eitaa logo
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
4.2هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.8هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴ماجرای «بدری خامنه‌ای» خواهر آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟ ✅دشمنی که ناخواسته حقانیت رهبر انقلاب را آشکارتر می‌کند 🔹 خبری که برای بیش از ۳۰ سال پیش بود را رسانه های ضد انقلاب دوباره بر سر زبان ها انداخت تا به خیال خود آتش فتنه را گرم نگه دارد و خبر زده بودند خانم بدرالسادات خامنه‌ای خواهر تنی رهبر انقلاب از ایشان اعلام برائت کرده است و به صف اغتشاش‌گران پیوسته است! 🔹 درحالی که این خبر برای ۳۰ سال پیش است نه الان 🔹آخرین بار که نامش بر سر زبان‌ها بود از مهدی کروبی عیادت کرده بود و تصویر وی منتشر شده بود؛ همین یک ماه قبل هم بود که خبر فوت شوهرش شیخ علی تهرانی منتشر شد. 🔹«علی مرادخانی» معروف به شیخ علی تهرانی شاگرد امام بود؛ بعد از انقلاب به مجاهدین خلق و بنی‌صدر نزدیک شد. بعد از آنکه خبر امامت جمعه برادر همسرش(سیدعلی خامنه‌ای) را شنید دهان به تهمت و افترا باز کرد و بعد از فرار بنی‌صدر و رجوی، مدتی بازداشت شد و بعد از آزادی ناگهان از عراق سربرآورد. 🔹بدری نیز بعد از رفتن شوهرش به عراق، دست فرزندانش را گرفت و از طریق ترکیه به عراق رفت، در خاطرات ۱۰ اردیبهشت سال ۶۴ مرحوم هاشمی رفسنجانی آمده است: آقای خامنه‌‏ای با ناراحتی، خبر فرار [خانم بدری حسینی خامنه‏ای] خواهرشان را - که همسر شیخ علی تهرانی است - با پنج فرزندش، از کشور دادند. از ترکیه اطلاع رسیده است که او اکنون در ترکیه است ولی می‏خواهد به عراق برود. 🔹شیخ علی در عراق برای اسرای ایرانی سخنرانی می‌کرد و علیه امام بدگویی؛ پا به‌پای منافقین به صدام خدمت کرد و وقتی تاریخ مصرفش تمام شد عذرش را از عراق خواستند! 🔹براساس خاطرات شیخ علی تهرانی، وقتی دولت عراق می‌خواست به نحوی از شر او خلاص شود، نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای می‌نویسد و تقاضا می‌کند که همسرش و فرزندانش به ایران بیایند؛ یک ماه بعد از این نامه، از سفارت ایران می‌آیند و مقدمات سفر بدری خانم و فرزندان به ایران فراهم می‌شود. 🔹شیخ علی تهرانی نیز بعد از آنکه در مرز ایران و عراق رها شد، به دست قانون سپرده می‌شود و به‌رغم آنکه سزاوار اعدام بود اما بعد از چند سال حبس آزاد گشت. 🔹اگرچه نظام و شخص رهبری با خانواده شیخ علی از در کرامت وارد شدند اما آنها راه پدر را در پناه بردن به اجنبی پیش گرفتند. محمود مرادخانی سالهاست تحلیلگر شبکه‌های معاند است و فریده نیز برای فرح پهلوی پیام تبریک تولد می‌فرستد. 🔹در میان منسوبان رهبر انقلاب البته نظیر اینها وجود دارد؛ محمود میردامادی پسردایی ایشان نیز فعال سیاسی خارج نشین بود و بعد از فتنه ۸۸ از کشور رفت؛ یا شخصی به نام حمیدرضا فروزان‌فر خواهرزاده رهبری که چندسال قبل علیه ایشان مصاحبه کرده بود. 🔹این شکاف فکری و سیاسی میان بخشی از خانواده و شخص رهبری را البته باید به فال نیک گرفت چراکه مهر بطلان بر دیکتاتور دانستن و تهمت موروثی بودن حکومت است. 🔹در حکومت‌های دیکتاتوری و آنچه در سابقه سلاطین ایران هست، با تشکیل دربار و تقسیم پست‌ها و مسئولیت‌ها میان اقوام درجه یک و نزدیکان خود طبقه‌ای ممتاز می‌ساختنند و این فضل و بخشش‌ها از اطرافیان گاه به همشهری‌ها هم سرایت می‌کرد؛ مانند آنچه صدام در حق تکریتی‌ها روا می‌داشت یا توجه ویژه رضاشاه به مازندران. 🔹با این‌وجود، آیت‌الله خامنه‌ای در میان بستگان خود مخالفینی دارد که مخالفت‌هایشان نه از سر دلسوزی و یا انتقاد از زیست نامعمول رهبر یک حکومت اسلامی، بلکه از سر عدم برخورداری از فضل و بخشش‌های درباری یا نداشتن مسئولیت است که نشان از خویشتن‌داری رهبر انقلاب در عدم تمتع اطرافیانشان در اداره کشور می‌باشد. 🔹حتی در اداره بیت رهبری نیز کمتر چهره‌ای از منسوبان ایشان می‌توان یافت در حالی‌که شاید شیخ علی تهرانی دهانش به امام جمعه تهران یا مشهد قفل می‌شد یا دیگر اطرافیان با بهره‌مندی از رانت‌های دولتی دیگر علیه رهبری سیاه‌نمایی نمی‌کردند اما سلامت نفس و سلامت عمل رهبری مانع از گام گذاشتن در روال سابق ایران یا روال معمول حکومت‌های منطقه باشد. 🔹این سیره رهبری امتداد همان سیره امام خمینی است؛ زمانی که نوه‌شان سید حسین را از دخالت در سیاست پرهیز داشتند یا با طرح مسئله نخست‌وزیری حاج احمد آقا مخالفت کردند‌ نشان دادند رأس نظام اسلامی با رژیم سابق و حکومت های منطقه تفاوت دارد. 🔹خاطرات برخی محافظان و نزدیکان رهبری و مسئولان کشور در ادوار مختلف در باب ساده‌زیستی ایشان موید جمله معروف عطاءالله مهاجرانی است که گفته بود حتی یک نقطه خاکستری در زندگی اقتصادی آیت‌الله خامنه‌ای وجود ندارد. @sadrzadeh1
محسن شکاری اگر در اروپا و آمریکا قمه میکشید به مجروح کردن پلیس و دادگاه و اعدام نمیکشید. چون پلیس اونور همون لحظه با گلوله حکمشو اجرا میکرد!!
🌱 هدیه به حضرت زینب س♥️ به نیابت از شهید رسول خلیلے و داداش مصطفے✨ متولد ۲۰ آذر ۱۳۶۵ در تهران پدرشون از رزمندگان دفاع مقدس و راویان راهیان نور هستن...🕊 دانش آموخته‌ی: دانشگاه امام حسین علیه السلام، پاسداری دانشجوی: رشته ی مدیریت تخصص: تخریب - تاکتیک - جنگ های نامنظم✌️🏻 شهادت: ۲۷ آبان۱۳۹۲ در سوریه حلب💔 مزارشهید: گلزار شهدای بهشت زهرا ، قطعه ۵۳، ردیف ۸۷/الف شهید  مورد علاقه : شهید حاج محسن دین شعاری صفات بارز اخلاقی :  بسیار خوش رو و شوخ طبع، اهل تفریح و گردش خصوصا با دوستانش ، ورزشکار ، عاطفی ، دل رحم...♥️ دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان🍃 ،بسیاربخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، هیاتی ، مطیع رهبر ، نظامی متخصص و... علایق: کارهای هیجانی و پر استرس ، ورزش (جودو ، کاراته ، کوهنوردی و راپل)، خوشنویسی ، نقاشی ، طراحی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهدا ، خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و... تعداد صلوات هاتون اعلام کنید @karbala_hosaini_3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊عطر زینبیه عطر تولد شهید می آید لحظه تولدت شروع پرواز است برای پرستوها و خاطرہ ماندنی برای تمام آسمانها عطر تولد رسول می آید تولدت مبارک رسول جان شهید رسول خلیلی 🌸به یمن آمدنت کوچه ها چراغانی است .. @sadrzadeh1
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. -شهید سید مرتضی آوینی ---------- @sadrzadeh1
📷 به این عکس‌ها خیره‌شو، خیره‌شو... 🇮🇷گلچینی از تصاویر شهدای مدافع امنیت اغتشاشات ۱۴۰۱ ✍چقدر در رسانه ضعیف هستیم که نتوانستیم مظلومیت این شهدا و خباثت زامبی‌های مقابل‌شان را به‌درستی تبیین کنیم... اما در نقطه‌ی مقابل ببینید که چگونه رسانه‌های معاند می‌توانند روی اعدام یک محارب، پروپاگاندا به راه بیاندازند و به‌راحتی جای و را عوض کنند 🖌 محمد جوانی @sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید مدافع امنیت طلبه بسیجی حسن مختار زاده: یدونه حلالیت بزنید تو کل شهر فکر کنم به کن شهر بدهکارم بدهکار نیستما حالا یه چراغی شکسته باشیم و ... هر جا کار کردم یه حلالیت بگیرید اون دفعه یدونه سانس استخر بود دیروز ازش حلالیت گرفتم سرش داد زدم حاج اقا حاج اقا [[خدایا تمومش دیگه خسته شدیم]] حلالم کنیم 🔸️ایشان از مربیان کمیته تخصصی راپل یگان فاتحین استان قم و دارای مدرک نجات غریق بوده اند. @sadrzadeh1
خداوندا ماهمیشہ،بہ‌دیدن‌معجزه‌اۍ تو‌درآخرین‌لحظہ‌ها،ولحظۍهاۍ ناامیدۍ،سختۍورنج‌وغم خیلیۍمحتاجیم(:🤍✨ @sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر و مادرم کجان؟ 🔹۴۰ روز بعد از حادثه تروریستی شاهچراغ، «آرتین» هنوز نمی‌تواند نبودن پدر و مادرش را قبول کند. خدایا شرمنده ایم. خدایا 😭😭😭😭😭 @sadrzadeh1
🔶 خانم جان!! وقتی را تکه تکه میکردند، تپش قلب نگرفتی؟ قلب و سر و تنت درد نگرفت؟ چرا اونجا برای جان ستاندن از یه صدات درنیومد؟! انسان نبودن؟ شما ها چرا تون فقط در دفاع از قاتلها و قمه کشها گُل میکنه؟! پول مزدوری خووب زبون ها را باز میکنه؟ @sadrzadeh1
🔴 واقعا برامون سواله! چرا شما سلبریتی های مفتخور فقط انسانیت تون در دفاع از قاتلها و قمه کشها گل میکنه؟! چرا وقتی شهید عجمیان و شهید آرمان را تکه تکه کردن، همتون خفه بودین؟ اونا انسان نبودن؟ هموطن نبودن؟ خانواده و جگرگوشه نداشتن؟! شماها اگه رو ماشینتون خش بندازن، پدر طرف رو درمیارین.. حالا برا چاقوکش و قداره بند ناله میکنید؟!! اُف بر اون مغزهای گندیده تون.. کاش همیشه خفه بودین آقای شهاب حسینی.. تو دیگه چرا؟! تو که آدم بودی تا وقتی اون لقمه های اختلاس صندوق فرهنگیان که تو شهرزاد گرفتی نخورده بودی.. آدم بودی.. اون لقمه ها باهات چیکار کرده؟ تو دیگه چرا؟ آیه قرآن میاری در دفاع از داعشی های وطنی؟! اُف بر اون لقمه هاتون.. اف بر مرام و مسلک ریاکارانه و دروغین تون @sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قمه کش را اعدام نکنید! 🔹بعد از اجرای حکم محاربه، اغتشاشگر خیابان ستارخان خط اصلی رسانه‌های تجزیه‌طلب و معاند خارج کشور شد. @sadrzadeh1
🖤کانال شهید مصطفی صدرزاده🖤
صدای ضجه هایش اشکم را در آورده بود و غذا از گلویم پایین نمیرفت.وقتی قرار شد سوار ماشین بشویم ،او را هم سوار کردیم.طفلک وسط راه خوابش برد.سرراه رفتیم خانه پدرم،چون باید پارچه های سبزی را که مادر بزرگت بی بی پولک دوزی کرده بود و در داخلش نان و برنج و صدقه گذاشته بود،به کمر و بازویم می بست. بعد باید میرفتیم خانه شما تا پدرت آن هارا باز کند. از داخل ماشین گریه من هم شروع شد و تو مدام میگفتی:((سمیه گریه نکن!جان مصطفی گریه نکن! به خدا زشته!)) اما دست خودم نبود و اشک هایم پشت هم می آمدند .آخرشب،وقتی به خانه خودمان رفتیم،بعضی ها به شوخی به سجاد و سبحان میگفتند :((عروس کِشونه و شما برادرا این قدر بیخیال؟))میخندیدند:((ما قبلا دوماد کُشون راه انداختیم و دیگه نگران نیستیم!)) تنها که شدیم،از من اشک و آه بود و از تو قربان صدقه. صبح که چشمانت را باز کردی اولین حرفت این بود:((چرا چشمات این طوری شده عزیز؟)) _دلم برای مامانم تنگ شده! _به خدا ساعت سه نیمه شب ازشون جدا شدیم ! الان تازه نُه صبحه ! چه دلتنگی ای؟ اما اشک های من بند نمی آمدند .آخر سر گفتی:((بلند شو بریم اونجا!)) _نه اصلا! قراره برای ما صبحونه بیارن.تازه تا سه روز هم نباید اونجا بریم . بعدش باید بریم مادر زن سلام. زنگ زدی به مامانم:((مادرجون نمیخواد صبحانه بیارین.مامیایم اونجا.)) رو کردی به من:((حالا برو دست و صورتت رو بشور تا بریم خونه مامانت.)) _با این چشما؟ _آره،با همین چشما تا بفهمن چه پدری از من در آوردی! زندگی دونفره ما در آپارتمانی کوچک شروع شد،مثل یک قطره عسل شیرین .هر چند دل تنگ خانواده ام میشدم،برای تو شده بودم کد بانوی خانه. برای پخت و پز آدم بی دست و پایی نبودم. ایامی که مادربزرگ مریض بود و مامانم بیشتر وقت ها در بیمارستان و کنار او بود،من غذا میپختم. هر چند خراب کاری هم کم نکرده بودم.به قول مامان،کار نیکو کردن از پر کردن است.یک بار آن قدر به شش پیمانه برنج چنگ زدم که همه پودر شد و از ترسم ریختم تو ابکش و گذاشتم جلوی آفتاب و بعد هم ریختم داخل سطل برنج!دفعه بعد هم برنج را نشسته بار گذاشتم که شد کته ای سیاه! از این کار ها باز هم کردم،اما کم کم راه افتادم.اولین روز،درخانه خودمان هم چون گاز نداشتیم از سوپری سر کوچه یک تن ماهی و یک بسته نان لواش خریدم ،سفره انداختم و سالادی خوش آب و رنگ درست کردم و منتظر نشستم تا بیایی.آمدی و کلی از دست پختم تعریف کردی! اما آخرین لقمه را فرونداده بودی که بلند شدی و ساک خودت را بستی. _کجا آقا مصطفی؟ _بچه رو میبرم استخر. تنهایی آزارم میداد،ولی میدانستم اعتراضم بی فایده است.هنوز در رو دربایستی با تو بودم.گاز و ماشین لباسشویی هم وصل نبود و باید میماندی و این هارا راه مینداختی،اما تو رفتی و من هم اعتراضی نکردم.یک هفته شد،دوهفته شد و من فهمیدم خیلی گرفتاری و من باید خودم به یکی تلفن بزنم که از بیرون بیاید و این کارهارا انجام بدهد.مادرت فهمید و گفت:((سمیه جان ،مصطفی در خانه که بود دست به سیاه و سفید نمیزد،تو به کارش بگیر!)) اما من دلم نمی آمد،چون میدانستم مردان بزرگ برای کارهای بزرگ ساخته شده اند.این طور کارها به دست و پایت تار می تنید و کارهای فرهنگی پایگاه برایت در اولویت بود. من باید کاری میکردم که هم درسم را بخوانم،هم به پایگاه برسم و هم به کارهای خانه. @sadrzadeh1
خواهرم! سیاهی‌چادر‌تو از‌سرخی‌خون‌من،کوبنده‌تر‌است...! +از‌آرمان‌به‌دختران‌ایران‌زمین ❤️ 🤲 @sadrzadeh1
اینجا‌قتلگاه‌شهدای تشنه لبی است که به مولایشان حسین اقتدا کردند..💔 @sadrzadeh1