55.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون کبوترای حرمت امام رضا ...
صاحب عزا ، تسلیت آقا ...
کبوتران حرم ت ، شور و شوق پرواز را از دست دادهاند و ماتم آن، گنبد طلایی آسمان را، سیاه میکند.
در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام نائب الزیاره و دعاگوی شما هستیم.
ببینید و لذت ببرید ☝️☝️
#ارسالی_از_شما
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🔴 حاجت روایی با حضرت ام البنین
🔵 آیت الله سید محمود شاهرودی:
🌕 من در مشکلات و حوائج برای حضرت ام البنین سلام الله علیها صد مرتبه صلوات می فرستم و حاجت میگیرم.🤲
👈🔻جایشماتومحــــفلمـــادرمــــونزهــــراخـیلیخالیه
═══✧🍃🌸🍃✧══
@sadrzadeh1
•~﷽~•
#مادرانه
و شــھــــیــــد قـــــلـــــب شـــــمـــا
را بــــرای دوســـــت داشــــــتــــن
خـدا راھنمایی میکند."
#صــبــحــتــون_شــهــدایـی🌹
•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• پذیرفتن، همان نقطهی رهایی از درد است!
هرآنچه که به سمتت میآید،
یا هر خطایی که از جانب خودت سر زده را
بپذیر،
پذیرفتن، نقطهی شروع حرکت به سمت بلوغ و مرزِ رهایی انسان است!
@sadrzadeh1
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
❣میخواستم خدا را نوازش کنم !
ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن ..
❣خواستم دستان خدا را بگیرم !
ندا آمد؛ دستان افتاده ای را بگیر ..
❣خواستم چهره خداوند را ببینم !
ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر ..
❣خواستم رنگ خدا را ببینم !
ندا آمد؛ بی رنگی عارفان را بنگر ..
❣خواستم دست خدا را ببوسم !
ندا آمد؛ دست کارگری را که درست
کار میکند ببوس ...
❣خواستم به خانه خدا بروم !
ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن ..
❣خواستم نور الهی را مشاهده کنم
ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصلهبگیر.
❣خواستم صبر خدای را ببینم !
ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن ..
❣خواستم خدای را یاد کنم !
ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن ..
❣خواستم که دیگر نخواهم ..
ندا آمد امورت را به او واگذار کن و برو ...
❀••┈••❈✿♥️✿❈••┈••❀
ما باید حسینوار بجنگیم؛
حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه؛
حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز كشیدن در زندگی؛
شهید#مهدی_زین_الدین
🍃
@sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حساب گریه کنان اباعبدالله (ع) در روز قیامت
🎙شیخ حسین #انصاریان
┄┅┅┅❅🏴❅
@sadrzadeh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
کربلا نرفتن سخت است...
کربلا رفتن سخت تر!
تا نرفته ای شوق رفتن داری... تا رفتی شوق مردن!
کربلا رفته ها می دانند،بعد از کربلا روضه ی حسین حکم زهر دارد برای دل اوراق شده ی زائر!
آخر اینجا،دیگر عباس نیست تا آرام شوی در حریم امنش...
کربلا دلتنگتم💓
#امام_حسین✨
#امام_زمان✨
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْر✨
ঊঊ🖤🍃ঊঈ
═✧❁°#یاحسیـــــــــن❁✧═
ঊঈ🍃💔ঊঈ
#شهیدآنه🕊
#شهیدمصطفی_صدرزاده🌷
همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم...
تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم.
گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند.
به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد.
همانجا گفتم: میخواستی در آخرین لحظه، عند ربهم یرزقون بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟
همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی.
🎤راوی:همسر شهید
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
@sadrzadeh1
مرهم کربلا .ستوده.mp3
2.83M
خواب میدیدم بغلم کردی...💔
🏴 @salambarebrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻امام جمعه کربلا غوغا کرد.
صد بار هم نگاه کنید کمه، ببینیم ، یاد بگیریم
🇮🇷 لبیک یا خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یھوقتـایۍدلڪندناز
یھسـرےچیـزاۍِ"خـوب"
باعـثمیشه....
چیـزاۍِ"بهترے"
بدسـتبیاریم...😊
بـراےِرسیـدن به
مھـدےِزهـرا"عج"🥲
ازچـۍدلڪندیم؟!💔🖐🏻
بس نیست خوندن و رد شدن؟!
نشر دادن و نفهمیدن؟
بابا یه دقیقه وایسا! عجله چی داری؟!
پنج دقیقه جمله آخر فک کن...
فقط پنج دقیقه!
شاید همین پنج دقیقه ساختت.
🫀
#امام_زمان
#تلنگر
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
..
🎥 نیومدم بازی کنم
من اومدم نوکری
🏴💚🌸💚🏴
#محرم
#امام_حسین علیهالسلام
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665 (1).mp3
8.41M
زیارت عاشورا🪧!
✿روزشمارچله:روز پنجم✿
به نیابت از حضرت زهرا(س) و حضرت رقیه(س)🦋"
التـماس دعـــا!🍃🌹
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
💔😭😭
هر کس خوند ودلش شکست برا فرج امام زمان عج دعا
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من درموندهـ!
╭━━⊰⊰⊰⊰⊰🕊🌷⊱⊱⊱⊱⊱━╮
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
مصطفی_باصفا
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
@sadrzadeh1
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾