❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
#اسمتومصطفاست
#قسمت_بیست_و_هفتم
گفتم :((برو بگو آبجی من خیلی حساسه ،دوست داره کسی که قصد داره باهاش ازدواج کنه،خیلی آروم حرف بزنه،کم محلی و بی محلی هم نکنه،اهل مشورت باشه.با اخلاق و با ایمانم باشه.))
سجاد خندید:((سوالای دستوری ت رو بنویس خانم معلم.چارجوابی یا تشریحی.گفتم که میشم کبوتر نامه بر!))
مامان با سینی چای و شیرینی کیک یزدی وارد شد:((به دلم افتاده که از بین همه خواستگارا قرعه به نام این جوون می افته.حالا بیاین دهنتون رو شیرین کنین.))
خانم صدرزاده به مامانم زنگ زد و گفت:((میتونیم برای پنجشنبه ساعت شش عصر بیایم خدمتتون؟))
دیدم که بعد از جواب ،استخاره کرد و بعد از استخاره با همان تسبیح کهربایی که دستش بود،دست هایش را بالابرد و گفت:((خدایا شکرت.))
اما من استخاره نکردم .با خودم میگفتم استخاره به دل است و دل من رضایت داده بود.
مامان خیلی شاد و شنگول بود،گرچه مضطرب هم بود.به قول خودش،اولین فرزندش قرار بود عروسی کند.
#اسمتومصطفاست
#قسمت_بیست_و_هشتم
میگفت:((این پسر از اونایی نیست که بگم نه پشت داره نه مشت ،هم خونواده ش پشتش هستن هم پیداست که جَنَم داره.))ظاهرا به دل مامان نشسته بودی.
سجاد و سبحان هم که قبولت داشتند،مخصوصا سبحان.باباهم که سکوتش داد میزد راضی است.فقط می ماند من اصل کاری! من هم که بالاخره بله را گفتم و مجوز عبورتان را دادم. حرف مامان هم در گوشم بود:((موقع بله برونه که خیلی چیزا معلوم میشه.))
آمدی،به همراه پدر و مادرت با دسته گلی زیبا.آمدم و نشستم،با همان چادر سفید گل صورتی که سر کرده و رو گرفته بودم.نگاهم یک لحظه به پدرم افتاد.چه سکوت سنگینی!
با انگشت اشاره روی گل های قالی میکشید. صحبت های مقدماتی شروع شد:آب و هوا و سیاست روز و وضعیت اقتصادی،و کم کم رفتند سر اصل مطلب.حرف از تاریخ عقد و عروسی که شد،از پس چادر به مامان که کنارم نشسته بود گفتم:((بگو بدم میاد دوره عقد طولانی بشه.))
قرار عقد را برای سیزده اردیبهشت گذاشتند و عروسی را برای تابستان.صحبت مهریه که شد پدرت گفت:((مِهر دختر و عروسم هر دو ۳۱۳ سکه س.))
پدرم سکوت کرد.تو از جا پریدی:((ولی من این قدر ندارم،فقط یکی دوتا سکه دارم.))
پدرت دستت را کشید:((زشته مصطفی!))
_آقاجون حرف حساب رو باید زد و همین حالا هم باید زد. اگر حرف مهریه دادن پیش بیاد حداکثر دو یا سه سکه رو میتونم بدم،بقیه می افته گردن خودتون!
پدرت خندید:((شما کاری نداشته باش!))
@sadrzadeh1
_دلم رابه جنگ نفس فرستاده ام
_عاقبتش را
_شهادت تعیین کرده ام
@sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
یـاد آن روز کہ بـا زینبِ تو مےگفتم
دخترم گِریه نکن مادَرمان بیمـار است...🙃💔
#اماݩازدلزینب
#خدامادرمراڪجامےبرند؟!
@sadrzadeh1
🏴 اناللهواناالیهراجعون
پدر شهید مدافع حرم جاویدالاثر رضا عباسی پس از سالها دوری و فراق دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
▪️مرحوم علیاکبر عباسی
شادی روح مطهرشان صلوات
@sadrzadeh1
«وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»
«و پایان همه کارها از آن خداست! »
پس انقدر حرص اینکه میرسی
یا نه، میشه یا نمیشه، خوب
میشه یا بد میشه، میتونی یا
نمیتونی، درست میشه یا نمیشه
رو نخور! فقط بسپار به خودش
@sadrzadeh1
📣📣📣مستند رفیقانه
روایتی از شهیدان امنیت حسین زینال زاده و دانیال رضازاده
⏰شنبه ۱۲ آذرماه ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما
#شهدای_امنیت
#دانیال_رضازاده
#حسین_زینال_زاده
@sadrzadeh1
#پروفایل 📱🌱
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست ...
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست (:
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
@sadrzadeh1
44.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادواره شهدای مدافع حرم امنیت اقتدار و فاطمیون
مسجد امیر المومنین کهنز شهریار
شهید مصطفی صدرزاده
شهید سجاد عفتی
شهید محمد آژند
شهید عباس آبیاری
شهید مجتبی یداللهی
ارسالی از اعضا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#حجاب_و_عفاف
@sadrzadeh1
📣#اطلاع_رسانی
🏴🌹مراسم چهلم شهید طلبه بسیجی آرمان علی وردی🌹
🎙باسخنرانی:استاد میرهاشم حسینی
🎤بامداحی:حاج علی جهانبخش
💠باحضور خانواده معظم شهید آرمان علیوردی
📆چهارشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۱
⏰از ساعت ۲۰ الی ۲۲
🗺#تهران_میدان قیام_خیابان مولوی کوچه شهید موسوی کیانی_کوچه مسجد آقا_حوزه علمیه آیت الله مجتهدی(ره)
@sadrzadeh1