هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
🔹یـہ شاعـرے داشت شعـر میگفت تو ڪربلا...
✍🏻 نوشت ابالفَضلَ اِستَجارَ بالهُدے.
گفت: عباس روز عاشورا ڪارش بہ جایی رسید امام حسین هـم بهش پناه آورد.
😭😭
☝🏻 هُدے اینجا یعنی امام هـدایت👌🏻
ابالفَضلَ ...
🖊️ بعـد قلمو گذاشت گفت: ڪُفـرِ ڪسی ڪہ هـمـہ بہ امام پناه میبرند امـام ڪہ بـہ ڪسی پناه نمیبره
🤔 هـرچے فڪر ڪرد اینو درست ڪنہ نصف شب بود خوابید گفت: حالا میخوابم مینویسم یا فردا یا سـر فرصت...
شب امام حسین رو خواب دید
🖤گفت شعـر رو چـرا تمومش نڪردے....
✍🏻 گفت تمام میڪنم یابن الحسن دیدم داره بی راهـہ میره بہ ڪفر میڪشہ نگہ داشتم
گفتم ان شاءاݪݪہ سرفرصت.. گفت: نـہ بہ ڪُفر نرفتہ.
🖤 امام فرمودند: گفتم هم من بہ او پناه بردم هم زن و بچـہ م بہ او پناه آوردن
😭😭😭😭
#تاسوعا_1400
🗓️ 1400/5/27
@abalfazleeaam
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
#ابوالفضلیم_افتخارمه #ابوالفضلی_ها #حضرت_ابوالفضل_العباس #حضرت_رقية #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #قمر_بنی_هاشم #اربعین_1400 #اربعین #باب_القبله #کف_العباس #روضه #روضه_العباس #بین_الحرمین #کربلا #نجف #نهج_البلاغه #جمکران #امام_زمان_عج #مهدویت #غدیر_را_بشناسیم_تا_عاشورا_اتفاق_نیفتد #رفیق_شهیدم #ابراهیم_هادی #حاج_حیدر_خمسه #حاج_محمود_کریمی #حاج_میثم_مطیعی #محرم #یا_قمر_بنی_هاشم #ابوالفضل
https://www.instagram.com/p/CStHbtmIG9W/?utm_medium=share_sheet
شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده به روايت مادر گرامى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش نهم)، علمدار بىبی»
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل ...
🔻١٤ ساله بود که حاج آقای بهرامی و نصیری به دنبال ساخت #مسجد_امیرالمؤمنین (عليهالسلام) بودند. برای ساخت #مسجد باید #پول جمع میکردند. یک #صندوق داشتند که رویش نوشته شده بود: «برای #ساخت مسجد». حتی گاهی پول #کارگر برای #ساختوساز نداشتند؛ برای همین خود بچهها پای #کار میایستادند. از خالی کردن بار #سنگ و #آجر گرفته تا کار #بنایی و هر کاری که توان انجام آن را داشتند. به قول خودش دوست داشت با این کار، یک #خانه برای آخرتش بسازد.
🔸یک #هیئت راه انداخت و هر چقدر پول دستش میآمد #خرج آن میکرد. همان روزهای اول تأسیس آمد پیشم و گفت: «مامان یک هیئت به اسم #حضرت_ابوالفضل (علیهااسلام) زدم.» ذوق زده شدم. جریان تصادف کودکیاش را برایش تعریف کردم و گفتم: «من تو رو نذر حضرت #ابوالفضل (عليهالسلام) کردم.» پرسیدم: «چی شد که اسم هیئت رو ابوالفضل گذاشتی؟» دستی به ریشهای تازه درآمدهاش کشید و گفت:«هیچی، به #دلم افتاد.»
🔺از همان موقع دیگر هر چه میخواست، #نذر حضرت عباس (علیهالسلام) میکرد. چهارشنبهها، هر #هفته هیئت داشتند. این برای #مصطفی خیلی مهم بود و سعی میکرد هیچ چهارشنبهای را از دست ندهد.
📚 برگرفته از کتاب قرار بیقرار، انتشارات روایت فتح
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🆔 @sadrzadeh1