🏴إناللّه وإنا الیه راجعون
شهادت مظلومانه مردم،سربازان و مجاهدان ایران اسلامی،دراهوازرا تسلیت گفته وازمسئولان محترم،انتقام سخت وسریع این جنایت وحشیانه رادرخواست میکنیم.
#رژه_حسینی
#اهواز_تسلیت
🏴صدرا
🍃🌺
#استاد_پناهیاڹ
👈محرم انسان را #مؤدّب میکند
و ادب را به انسان میآموزد.✅
روضههای کربلا خودبهخود انسان را
باادب و باحیا بار میآورد.✅
🌺 ادب ظرف حیا، تقوا و آورندۀ عبودیت در روح انسان است. 💯
#ادب انسان را کنترل میکند و انسان
مؤدّب بسیاری از گناهان را مرتکب نمیشود.🚫
💟 مظهر #ادب در کربلا ابالفضل العباس(ع) است.😍
❤️ رسول خدا(ع) فرمودند:👇
💠حق فرزند بر والدینش این است که او
را مؤدب کند و به او #ادب بیاموزد.😊
#شهدای_کربلا
❤️ #برير_بن_خضير_همداني ❤️
👈از شهداي کربلاست.از اصحاب وفادار امام حسين «ع» و از انسانهاي شايسته و پرهيزگار که زاهد، قاري قرآن و معلم قرآن و از شجاعان بزرگوار کوفه، از قبيله «همدان» بود.🌹🌹🍀
👈برير از تابعين به شمار ميرفت و به عنوان «سيد القراء» شناخته ميشد.
👈اهل عبادت وقرائت قرآن بود که در مسجد جامع کوفه به قرائت ميپرداخت و در ميان قبيله همدان ارزش و منزلتي داشت.🌹🌹🍀
👈در کوفه مشهور و مورد احترام بود.👈کوشش بسياري داشت که عمر سعد را از دوستي و همدلي با حکومت اموي باز دارد که موفق نشد.[ انصار الحسين، ص 61.]
👈وي در سال 60هجري از کوفه به مکه رفت و به امام حسين «ع» پيوست و همراه او به کوفه آمد.🌹🌹🍀
👈روز تاسوعا از خوشحالي اينکه به شهادت خواهد رسيد، با عبد الرحمن بن عبد ربه شوخي ميکرد.
👈شب عاشورا نيز از کساني بود که برخاست و در حمايت و جانبازي براي امام، سخناني ايراد کرد.[عنصر شجاعت، ج 1، ص 154.] .
👈در کربلا چندين بار خطاب به دشمن سخنرانيها کرد.👈کلمات وفاداري او نسبت به سيد الشهدا معروف است.روز عاشورا، به ميدان رفت و خطاب به سپاه عمر سعد خطابهاي ايراد کرد 👈و به نکوهش آنان پرداخت.🌹🌹🍀
برير، 👈پس از حر به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 15.]
👈در حملههاي برق آسايش اينگونه رجز ميخواند:
👈انا برير و ابي خضير
و کل خير فله برير🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #اسلم_ترکي ❤️
👈يکي از شهداي کربلا، وي غلام سيد الشهدا «ع» و ترک زبان بود،
👈تير انداز و کماندار بودو کاتب امام حسين «ع» به شمار ميرفت.قاري قرآن و آشنا به عربي بود. 🌹🌹🍀
👈برخي نام او را سليمان و سليم هم نوشتهاند.[ انصار الحسين، ص 58.]
👈روز عاشورا که اذن ميدان گرفت، اينگونه رجز ميخواند:
👈البحر من طعني و ضربي يصطلي
و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
👈اذا حسامي في يميني ينجلي
ينشق قلب الحاسد المبجل[مقتل خوارزمي، ج 2، ص 24.] .🌹🌹🍀
👈دريا از ضربت نيزه و شمشيرم ميجوشد و آسمان از تيرم پر ميشود، آنگاه که تيغ درکفم آشکار شود، قلب حسود متکبر را ميشکافد.وي دلاورانه جنگيد و بر زمين افتاد.🌹🌹🍀
👈امام به بالين او آمد و گريست و چهره بر چهرهاش نهاد.اسلم، چشم گشود و حسين «ع» را بر بالين خود ديد، تبسمي کرد و جان داد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 30، عوالم (امام حسين)، ص 273.] .
👈يکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت:
در دين ما سيه نکند فرق با سفيد🌹🌹🍀
#شهدای_کربلا
❤️ #جون_حوی ❤️
👈غلام سياه ابوذر غفاري که در کربلا به شهادت رسيد.
👈جون بن حوي پس از شهادت مولايش ابوذر، به مدينه برگشت و در خدمت اهل بيت درآمد.ابتدا خدمت امير المؤمنين «ع» بود.🌹🌹🍀
👈سپس در خدمت امام حسن و امام حسين «ع» 👈و بالاخره در خدمت امام سجاد «ع» بود. 👈در سفر کربلا، از مدينه همراه امام تا مکه و از آنجا به کربلا آمد.
👈چون به اسلحهسازي و اسلحهشناسي آشنا بود، 👈به نقل ابن اثير و طبري، شب عاشورا هم در کربلابه کار اصلاح سلاحها اشتغال داشت.🌹🌹🍀
👈با آنکه سن او زياد بود، ولي روز عاشورا ازسيد الشهدا «ع» اذن ميدان طلبيد. 👈امام او را رخصت داد تا برود و آزادش کرد.
ولي او بااصرار، ميخواست در روزهاي شادي و غم و راحت و رنج، از خاندان پيامبر جدا نشود. به امام حسين «ع» عرض کرد:
👈 گر چه نسبم پست و بويم ناخوش و چهرهام سياه است، ولي ميخواهم به بهشت روم و شرافتيابم و روسفيد شوم.👈از شما جدا نميشوم تا خون سياهم با خونهاي شما آميخته شود.پس از نبرد، 👈وقتي بر زمين افتاد، امام خود را به بالين او رساند و چنين دعا کرد: 🌹🌹🍀
👈خدايا!رويش را سفيد و بويش را معطر کن و او را با نيکان محشور گردان 👈«اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الابرار و عرف بينه و بين محمدو آل محمد»[ اعيان الشيعه ، ج 4، ص 297، انصار الحسين، ص 65، بحار الانوار، ج 45 ص 22.]🌹🌹🍀
👈به دعاي امام، بويش معطر گشت.امام باقر «ع» از امام سجاد «ع» روايت ميکند 👈که پس از عاشورا که مردم براي دفن کشتهها به ميدان ميآمدند (و بني اسد براي دفن شهدا آمدند)، 👈پس از ده روز، بدن جون را در حالي يافتند که بوي مشک از آن به مشام ميرسيد.[ بحار الانوار، ج 45، ص 23، معارف و معاريف، ج 2، ص 634.]🌹🌹🍀
👈رجزهاي مختلفي براي جون نقل شده است.👈از جمله:
👈کيف تري الکفار ضرب الاسود
بالسيف ضربا عن بني محمد
اذب عنهم باللسان و اليد
ارجو به الجنة يوم المورد
[اعيان الشيعه، ج 4، ص 297.] .
👈که نشاندهنده عمق بينش او در شناخت ولاي آل البيت و جبهه کفر امويان و دفاع همه جانبه او از خاندان رسالت است.🌹🌹🍀
👈[ درباره جون، کتاب «جون، مسک للزنوج» تاليف: محمد رضا عبد الامير انصاري.نشر: بنياد پژوهشهاي آستان قدس رضوي، منتشر شده است (کيهان فرهنگي، سال 10 شماره 3 ص 45).] .🌹🌹🍀
#جالبه_بخونید.
🍃آیت الله شبیری زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. مرتاض گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
🍃مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
🍃 مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد.
🍃مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟
با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
🌹صدرا🌹
#شهدای_کربلا
❤️ #سعيد_بن_عبدالله_حنفي ❤️
👈از شهداي والاقدر کربلاست، که ايماني راسخ و شجاعتي فراوان داشت و از هوادارانسرسخت اهل بيت «ع» بود.
👈شب عاشورا وقتي سيد الشهدا «ع» از افراد خواست که ازتاريکي استفاده کرده متفرق شوند، ياران برخاستند و هر يک سخناني گفتند. 🌹🌹🍀
👈از جمله سعيد بن عبدالله ايستاد و گفت: نه به خدا قسم، تو را وا نميگذاريم 👈تا خداوند بداند که مادر نبود رسول خدا «ص» حق او و ذريهاش را مراعات کرديم.
👈به خدا سوگند، اگر بدانم که کشته ميشوم، سپس زنده ميشوم، آنگاه سوزانده ميشوم 👈و هفتاد بار با من چنين ميکنند، باز هم از تو جدا نميشوم تا در راه تو فدا شوم.چگونه چنين کنم، 👈با آنکه بيش از يکبار کشته شدن نيست و پس از آن کرامت ابدي و بي پايان است.[ اعيان الشيعه، ج 7، ص 241.] 🌹🌹🍀
👈اين نشان دهنده عمق ايمان و اخلاص او در راه ياري حق و عترت است.
👈او و همراهش هاني به هاني، آخرين سفيراني بودند که امام حسين «ع» نامهاي خطاب به مردم کوفه نوشت و به دست آنان سپرد.
👈در آخر همين نامه، جمله معروف امام درباره «وظيفه پيشوا» آمده است که: «... فلعمري ما الامام الا العامل بالکتاب...».[ مقتل الحسين، مقرم، ص 165.] .🌹🌹🍀
👈نيز يکي از فرستادگاني بود که نامههاي کوفيان را خدمت امام حسين «ع» آورده بود. وي از انقلابيون پر شور کوفه به حساب ميآمد.
👈در نهضت مسلم بن عقيل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا در روز حماسه بزرگ عاشورا، جان را فداي رهبرش سازد.🌹🌹🍀
👈هنگام ظهر عاشورا در مقابل امام حسين «ع» ايستاد تاآن حضرت نمازش را بخواند.
👈او آنقدر تير خورد که بر زمين افتاد و جان باخت. 👈در پيکراو غير از زخم شمشيرها و نيزهها، سيزده تير يافتند.[ بحار الانوار، ج 45، ص 21.]
👈نامش در زيارت ناحيه مقدسه، همراه با جملاتي که شب عاشورا در برابر امام حسين «ع» گفت و ثنا و دعايي که حضرت حجت در اين زيارت براي او دارد، آمده است.[ همان، ص 70.] .🌹🌹🍀