9.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود
#محمود_کریمی
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زهران ممدانی، شهردار احتمالی نیویورک:
الگوی من در مبارزه با ظلم، امام حسین(ع) است.
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اف ۳۵ دشمن اشغالگر؛
بالای پادگان سیدالشهداء(ع) وایساد ، تنظیم کرد ، شلیک کرد ، عکس گرفت و رفت...
🏴☠️ اونا میخواستن ما را تحقیر کنن ، حالا ما چیکار کردیم؟؟؟!
👌 ما هم اون احمق ها رو تحقیر کردیم...
❓ چطوری؟؟ ،، ببینید
🪧 #ایران_قوی
🪧 #إنا_على_العهد
🪧 #مرگ_بر_اسرائیل
بسم رب الشهدا
قسمت اول
درتاریخ /13674/4
شیرمردان مازندرانی این جوانان خطه علوی حماسه ای درجزایرمجنون افریدن
که درهیج کجای تاریخ چنین حماسه ای راسراغ ندارم
مرخصی امده بودم بعداز کربلای چهارو پنج بوداکثرنیروهامرخصی بودن
متاسفانه تک های وحشیانه حزب بعث در شلمچه و فاو وجبهه های میانی امان مان رابریده بود
خواستم خداحافظی کنم وبه منطقه برم اما مادرکمی دلنگران بودچون پدر و دوبرادرم منطقه بودن واصلاهیج خبری ازسلامتی شون نداشتیم
البته اونروزها خانواده های رزمنده چنین شرایطی داشتن
تااینکه دراول تابستان بسمت منطقه حرکت کردم ازلشکریه ماشین تاهفت تپه میرفت همراه شون رفتم
رسیدم به چادرهای گردان اماهمه خالی بود
وسکوت سنگین و ازاردهنده ای حاکم بود
به چادر تعاون رفتم یه نفربودگفت بچه هارفتن خط مجنون
خواستم حرکت کنم که بنده خدابهم گفت این پاسداروظیفه هست همراه خودت ببرش گردان
منواون سربازبابلی رفیق شدیم که متاسفانه نام بیادن نمانده
رسیدیم اهواز غروب موقع نمازمغرب تومسجدپایگاه حاج تقی فرمانده مون رودیدم
گفت امشب میریم خط
همراه حاج تقی یه جوان رشیدوخوشتیپ بودکه بعدها فهمیدم شهیدعلمداربوده
حاجی گفت خط خیلی شلوغه اکثرنقاط تک کردن احتمال داره امشب به خط ماهم بزنن
نمیدونم شایدمیخواست مارومحک بزنه
تویوتا وانت رو روشن کردحدودا ساعت نه بودیه موتوراکسل هم گذاشتم. پشت وانت حرکت کردیم بسمت خط
تابه خط برسیم پشه هاحسابی ازماپذیرایی کردن
رفیقم که اهل بابل بودباهم پشت وانت صحبت میکردیم البته ازمن چندسال بزرگتربود
بین حرفهاش فهمیدم که نامزد داره وپیرهنی که تنش هست نامزدش براش خرید
جالب بود عین پیرهنش تن منهم بود
البته ایشون همونشب به شهادت رسیدو مثل اکثردوستان و همرزمانم درجزیره جاموند
رسیدیم خط ساعت نزدیک دوازده شب بود
حاج تقی گفتکدوم گروهان میری کدوم دسته
گفتم دوستام مصطفی کلاهدوزکه( بعداشهیدشد) میرم پیش شون
شهیدعلمدارمنوسوارموتورکردبردخط یک
وقتی خواستم سوارموتورشم یکی ازهمرزمام صدام کرد گفت کجامیری پیش بابات نمیری یه سربزنی گفتم کاست سنگرشون رونشون داد
رفتم اما پدرم رفته بودعقبه واسه کاری
گفتن کامیون911بنز داره
نامه هایی که اهل خانه واسه پدرم دادن تحویل همرزمم دادم گفتم به بابام بگو میام بهش سرمیزنم
رفتم خط یک به محض اینکه پیاده شدم مصطفی وحسن رضا اکبرو دیگردستان خوشاامدگفتن وکلی شوخی وخنده
گفتم مصطفی دوروزه نخوابیدم یه سنگرنشونم بده یکم بخوابم
گفت اول بیایه چیزی بهت نشون بدم بعدخواستی بخواب رفتیم بالای دژ
وخط عراق مشخص بود
روبه روی ما اب بود
وجناحین ما خشکی بود و خاکریزها بازبودن برای راحت حرکت کردن تانک ها وقایقها
اونشب چندساعت نی های جلو سنگرهامون روتمیزکردیم
تادیدبهتری داشته باشیم
گفت فقط اماده بخواب گفتم باشه
رفتم توسنگر پشه ها ازیه طرف گرمای خرماپزون وشرجی جزیره یه طرف نشدکه حتی لحظه ای اروم بشم
ازسنگرامدم بیرون رفتم روی دژ بچه ها دوتا دوتا توسنگراماده بودن
یعنی کل نیروهای گردان مسلم اماده
ساعت حدودا سه و ربع بود به سنگرهاسرکشی کردم که چیزی کم نباشه
خواستم کمی مهمات وگلوله ارپیجی بیارم که اتش سنگین عراق شروع شد
واولین خمپاره درست درچندمتری من به زمین خورد و....
وان شاءالله درشبهای بعد ادامه حماسه مجنون را خواهم گفت
حماسه عاشورایی
حماسه ای که درهیج عملیاتی ندیدم
باکمترین مهمات وغریبانه ومظلوم تنهای تنهای درمیان خور و باطلاق و اب و اتش
یادونام همه شهدا وشهدای لشکر ویژه 25کربلا مخصوصا شیرمردان گردان عملیاتی مسلم ابن عقیل که در 1367/4/4حماسه حسینی افریدن وعقب نشینی نکردن واکثرنیروهای این گردان بشهادت رسیدن وعده ای هم اسیرشدن
وحدودا چهارده الی پانزده نفر باجراحات سنگین توسط مرتضی قربانی وحاج کمیل فرمانده لشکروجانشینش بطورمعجزه اسایی به عقبه برده شدن
راوی یکی ازرزمندگان گردان مسلم ابن عقیل
راوی ذکریااحمدی اشرفی