eitaa logo
کانال شفیعه ی روز جزا یا زهرا (س)
1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این سه حکایت ناب!! 1⃣دربارۀ معاويه-عليه الهاويه-نوشته‌اند كه رسول خدا به دنبال او فرستاد تا چيزى بنويسد.به فرستادۀ پيغمبر گفت بگو خوراك مى‌خورم و پيغمبر هم فرمود: «لا اشبع اللّه بطنه». «خداوند شكم او را سير نكند». بلايى به جانش افتاد به‌طورى كه وقتى سفره مى‌انداختند آن‌قدر مى‌خورد كه خسته مى‌شد ولى سير نمى‌شد. «شما خيال مى‌كنى غذا تو را سير مى‌كند،تا خدا چه خواهد،يا خيال مى‌كنى آب تو را سيراب مى‌كند،تا خدا چه خواهد.» 2⃣گاه مى‌شود كه همين آب انسان را مى‌كشد؛مانند عبد الملك بدبخت كه خليفۀ مسلمين و با چه قدرتى بود؛امّا در آخر عمر پس از آنكه مصعب را كشته و فاتح شد، بلايى به جانش افتاد.طبيب مخصوصش به او گفت اگر يك قطره آب بخورى كشته مى‌شوى،تا مدّت معيّن نبايد آب بخورى.خليفه چند ساعتى صبر كرد ولى به قدرى تشنه شد كه ديگر طاقت نياورد و گفت: «اسقونى ريا و ان كان فيه نفسى»: «آبم بدهيد هرچند جانم هم برود». خدا كه بخواهد چنين مى‌شود.آتش عطش چه مى‌كند تا بالأخره همين‌طور شد، خليفه آب خورد و مرد.آبى كه سبب حيات است،سبب مرگ او شد پس تا خدا چه خواهد و مصلحت او چه باشد. 3⃣سليمان بن عبد الملك مروان،هشتاد مرغ به انواع مختلف سرخ مى‌كردند و او همه را مى‌خورد و مى‌گفت:«خسته شدم ولى سير نشدم».صبح‌گاهى از حمام بيرون آمده بود،پرسيد ناشتا چه داريد؟گفتند:سه گوسفند كشته‌ايم براى نهار.گفت:هم‌اكنون دل و جگر و هرچه داريد بياوريد و زود سرخ كنيد.نوشته‌اند خليفه گفت من طاقت ندارم تا صبر كنم غذا سرخ شود،نيم‌پخته و داغ‌داغ در حالى كه دستش مى‌سوخت با سر آستين گوشتهاى داغ را مى‌كند و مى‌خورد و فرياد مى‌زد از داغى آن؛ولى آتش گرسنگى غالب بود.
این سه حکایت ناب!! 1⃣دربارۀ معاويه-عليه الهاويه-نوشته‌اند كه رسول خدا به دنبال او فرستاد تا چيزى بنويسد.به فرستادۀ پيغمبر گفت بگو خوراك مى‌خورم و پيغمبر هم فرمود: «لا اشبع اللّه بطنه». «خداوند شكم او را سير نكند». بلايى به جانش افتاد به‌طورى كه وقتى سفره مى‌انداختند آن‌قدر مى‌خورد كه خسته مى‌شد ولى سير نمى‌شد. «شما خيال مى‌كنى غذا تو را سير مى‌كند،تا خدا چه خواهد،يا خيال مى‌كنى آب تو را سيراب مى‌كند،تا خدا چه خواهد.» 2⃣گاه مى‌شود كه همين آب انسان را مى‌كشد؛مانند عبد الملك بدبخت كه خليفۀ مسلمين و با چه قدرتى بود؛امّا در آخر عمر پس از آنكه مصعب را كشته و فاتح شد، بلايى به جانش افتاد.طبيب مخصوصش به او گفت اگر يك قطره آب بخورى كشته مى‌شوى،تا مدّت معيّن نبايد آب بخورى.خليفه چند ساعتى صبر كرد ولى به قدرى تشنه شد كه ديگر طاقت نياورد و گفت: «اسقونى ريا و ان كان فيه نفسى»: «آبم بدهيد هرچند جانم هم برود». خدا كه بخواهد چنين مى‌شود.آتش عطش چه مى‌كند تا بالأخره همين‌طور شد، خليفه آب خورد و مرد.آبى كه سبب حيات است،سبب مرگ او شد پس تا خدا چه خواهد و مصلحت او چه باشد. 3⃣سليمان بن عبد الملك مروان،هشتاد مرغ به انواع مختلف سرخ مى‌كردند و او همه را مى‌خورد و مى‌گفت:«خسته شدم ولى سير نشدم».صبح‌گاهى از حمام بيرون آمده بود،پرسيد ناشتا چه داريد؟گفتند:سه گوسفند كشته‌ايم براى نهار.گفت:هم‌اكنون دل و جگر و هرچه داريد بياوريد و زود سرخ كنيد.نوشته‌اند خليفه گفت من طاقت ندارم تا صبر كنم غذا سرخ شود،نيم‌پخته و داغ‌داغ در حالى كه دستش مى‌سوخت با سر آستين گوشتهاى داغ را مى‌كند و مى‌خورد و فرياد مى‌زد از داغى آن؛ولى آتش گرسنگى غالب بود.
💠 احترام روضه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ▪️آیت الله محسنی ملایری: 🔹️ ایشان (مرحوم آیت الله بروجردی) هیچ گونه ترجیحی برای فرزندان خود قائل نبودند گرچه تنقیص هم نمی کردند. 🔹 روزی در خانه ایشان بودیم و آقا احمد (فرزندشان) پیش من نشسته بود . 🔹 مجلس روضه خوانی بود. بعد از روضه خوانی آقا به من فرمودند: شما که در آنجا نشسته بودید چرا احمد را ادب نکردید؟ داشت تبسم می کرد. آیا در مجلس روضه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نباید حفظ ادب کرد!؟ 📓نشریه حوزه