استخری است که تصویرمان را منعکس می‌کند. آبی که در استخر وجود دارد به ما نشان می‌دهد که به چگونه انسانی بدل شده‌ایم. پشت تصاویر شکننده و موقتی فردی که در سطح آن ظاهر می‌شود، معاشران کمتر شناخته شده‌ای هم وجود دارند. امواج غریب تاریخ و خیزابهایی فرهنگی که پنهانی، خود را به درون زندگی ما می‌کشند و از آن خارج می شوند. این کتاب تلاشی است برای آن‌که از این گونه تصاویری که از خود داریم فاصله بگیریم، نسبت به داستان مرگ انسان‌ها زاویه‌ی دید گسترده‌تری اتخاذ کنیم و الگوهای عمده‌ی مردن را در سراسر تاریخ خود بشناسیم و توصیف کنیم. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۶/۲۷ @sadeghniamehrab
✅ اینجا آبادان است. چند روز پس از عملیات کربلای چهار. رفته بودم موتوری لشکر ببینم عمویم از برادرم سهراب خبر دارد! بعید بود بتواند با آن پای مجروح از اروند عبور کرده و برگردد. عمو خبر نداشت که من هم جبهه هستم. وقتی من را دید تقریبا با عصبانیت پرسید: "هیچ فکر کردی مادرت چه بلایی سرش میاد؟ شما دو برادرید و هردوتاتون وسط آتش!" گفتم تا اینجا که سالمم، از سهراب چه خبر؟ گفت خبری ندارم ولی آقای گندمی می‌گفت او را بعد از عقب‌نشینی این طرف اروند دیده است .... ✅ یاد و خاطره جانفشانی‌های ایثارگران هشت سال دفاع، گرامی باد. @sadeghniamehrab ١۴۰۰/۷/۲
🔷 ایران بهشت لاف‌زن‌ها ✅ یکی از بارزترین خلقیات ما ایرانی‌ها این است که ابهام آزارمان نمی‌دهد و در مواجهه با آن بردباری زیادی داریم. پذیرش ابهام آن‌گونه که هافستد (Hofstede) معنا می‌کند عبارت است از " توان و شکیبایی افراد یک جامعه در برابر احساس ترس و تهدید در موقعیتهای غیرقطعی، مبهم، و نامعلوم." از نگاه او در کشورهایی که در اجتناب از ابهام نمره‌ی بالایی دارند و به آسانی به موقعیّت‌های غیرقطعی تن نمی‌دهند، برداشت‌های کاملا رسمی از پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی بیشتر پذیرفته می‌شود؛ اما در نقطه‌ی مقابل، در جوامعی که دارای نرخ پائینی در پرهیز از عدم اطمینان هستند، و تحمل وجود ابهام و زندگی در شرایط نامطمئن را دارند، برداشت‌های غیررسمی از پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی شانس جولان و رشد دارد. همچینین در جوامعی که امتیاز بالا در اجتناب از ابهام دارند، یک رویکرد وظیفه‌محور و قانون‌گرایانه به روابط شهروندان حاکم است، در حالی‌که در جوامعی که نمره‌ی پائین‌تری در پرهیز از ابهام دارند، رویکرد رابطه محور و عاطفی بر این روابط حکومت می‌کند. ✅ در جامعه‌هایی مثل ایران، که به سادگی با ابهام کنار می‌آیند، رغبت چندانی برای ارزیابی نظریه‌ها و مدّعاها وجود ندارد و مردم حوصله‌ی چندانی برای سنجش آن‌چه می‌شنوند و آن‌چه با آن مواجه می‌شوند را ندارند. این جوامع ابهام را به مثابه یک واقعیت که باید با آن کنار بیایند پذیرفته‌اند. آن‌ها سخنان مبهم مسئولان خود را می‌شنوند، وعده‌های نامطمئن آن‌ها را گوش می‌دهند و به سادگی از کنار آن‌ها می‌گذرند و برای‌شان سؤال پیش نمی‌آید که این وعده‌ها چگونه و با چه فرآیندی ممکن است محقق شوند. خوانش‌های سراسر ابهام از دین و تعالیم مذهبی را در رسانه‌های رسمی و غیررسمی می‌شنوند، و در برابر این سخنان نامطمئن آشفته نمی‌شوند. این همه کرامت برای این و آن گزارش داده می‌شود ولی کسی از ابهام موجود در این گزارش‌ها خم به ابرو نمی‌آورد و نمی‌پرسد که چطور؟ و یا فلان سخنرانِ رسمی در رسانه‌ی ملّی می‌گوید احتمالاً امام زمان خودش ویروس کرونا را درست کرده است تا شیعیان را امتحان کند و ببیند کی در این شرایط، از ترس بیماری در پیاده روی اربعین شرکت می‌کند، و مجری تلویزیون به همراه بینندگان از این همه بی‌اطمینانی گزیده نمی‌شوند. ✅ جامعه‌ی ایران با این ابهام‌پذیری بالا بهشت لازف‌زن‌هاست؛ کسانی که هر روز یک ادّعای جدید دارند و یک وعده‌ی اجراناشدنی می‌دهند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۷/۱۰ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 حق با آقای قرائتی است. 📌 امروز جایی به نقل از جناب حجةالاسلام قرائتی خواندم که "متاسفانه طلاب ما به خوبی تفسیر بلد نیستند و باید به این امر گریست." ✅ مدتی پیش برای گفتگویی مختصر به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفته بودم. در لابی ساختمان یک مونیتور به نسبت بزرگ بود که در آن از قول برخی از اعضای محترم شورا عباراتی به این مضمون نمایش داده می‌شد: " بهترین سبک زندگی در قرآن کریم وجود دارد." تقریبا همه‌ی افرادی که جمله‌ای از آن‌ها در مونیتور نمایش داده می‌شد این عبارت را تکرار کرده بودند. وقتی به جلسه رفتم به دوستی که در آن شورا مسئولیّتی داشت گفتم با تکرار یک جمله نمی‌توان درستی آن را به مخاطبان نشان داد؛ از قضا ممکن است مخاطب‌تان شک کرده و پیش خودش بگوید اگر این اندیشه درست بود نیاز به این همه تکرار نداشت. برای اثبات درستی یک اندیشه کافی‌ست مخاطب شما نتایج عملی آن را ببیند. بعد از ایشان خواستم بجای تکرار این عبارت، سَبک زندگی مورد نظر قرآن کریم را استخراج کرده و در اختیار مردم قرار دهید تا آن‌ها بتوانند بر اساس آن زندگی کرده و امتیاز آن را نیز در مقایسه با سبگ زندگی غیر قرآنی دریابند. او هم لبخند معناداری زد و گفت این دیگر کار شما حوزوی‌هاست. حالا آقای قرآئتی بعد از چهل سال برنامه‌ی درسهایی از قرآن، آب پاکی را روی دست همه می‌ریزند و می‌گویند طلبه‌ها تفسیر نمی‌دانند. تفسیر و فهم قرآن کریم کم‌ترین انتظاری است که جامعه می‌تواند از یک طلبه داشته باشد. اگر واقعا طلبه‌ها این کم‌ترین را هم نمی‌دانند؛ حق با آقای قرائتی است و باید گریست. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۷/۱۸ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 آقای قرائتی و دوستان همفکر ایشان هیچ حقی ندارند... (در نقد یادداشت پیشین) ✅ با سلام و عرض ادب تقریبا اکثر یادداشت های جناب استاد صادق نیا را صرف نظر از تعلق خاطرم به قلم زیبایشان، از سر ارادتم به شخصیت ایشان می‌خوانم. در یادداشت اخیر ایشان با عنوان ، «حق با آقای قرائتی است »، کمی رویکرد ایشان را مغلق و دور از انتظار ارزیابی کردم. چرا که بعید می‌دانم آن بزرگوار باور نداشته باشند : اولا «علم به شی‌ء نفی ما عدا» نخواهد کرد و با وصف فوق مسئله‌ی جامعه‌ی کنونی ما ، نادانی نیست، بلکه وجود شکاف عمیق میان دانش و روش هست . به همین بیان و با ابراز شگفتی ، انتظار آن داشتم تا استاد ارجمند به سیاق متعارف من باب گفته ی : دو صد گفته چون نیم کردار نیست؛ ارباب قدرت و ثروت و حاکمان بر مردم را در اندازه و جایگاه‌های مختلف به این نکته متذکر می‌شدند که اگر سبک زندگی موجود مردم اسباب ملال خاطر برخی از حضرات گردیده است، شایسته است به روش و منش خویش رجوع کرده و خود ارزیابی ناهمدلانه ای را از خویش به مقصود فوق انجام دهند که با گذشت بیش از چهار دهه و پمپاژ اندیشه‌ها در سطوح مختلف جامعه، به ویژه از طریق نهاد‌ها و سازمان‌های عریض و طویل و متعدد دارای ردیف بودجه‌ی خاص در نظام بودجه بندی سالانه‌ی کشور ، قاعدتاً نباید مساله‌ی جامعه‌ از منظر دوستان در فرض تصدیق ، در حیطه ی دانش عمومی ردیابی و پیگیری شود. ثانیا به استناد «کونو دعاة الناس بغیر السنتکم»، به نظر می‌رسد، اصلاح فرهنگ و مدل زیستی جامعه و سبک زندگی عمومی مردم را می‌بایست در مسیری به جز اقوال و گفتار و توصیف و تشریح از متون هر چند مقدس ، جست و جو کرد. نتیجه آن که به نظر می‌رسد شاید لازم باشد تا روش صحیح مواجهه با مسئله ی امروز جامعه را از مفهوم این متن منظوم پی گرفت: دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید از سخن گفتن زیباش بدان به نشوند آن که پاکیزه رود ، چون بنشیند خاموش همه از سیرت زیباش نصیحت شنوند یوسفی ۱۴۰۰/۰۷/۱۸
🔷 فاصله‌ی صدا و سیما تا شایان ✅ نزدیکی‌های منزل ما یک پارک کوچکی است با چند سُرسُره و وسایل ورزش. هر وقت که دنیا به گردنم چنگ می‌اندازد و مثل این روزها خفه‌ام می‌کند، دست دختر پنج ساله‌ام را می‌گیرم و به بهانه‌ی او بیرون می‌زنم. این کار از همه‌ی قرص و داروهایی که می‌خورم یشتر جواب می‌دهد. امروز از آن روزها بود که احساس می‌کردم در قفسِ گرگ‌ها اسیرم؛ به همین دلیل نیکا را برداشتم و رفتم پارک محلّه. بر خلاف معمول، قدری شلوغ بود و دخترم خجالت می‌کشید قاطی بازی بچه‌ها شود. چسبیده بود به من و تکان نمی‌خورد. پسر بچه‌ی هشت_نه ساله‌ای جلوی محوطه‌ی بازی بچه‌ها ایستاده بود و به ما نگاه می‌کرد. پیش خودم فکر کردم که بهتر است با نیکا آشنایش کنم تا خجالتش بریزد و هر دو با هم به سراغ وسایل بازی بروند و بازی کنند. با اشاره از او خواستم پیش ما بیاید. پذیرفت و آمد. اسمش را پرسیدم. گفت اسمم شایان است. نیکا را به او معرفی کردم و از او خواستم دخترم را با خود همراه کند و با هم سُرسُره‌بازی کنند. با همان دست‌پاچگی کودکانه گفت نمی‌خواهم. پرسیدم چرا؟ گفت " آخه من دوست دختر دارم و منتظرم که بیاد." از تعجب خشکم زد کمی نگاهش کردم و بعد دست نیکا را کشیدم و با هر لطائف‌الحیلی بود خودم او را وارد بازی بچه‌ها کردم. خودم هم روی نیم‌کتی همان نزدیکی‌ها نشستم و مشغول مطالعه شدم. پسرک هم‌چنان منتظر دوستش بود. چند دقیقه بعد شایان پیش من آمد و گفت: " دوست دخترم نیامد؛ اجازه دارم برم با نیکا دوست بشم؟" با لبخند ازش پرسیدم کلاس چندمی؟! گفت امسال می‌رم کلاس سوم." بعد کمی نگاهش کردم و گفتم: چه زود دوستت رو فروختی! و ادامه دادم دوست نه! ولی برید و با هم بازی کنید. جوری نگاهم کرد که مطمئن شدم معنای حرفم را متوجّه شده است. ✅ شایانِ هشت ساله دختر هم‌بازی‌اش را دوست دختر خود معرفی می‌کند. کلمه‌ای که برای جامعه‌ی ما تابوست و تلفظ آن هم در رسانه‌ی ملّی ممنوع است. این بچه‌ها کجا تربیّت می‌شوند؟ وقتی برنامه‌ریزان فرهنگی درکی از واقعیّت اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی خود ندارند، فاصله کار فرهنگی آنان تا تربیّت، می‌شود فاصله‌ی صدا و سیما تا شایان. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۷/۱۹ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 درمصائب پلاک ایران ۱۶. ✅ چند سال پیش در یکی از شهرهای استان خوزستان، ماشین را داخل پارکینگ گذاشته و رفتم تا به کاری برسم. یکی دو ساعت بعد وقتی برگشتم دیدم یک برگه‌ی جریمه زیر برف‌پاک‌کن ماشین است. خیلی تعجب کردم. ماشین جای ممنوعی پارک نشده بود. به اطراف نگاه کردم دیدم پلیس محترم راهنمایی و رانندگی آن سوی خیابان قدم می‌زند. سوار ماشین شده و خیابان را دور زدم و جلوی پای پلیس توقف کردم. برگه جریمه را نشانش دادم و پرسیدم این برگه را شما نوشته‌اید؟ با لبخندی گفت بله! گفتم من که ماشینم را داخل پارکینگ گذاشته بودم، جریمه برای چه؟! با همان لبخند جواب داد که احتمالا داخل پارکینگ نبودید! گفتم باور کنید داخل پارکینگ بودم. لبخندش را عمیق‌تر کرد و گفت: "بخاطر ایران ۱۶" (پلاک مخصوص شهر قم). ✅ امروز بعد از پایان کلاس، اسنپ گرفتم تا به منزل برگردم. همین که داخل ماشین نشستم، راننده شروع کرد به آه و ناله کردن و این که ما چه گناهی کرده‌ایم که قمی هستیم؟ هر جا می‌رویم چپ چپ نگاهمان می‌کنند. گفتم سخت می‌گیری برادر من! کی می‌داند شما اهل کجایید؟ گفت حاج آقا این "پلاک ایران ۱۶" ما را انگشت نما کرده است! گفتم حالا چی شده برادر من؟ گفت چند روز پیش با همین ماشین در استان آذربایجان تصادف کردم. صندوق عقب ماشین من به طور کامل از بین رفت. طبق قانون مقصر کسی بود که از پشت به من زده بود. ولی افسر وقتی رسید تا پلاک ماشینم را دید، گفت خسارت پنجاه پنجاه است! من گفتم احتمالاً دلیلش چیزی دیگری بوده بدگمان نباشید. گفت نه و بعد شروع کرد به نقل چند ماجرای مشابه در مصائب پلاک ایران شانزده! ✅ شاید همین مصائب است که خیلی از قمی‌ها را واردار کرده است که به هر دری بزنند تا ماشین‌شان پلاک تهران بشود. البته قم آن‌قدرها هم دیگران فکر می‌کنند شهر بدی نیست. در مدرنیزاسیون که از تهران چیزی کم ندارد. البته هر کسی در خیابان صفائیه و سالاریه چرخی بزند خواهد فهمید که در چیزهای دیگر هم از تهران (آن هم شمالش) چیزی کم ندارد. با این حال، برخی‌ها دوست ندارند معلوم شود قمی هستتد. جواد رضویان بازیگر طنزپیشه‌ی سینما و تلویزیون، قمی است. با این حال هر وقت از او می‌پرسند اهل کجایی، با همان لهجه‌ی غلیظ قمی می‌گوید کاشان. مرحوم فتحعلی اویسی هم این‌طور بود. لهجه‌اش فریاد می‌زد قمی است ولی خودش سعی می‌کرد بگوید قمی نیست. ✅ قم شهر خوبی است با مردمانی مثل همه‌جای ایران؛ ولی هراس از قم و شاید دل‌خوری‌هایی که ریشه در جایی دیگر دارد، قمی‌ها را قدری در معرض آزار قرار می‌دهد. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۸/۲ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 زنان خانه‌دار عزیز، روزتان مبارک ✅ سوم نوامبر برابر با دوازدهم آبان روز جهانی زنان خانه‌دار است. البته این روز در تقویم ایرانی ثبت نشده است. اما من می‌خواهم چشمان بسته‌ی تقویم ایرانی را باز کنم و این روز را به خودم و تمام زنان خانه دار سرزمین‌ام تبریک بگویم. ✅ قبل از هر چیز این روز را تبریک می‌گویم به زنان خانه‌دار بی‌خانه، زنانی که اگر چه یکی از دو عنصر اساسی شغل یعنی فعالیت را دارند اما چون عنصر مهم و اساسی دیگر یعنی درآمد زایی را ندارند شاغل شمرده نمی‌شوند، به همین دلیل نه بیمه دارند و نه بازنشستگی. زنان خانه داری که بازنشستگی آنها فقط با از پا درآمدن کامل اتفاق می افتد. ✅ این روز را تبریک می‌گویم به تمام زنان خانه‌داری که نه فرزندان‌شان به شغل آنها افتخار می‌کنند نه همسران‌شان و نه پدر و مادرشان. به خانمهای خانه داری که حتی خودشان هم به شغل‌شان افتخار نمی‌کنند و شاید از این که به آن‌ها خانه‌دار گفته شود شرمنده و خجالت‌زده می‌شوند. ✅ این روز را تبریک می‌گویم به خانم‌هایی که درخشندگی خانه و اجاق گازشان، خوشبویی و درخشش سرویس های بهداشتی خانه‌شان به چشم هیچ‌کس نمی‌آید. ✅ این روز را تبریک می‌گویم به تمام زنان خانه‌دار و فرهیخته‌ای که با وجود تحصیلات عالیه، به خاطر نگهداری از بچه‌ها و یا به دلیل سیستم اشتباه استخدام در کشور یا به دلیل بداقبالی و یا هر دلیل دیگری نتوانستند و یا نخواستتد وارد کارزار شغل شوند، و از روی ناچاری و یا اختیار خانه‌دار شدند. زنانی که جامعه یا خانواده فرصت شکوفا شدن استعدادهای‌شان را از آنان گرفت و قانون آن‌ها را ندید، زنان خانه‌داری که فرهیختگی و توانمندی‌شان پشت رخت‌شویی و آشپزی پنهان ماند و دیده نشد. ✅ این روز را تبریک می‌گویم به زنان خانه‌داری که از صبح تا شب کارهای طاقت فرسای خانه را انجام می‌دهند، برای فرزندانشان معلمانی بدون حقوق و منزلت اجتماعی‌اند و برای همسران و پدر و مادر پرستارانی بدون جیره و مواجب. سرِ اخر هم برای خرید کم‌ترین مایحتاجشان باید دستشان را جلوی همسران‌شان دراز کنند و گاهی "نه" بشنوند! ✅ این روز را تبریک می‌گویم به زنان خانه‌داری که بوی قورمه سبزی‌شان تا هفت محله دورتر می‌رود ولی گاهی در خانه به دلیل کم نمکی یا شوری غذا تمام زحمات آن‌ها نادیده گرفته می‌شود. ✅ در نهایت، این روز را تبریک می‌گویم به تمام زنان خانه‌دار نازنینی که جهان، بدون وجود آنها نه یک چیز، که خیلی چیزها کم دارد. ✅ خانمهای خانه‌دار عزیز! روزتان ، هر روزتان و لحظه به لحظه‌ی وجود نازنین‌تان مبارک. درست است که کسی شما را نمی‌بیند، درست است که گاه کوچکتان می‌شمارند، گاه سرکوفت‌تان می‌زنند، ولی بدون شما کلاه روی سر کسی نمی‌ماند، نمک از نان می‌رود و خنکی از آب. جهان بدون وجود پرمهر شما فقیر می‌شود. روزتان مبارک. ثریا صادق نیا ۱۴۰۰/۸/۱۲ @sadeghniamehrab
🔷 مرگ و اصالتِ زندگی ✅ ... پدرم نماز مغرب و عشای‌اش را تمام کرده ولی هم‌چنان روی سجاده‌اش نشسته است و دعا می‌کند. دعاهای او ساده و بی‌پیرایه‌اند. دعا می‌کند باران بیاید، آبرویی از کسی ریخته نشود، رزق حلال نصیبش شود، تنش سالم باشد و عاقبتش خیر، و ... دعاهایش که تمام می‌شود، شروع می‌کند برای مرده‌ها دعا کردن. بلند بلند نامِ امواتی را که می‌شناسد ردیف می‌کند و برای همه طلب بخشایش و مغفرت می‌کند. از پدر و مادرش گرفته تا همسایه‌های قدیم و جدیدی که دست‌شان از دنیا کوتاه شده است. از کسانی اسم می‌برد که چهل پنجاه سال پیشِ سلام و علیکی با او داشته و یا به قول خودش، دِینی به گردنش دارند. اسم‌ها که تمام می‌شود می‌گوید برای این که کسی را از قلم نیانداخته باشد، سرِ آخر می‌گوید "هر کس حقی و یا حقوقی به گردن من دارد" را ببخش و بیامرز. چه دعاهای خوبی هم برای‌شان می‌کند. دعا می‌کند خدایا ازشان راضی باش! هر چه از دست‌شان بر می‌آمده خوبی کرده‌اند تو هم از گناهانشان درگذر. بعد هم برای همه‌ی آن‌ها فاتحه‌ای می‌خواند و می‌گوید خدایا همه‌شان را بر سفره پیامبر و خاندانش میهمان کن. این مراسم که بیش از بیست دقیقه به درازا می‌کشد، کار هر شب اوست. برای پدر هشتاد و هفت ساله‌ی من جهانِ مرده‌ها، جهانِ رحم است و رحمت. تا یادم هست امواتِ پدرم بخشی از خانواده‌ی ما بوده‌اند. بعد از هر وعده‌ی غذا یک خدایا شکر می‌گوید و شروع می‌کند به فاتحه‌خواندن برای به قول خودش "اولیاء و انبیاء و شهدای دشتِ کربلا و پدر و مادر و برادرها و خواهرش." او با یاد درگذشتگان خود، از امر قدسی تجربه‌ی عمیق‌تری می‌یابد. ✅ این مهم‌ترین کارکرد مرگ برای زندگی است. مرگ و مردن ما را از جهان ماده رها می‌کنند. به ما کمک می‌کنند تا تجربه‌های ناب‌تری از امر مقدس داشته باشیم. آن‌ها که با مرگ مواجهه‌ی نزدیک‌تری داشته‌اند اخم و تَخم زیستن را یک شوخیِ زودگذر می‌دانند. به قولِ هایدگر جهانِ زندگان بدون اندیشیدن به مرگ از اصالتِ خود تهی می‌شود. زندگیِ بدون اندیشیدن به مرگ از معنای اصلی خود به دور است. آنان که به مرگ فکر نمی‌کنند، تمرکز خود را بر هسته‌ی زندگی از کف می‌دهند. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۹/۶ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
📸 تصویر پربازدید امروز در شبکه های اجتماعی. 🔹️ ‏مردی می‌خواهد از روی پل پریده و خود‌کشی کند. مردم با دست‌های حلقه‌شده و رشته‌ای طناب او را نگه داشتند تا این‌که او را متقاعد کنند که دنیا آن‌قدرها که او فکر می‌کند بد نیست. 🔷 من نمی‌دانم در ذهن آن مرد چه می‌گذرد و چه چیزی او را به این‌جا رسانده است؛ ولی شک‌ندارم که اگر من آن‌جا بودم یکی از آن دست‌های گره‌شده از آنِ من بود. ما آدم‌ها را رشته‌های باریکی به زندگی پیوند داده‌اند، چیزی شبیه همین دست‌ها. وقتی احساس می‌کنیم هیچ دستی برای نگه داشتن‌مان نیست، و هیچ لبی به یاد ما نمی‌خندد، و کسی زیستن را به ما تعارف نمی‌کند؛ از این پل سر در می‌آوریم. هر یک از ما برای بودن و زیستن به این آغوش‌های پر از شفقت و مهروزی نیاز دارد. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۹/۲۴ @sadeghniamehrab
🔷 با تو سجده خواهیم کرد ✅ هواداران تیم فوتبال لیورپول سرودی ساخته‌اند  که در آن خطاب به محمد صلاح، بازیکن مصری خود می‌گویند: "اگر گل بزنی مسلمان خواهم شد. به خاطر تو به مسجد خواهم رفت و مسلمان خواهم شد."محمد صلاح هر بار گل می‌زند، همان‌جا وسط زمین سجده می‌کند و هوادارن لیورپول به افتخارش می‌خوانند که " با او سجده خواهند کرد." ✅ از لیورپولی‌ها که بگذریم، برخی از هواداران دیگر تیم‌های لیگ جزیره نیز محمد را بهانه کرده و مسلمان شده‌اند. بِن بِرد که هوادار تیم ناتینگهام فارست و دانشجوی مطالعات خاورمیانه است، محمد صلاح را هدیه‌ی خدا و الهام‌بخش خود برای روی آوردن به اسلام معرفی می‌کند. اِمی و نیکی، دو خواهر انگلیسی، نیز می‌گویند با الهام از اخلاق این بازیکن مصری مسلمان شده‌اند. ✅ اروپایی‌ها پیش از این نیز بازیکنان مسلمانی چون فرانک ریبری، مسعود اوزیل، آردا توران، حاتم بن عرفا، و کریم بن زیما را دیده بودند؛ اما هیچ‌کدام از آن‌ها به دلیلِ مشکلات و درگیری‌های اخلاقی، نتوانستند کاریزمای اعجوبه‌ی آنفیلد را داشته باشند. محمد نه تنها در زمینِ فوتبال که در خارج از زمین نیز مسلمان متفاوتی است. او آن‌قدر خوب است که هیچ یک از مسئولان فوتبال جزیره نگران رفتار مذهبی او در زمین مسابقه نیستند. پیارا پاوار، مدیر اجرایی یوفا در مبارزه با نژاد پرستی، بی‌آن‌که نگران باشد مبادا سجده‌های بعد از گل محمد به تنش‌های مذهبی بیانجامد، می‌گوید: "این اولین بار است که شاهد وجود چنین واکنش مثبت و تحسین‌آمیزی در خصوص مسائل مذهبی هستیم." ✅ هیچ بعید نیست ماه رمضان آینده، بسیاری از لیورپولی‌ها با محمد صلاح روزه بگیرند و به عشق او و فوتبال جذّابی که دارد، عید فطر در کنارش نماز بخوانند. این بازیکن مسلمان مصری، به تنهایی به اندازه‌ی صدها کتاب و همایش اروپایی‌ها را با اسلام آشتی داده است. محمد حقیقتِ پیش روی ماست. حقیقتی که می‌گوید در جهان امروز، آن‌قدر که افراد با تعهد و سلوک اخلاقی‌شان می‌توانند دین خود را نمایندگی کنند، متکلمان و الاهیات‌دانان نمی‌توانند. این بازیکن مسلمان مصری با جذابیّت‌های اخلاقی و فوتبالِ خیره‌کننده‌اش کاری کرده است که مراکز آموزشی و تبلیغی با سال‌ها تلاش و صرف هزینه‌های گزاف از عهده‌اش بر نیامدند. او نشان داد که "دو صد گفته چون نیم کردار نیست." مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۰/۱۰/۳ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab