هدایت شده از کانال ابراهيم هادی (رفیق شهیدم )❤️
#خیانت های بنی صدر
📡 همه ما روزی میمیریم،بنی صدر هم مُرد!!!
اما نگذاریم بعد از مرگشون از این خائنین برای مردم قهرمان بسازند،
بگیم برای بچه هامون از مظلومیت رزمنده ها بخاطر خیانت ایشون
بگیم از اتفاقات اواخر خرداد ۱۳۶۰
بگیم از افرادی که آرزوی سقوط جمهوری اسلامی رو به گور بردن...🙃
الیجهنموبئسالمسیر
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🍃🌹🍃
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #هشتم
از این همه اطمینان حرصم گرفته بود.
من_ به همین سادگی؟ یا من بمیرم یا شما؟؟
_ به همین سادگی، آنقدر میروم و می آیم تا آقا جون را راضی کنم، حالا بلند شو یک عکس از خودت برایم بیاور..
من_ عکس؟ عکس برای چی؟ من عکس ندارم.
_ می خواهم به پدر و مادرم نشان بدهم.
_من می گویم پدرم نمی گذارد، شما می گویید برو عکس بیاور؟؟ اصلا خودم هم مخالفم.
میخواستم تلافی کنم...
گفت:
_ من آنقدر می روم و می آیم تا تو را هم راضی کنم. بلند شو یک عکس بیاور....
عکس نداشتم.
عکس یکی از کارت هایم را کندم و گذاشتم کف دستش....
توی #بله_برون مخالف زیاد بود.
مخالف های دلسوزی که دیگر زورشان نمی رسید جلوی این #وصلت را بگیرند.
دایی منوچهر، که همان اول مهمانی با مامان حرفش شده بود و زده بود بیرون...
از چهره ی مادر ایوب هم می شد فهمید چندان راضی نیست.
توی تبریز، طبق رسمشان برای ایوب دختر نشان کرده بودند.
کار ایوب یک جور #سنت_شکنی بود.
داشت دختر غریبه می گرفت، آن هم از تهران.
ایوب کنار مادرش نشسته بود و به ترکی می گفت:
_ ناسلامتی بله برون من است آ...اخم هایت را باز کن.
دایی حسین از جایش بلند شد. همه ساکت شدند.رفت #قرآن را از روی تاقچه برداشت و بلند گفت:
دایی حسین_ الان همه هستیم؛ هم شما خانواده داماد، هم ما خانواده عروس، من قبلا هم گفتم #راضی به این وصلت نیستم چون #شرایط پسر شما را می دانم. اصلا زندگی با #جانباز سخت است، ما هم شما را نمی شناسیم، از طرفی می ترسیم دخترمان توی زندگی #عذاب بکشد، #مهریه ای هم ندارد که بگوییم #پشتوانه درست و حسابی مالی دارد.
دایی قرآن را گرفت جلوی خودش و گفت:
_برای آرامش خودمان #یک_راه می ماند، این که #قرآن را #شاهد بگیریم.
بعد رو کرد به من و ایوب
- بلند شوید بچه ها، بیایید #دستتان را روی #قرآن بگذارید.
من و ایوب بلند شدیم و دست هایمان را کنار هم روی قرآن گذاشتیم.
دایی گفت:
- #قسم بخورید ک هیچ شیله پیله ای توی زندگیتان نباشد، به #مال و #ناموس هم #خیانت نکنید، هوای هم را داشته باشید...
قسم خوردیم.
قرآن دوباره بین ما حکم شد.
#حکم_شدن_قران_اون_هم_برا_بار_دوم
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#غلامعلی_پیچک
فرمانده عملیاتی سپاه غرب
خدا ڪند ڪہ حڪومت #سرنگون گردد ، اما #منحرف نگردد ، چون #انحراف ، #خیانت به خون #شهداست ...
بگذارید بگویند حڪومت دیگری هم به جز حڪومت #علی_ع بود به نام #خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا #سرنگون شد ، مـا از #سرنگونی نمی هراسیم ، بلڪہ از #انحـراف میترسیم .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#ڪربلا
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#کانال_شهید_مصطفی_صدر_زاده
╔══❖•°🖤 °•❖══╗
@sadrzadeh1
╚══❖•°🖤 °•❖══╝